$


رجال و درایه - جلسه ۲۵

$

* آیا همه مسندات و مرسلات احمد بن محمد بن عیسی معتبر هستند؟

او احمد بن محمد بن عیسی بن عبدالله الاشعری القمی است.

همه رجالیون او را توثیق کرده و جلالت قدرش را تصریح کرده‌اند و اختلافی در او نیست.

وی در شهر قم و در خانواده‌ای اهل علم و دانش و ارادتمند به اهل بیت رسول اللهp، به دنیا آمد و زیر نظر پدر خود محمد بن عیسی الاشعری به فراگیری علوم و معارف اسلامی پرداخت.

خاندان اشعری را باید پر عالم‌ترین، بزرگ‌ترین و سرشناس‌ترین خاندان اهل قم دانست که اجدادشان از یمن به مکه و از آن‌جا به حمایت از حضرت رسول اللهp به مدینه و بعد از آن به کوفه مهاجرت کردند.

شیخ مفید در الإرشاد (ج ۱، ص ۱۵۲) می‌نویسد که جد آن‌ها، ابوعامر الاشعری، در غزوات متعددی در رکاب حضرت رسول اللهp شرکت کرد و نهایتاً در جنگ حنین به شهادت رسید.

شیخ در همان کتاب (ص ۱۹۵) به سند معتبر روایت می‌کند که پدر بزرگ احمد، یعنی عیسی بن عبدالله، از اصحاب امام جعفر صادقj بود که آن حضرت به او فرمودند: «تو از ما اهل بیت هستی.»

پدر وی که از اصحاب امام رضا و امام جوادc محسوب می‌شد، از مقام و منزلتی خاص در میان بزرگان برخودار بود.

در روایتی آمده است که امام جعفر صادقj درباره عموی پدر او که عمران بن عبدالله الاشعری نام داشت، فرموده بودند: «این شخص از خاندان بزرگی است و هیچ ستمگری قصد آنان را نمی‌کند، مگر آن‌که الله او را در هم می‌شکند.» این روایت در الإختصاص (ص ۶۹) و رجال الکشی (ش ۶۰۸ و ۶۰۹) با سندهای مختلفی بیان شده است که هر چند از بحث اصلی ما خارج است، اما خالی از لطف نیست که سند آن را بررسی می‌کنیم:

۱- الإختصاص از ابن قولویه از ابن عیاشی از پدرش از علی بن محمد از حسین بن عبدالله از عبدالله بن علی از احمد بن حمزة بن عمران القمی از حماد الناب‌ و نیز با همان ابتدای سند از احمد بن حمزه از مرزبان بن عمران از ابان بن عثمان روایت کرده است‌.

۲- رجال الکشی از محمد بن مسعود و علی بن محمد از حسین بن عبیدالله از عبدالله بن علی از احمد بن حمزه بن عمران القمی از حماد الناب‌ و نیز باز با همان ابتدای سند از احمد بن حمزه از مرزبان بن عمران از ابان بن عثمان روایت کرده است.

تفاوت سند در دو طریق الإختصاص با دو طریق رجال کشی در و و عن بین محمد بن مسعود العیاشی و علی بن محمد است. به هر حال همه رجال سند این روایت به نوعی از ثقات هستند مگر حسین بن عبدالله و عبدالله بن علی که برای ما معلوم نشد، کیستند. لذا در حدیث توقف می‌کنیم.

در روایتی دیگر آمده است که امام رضاj نیز درباره پسرعموی او که مرزبان نام داشت، فرموده بودند: «تو جزء شیعیان من هستی». این روایت در الإختصاص (ص ۸۸)، بصائر الدرجات (ص ۱۷۳) و رجال الکشی (ش ۹۷۱) با سندهای مختلف بیان شده است که این مورد را نیز بررسی می‌کنیم:

۱- رجال الکشی از ابراهیم بن محمد بن عباس الختلی از احمد بن ادریس از حسین بن احمد بن یحیی بن عمران از محمد بن عیسی الاشعری از حسین بن علی از مرزبان بن عمران القمی الاشعری روایت کرده است.

۲- بصائر الدرجات از احمد بن محمد بن عیسی الاشعری از محمد بن خالد البرقی از مرزبان بن عمران روایت کرده است‌.

۳- الإختصاص از احمد بن محمد بن حسن بن ولید از پدرش و احمد بن ادریس از احمد بن محمد بن یحیی بن عمران الاشعری از احمد بن محمد بن عیسی الاشعری از حسن بن علی از مرزبان بن عمران القمی الاشعری روایت کرده است.

هر سه طریق بر مبنای ما معتبر است، جز آن که راویان حدیث از خاندان اشعریان بوده و ممکن است این اتهام وارد شود که ذی‌نفع بوده‌اند، خصوصاً آن‌که روایت را مرزبان بن عمران در مورد خود روایت کرده است، اما این اشکال قابل قبول نیست، چرا که در طریق دوم و سوم، همه ایشان و از جمله خود مرزبان بن یحیی مستقلاً توثیق شده‌اند و می‌توان به سخن آن‌ها اعتماد کرد.

اما خود احمد بن محمد بن عیسی جزء اصحاب امام کاظم تا امام هادیb است که بیش از ۲۲۹۰ روایت از ائمه نقل کرده و از برجسته‌ترین شخصیت‌های دوران خود بود که رئیس العلمایی قم را به عهده داشت.

او علاوه بر روایت بی‌واسطه از ائمهb، از بسیاری از روات بزرگ شیعه نیز مانند پدرش، حسین بن سعید، نضر بن سوید، علی بن نعمان، صفوان بن یحیی، محمد بن ابی‌عمیر، محمد بن اسماعیل، عثمان بن عیسی، حماد بن عثمان و قاسم بن محمد روایت نقل می‌کند.

بسیاری از بزرگان شیعه نیز از او روایت کرده‌اند که برخی از آن‌ها عبارتند از: محمد بن حسن الصفار، سعد بن عبدالله، علی بن ابراهیم، داود بن کوره، احمد بن ادریس، محمد بن حسن بن ولید، محمد بن علی بن محبوب.

او تألیفات فراوانی داشته که در زمینه روایات اهل بیتb می‌باشد و از جمله آن می‌توان به النوادر، التوحید، فضل النبیp، المتعة، الناسخ و المنسوخ‌، طب الکبیر، طب الصغیر و المکاسب‌ اشاره کرد.

پیش از این، در شرح حال احمد البرقی عرض کردیم که در احوال او نقل کرده‌اند که در زمان ریاستش بر محدثین قم، احمد بن محمد بن خالد البرقی را که یکی از روات بزرگ شیعه بود، به دلیل نقل روایت از برخی افراد ضعیف و نیز نقل روایات مرسل، از شهر قم اخراج کرد، ولی پس از چندی او را به شهر باز گرداند. حتی بعد از وفات احمد البرقی، با سر و پای برهنه که نشان از اوج عزاداری است، در تشییع جنازه او شرکت کرد.

هر چند علت اخراج احمد بن محمد البرقی، به صراحت عنوان شده است، اما علت بازگرداندن وی به قم معلوم نیست.

برخی علت آن را عدول احمد بن محمد بن عیسی الاشعری از نظر خود در مورد نقل از روات ضعیف یا مرسلات دانسته‌اند و برخی نیز به جهت شخصیت خود احمد البرقی دانسته‌اند که به هر حال از بزرگان محدثین شیعه بوده است.

البته بعضی هم گفته‌اند که احمد البرقی پس از بازگشت به قم از روش گذشته خود عدول کرده و روایات ضعیف و مرسل نقل نمی‌کرده و علت بازگرداندن وی به قم نیز به همین جهت بوده است که این امکان معقول به نظر رسیده و احتمال آن به مراتب بیش‌تر حالات قبلی است.

علی ای حال این اقدام احمد محمد بن عیسی، یعنی اخراج محدثی عظیم الشأن مانند احمد البرقی به دلیلی که عرض شد، باعث شد که برخی درباره او تصور کنند که خودش از روات ضعیف، روایت نمی‌کرده است.

در جواب باید عرض کرد که:

۱- دلیل اخراج احمد البرقی از قم، کثرت روایت او از ضعفا بوده و اعتماد بسیارش به مراسیل بوده و نه نقل چند روایت. آری! اگر او را صرفاً به خاطر نقل از ضعفا اخراج نموده بود، شاید می‌شد نتیجه بالا را قبول کرد که البته در این صورت باید بسیاری را از قم اخراج می‌کرد و از جمله خودش را که علت آن در بند عرض خواهم کرد.

۲- برخی از مشایخ او جزء ضعفا هستند که می‌توان به اسماعیل بن سهل الدهقان، بکر بن صالح الرازی و قاسم بن حسن بن علی بن یقطین اشاره کرد که در ضعف آن‌ها اختلافی نیست.

البته بر اساس آن‌چه در معجم رجال الحدیث آمده است، مشایخ او بالغ بر ۱۶۰ نفر بوده‌اند و تعداد احادیثی که از او روایت شده است، چند هزار روایت است، در حالی تعداد احادیث او از سه راوی فوق ظاهراً کم‌تر ۱۰ حدیث می‌شود.

حال اگر این اعداد را با هم مقایسه کرده و حساسیت او نسبت به نقل روایت از ضعفا را که در بالا به آن اشاره شد، اضافه کنیم، به نظر می‌رسد با همان تسامحی که درباره افراد قبل عرض کردیم، بتوان نتیجه گرفت همه مشایخ او جزء ثقات هستند، مگر آن‌که خلاف آن محرز شود.

اما در مورد مرسلات او نیز ظاهراً می‌توان همان را گفت که درباره مشایخ ثقات عرض کردیم.

* جمع‌بندی نهایی:

همان است که درباره مشایخ ثقات عرض کردیم.

* آیا همه مشایخ علی بن حسن الطاطری ثقه و همه روایاتش معتبر است؟

ابوالحسن، علی بن حسن بن محمد الطاطری از اهالی کوفه و از بزرگان و متعصبین واقفیه بود که با شیعیانی که مخالف نظر او بوده‌اند، متعصبانه برخورد می‌کرده است.

ظاهراً کتب فراوانی نیز در اثبات مذهب خود نوشته است.

مرحوم نجاشی او را فقیه و ثقه در حدیث معرفی می‌کند که از شیوخ و سرشناسان واقفیه است.

شیخ الطائفه در کتاب الفهرست (ش ۳۹۱) می‌نویسد که او در فقه دارای کتابی است که هم راویان آن مورد وثوق هستند و هم روایاتش.

با توجه به مطلب بالا برخی ادعا کرده‌اند که اگر در سند حدیثی، علی بن حسن الطاطری وجود داشت، همه رجال آن ثقه هستند.

در این رابطه توجه به چند نکته مهم جلب می‌کنم:

۱- اگر بخواهیم به قاعده شیخ درباره علی بن حسن الطاطری عمل کنیم، واضح است که نهایتاً می‌توانیم افراد قبل از وی تا امامj را توثیق کنیم و این قاعده ربطی به افراد بعد از وی که حدیث را از او روایت کرده‌اند ندارد.

۲- مطلب شیخ الطائفه درباره کتاب فقهی او است و با توجه به این‌که این کتاب فقهی فعلاً در دست‌رس ما نیست، این قاعده نهایتاً می‌تواند درباره روایات فقهی علی بن حسن الطاطری جاری شود.

۳- در ضمن از کلام شیخ معلوم نیست که منظورش توثیق همه رجال قبل از علی بن حسن است یا فقط مشایخ او را مد نظر هستند، لذا آن‌هایی  هم که این توثیق را پذیرفته‌اند، مشایخ خود او را توثیق کرده‌اند.

۴- در بین مشایخ او، هر چند بعضی فساد عقیده داشته‌اند، اما فردی که از باب روایت تضعیف شده باشد، وجود ندارد. تنها علی بن عبیدالله بن علی الحلبی و علی بن ابی‌حمزه البطائنی محل کلام هستند که با توجه به مبنای ما، نفر اول ثقه است، و نفر دوم هم، دو مرحاه زندگی داشته است، لذا با توجه به مذهب علی بن حسن الطاطری، باید در روایات او از علی بن ابی‌حمزه دقت کرد و بعید نیست لازم باشد در آن‌ها توقف کرد.

۵- لازم به ذکر است که در بین رجال موجود در احادیث علی بن حسن که بین او و امامj قرار دارند نیز ظاهراً فردی که تضعیف شده باشد، وجود ندارد. هر چند افراد مجهول یا مهمل یا فاسد العقیده، دیده می‌شوند.

* جمع‌بندی نهایی:

با توجه به توثیق شیخ، می‌توان همه مشایخ علی بن حسن الطاطری را که از آن‌ها روایتی فقهی نقل کرده است، توثیق نمود مگر خلاف آن ثابت شود.

البته بعدها در توثیقی عام خواهیم گفت که اگر ثقاتی مانند او از فردی مجهول یا مهمل روایت کرده باشند، این افراد مجهول یا مهمل را می‌توان ثقه درجه ۲ دانست.

و صلی الله علی محمد و آل محمد

نمودار درختی مدرس

باز کردن همه | بستن همه