$


مراتب عقل

* متن روایت: مرحوم ثقة الاسلام کلینی (ح ۲۷/۲۷) از جمعی از مشایخش از احمد بن محمد بن عیسی الاشعری یا احمد بن محمد بن خالد البرقی از هیثم بن ابی‌مسروق از حسین بن خالد الصیرفی از اسحاق بن عمار روایت کرده است که به امام صادق علیه‌السلام عرض کردم:

«الرَّجُلُ آتیهِ وَ أُكَلِّمُهُ بِبَعْضِ كَلامی، فَیَعْرِفُهُ كُلَّهُ.

وَ مِنْهُمْ مَنْ آتیهِ فَأُكَلِّمُهُ بِالْكَلامِ، فَیَسْتَوْفی كَلامی‏ كُلَّهُ، ثُمَّ یَرُدُّهُ عَلَیَّ كَما كَلَّمْتُهُ.

وَ مِنْهُمْ مَنْ آتیهِ فَأُكَلِّمُهُ‏، فَیَقولُ: أَعِدْ عَلَیَّ؟»

فَقالَ علیه‌السلام: «یا إِسْحاقُ، وَ ما تَدْری لِمَ هذا؟» قُلْتُ: «لا».

قالَ‏ علیه‌السلام: «الَّذی تُكَلِّمُهُ بِبَعْضِ كَلامِكَ، فَیَعْرِفُهُ كُلَّهُ، فَذاكَ‏ مَنْ عُجِنَتْ نُطْفَتُهُ‏ بِعَقْلِهِ.

وَ أَمّا الَّذی تُكَلِّمُهُ، فَیَسْتَوْفی كَلامَكَ، ثُمَّ یُجیبُكَ‏ عَلى‏ كَلامِكَ، فَذاكَ‏ الَّذی رُكِّبَ عَقْلُهُ فیهِ‏ فی بَطْنِ أُمِّهِ.

وَ أَمّا الَّذی تُكَلِّمُهُ بِالْكَلامِ، فَیَقولُ: أَعِدْ عَلَیَّ، فَذاكَ‏ الَّذی رُكِّبَ عَقْلُهُ فیهِ بَعْدَ ما كَبِرَ، فَهُوَ یَقولُ لَكَ: أَعِدْ عَلَیَّ».

* ترجمه: اسحاق بن عمار الصیرفی گفت که به امام صادق علیه‌السلام عرض کردم: «نزد فردی می‌روم و همین‌که بخشی از کلامم را می‌گویم، همه آن را می‌فهمد. و از ایشان فردی است که نزد او می‌روم و سخن می‌گویم و همه کلامم او را کفایت می‌کند، سپس هر آن‌چه گفته‌ام، همان‌گونه به من باز می‌گرداند. و بعضی از ایشان را که نزدشان می‌روم و سخن می‌گویم، می‌گوید که برایم تکرار کن.» پس امام علیه‌السلام فرمودند: «ای اسحاق! می‌دانی چرا چنین است؟» عرض کردم: «نه»! فرمودند: «آن‌که بخشی از کلامت را می‌گویی و او همه آن را می‌فهمد، پس او کسی است که نطفه‌اش با عقل عجین شده است. (یعنی عقل و تعقل با ذره ذره وجودش عجین شده است.) و اما کسی که همه سخنت را می‌گویی، سپس تمام آن را برایت بیان می‌کند، کسی است که عقل در شکم مادرش با او ترکیب شده است. (یعنی عقل و تعقل در بیشتر وجودش رسوخ کرده است.) و اما آن‌که با او سخن می‌گویی، پس می‌گوید برایم تکرار کن، او کسی است که عقل پس از آن‌که بزرگ شده است، با او ترکیب شده است. او است که به تو می‌گوید برایم تکرار کن.»

* بررسی سند: در سند این روایت دقیقا معلوم نیست که احمد بن محمد چه کسی است اما به توجه به قبل و بعد آن یا احمد بن محمد بن عیسی الاشعری است و یا احمد بن محمد بن خالد البرقی که اولی از اجلای ثقات است و دومی هر چند متهم به نقل از ضعفا است اما خودش از جمله ثقات می‌باشد. حال با توجه به این‌که نفر بعد یعنی هیثم بن ابی‌مسروق از ثقات می‌باشد، مشکلی در آن نیست.

حسین بن خالد نیز به واسطه توثیق می‌شود و اسحاق بن عمار نیز ثقه است، لذا سند حدیث معتبر و استناد آن به معصوم علیه‌السلام قابل قبول است.

* توضیحات: این حدیث بیان‌گر مراتب آمیخته شدن عقل و تعقل با افراد است که به نظر می‌رسد نیاز به توضیح خاصی ندارد جز دو مورد:

۱- این مراتب طبیعتا در جایی است که گوینده در بیان مطلب خود مهارت داشته و سخن را بیهوده سخت و مغلق نکند و این همان چیزی است که در سیره حضرت سول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله و ائمه اطهار علیهم‌السلام و اصحاب بزرگوار ایشان دیده می‌شود و متاسفانه جمعی از اهل علم خواسته یا ناخواسته از آن غافل‌اند.

۲- این مراتب در صورتی است که فرد مورد نظر بالاخره کلام حق را بفهد اما اگر شنید و نفهمید یا نخواست که بفهمد جایگاه عقل و تعقل در وجود او بر همگان معلوم است.

خدایا! ما را از جمله عقلا قرار بده.

نمودار درختی مدرس

باز کردن همه | بستن همه