$


الإجتهاد و التقلید - جلسه ۶۵

$

إن شاء الله امشب آخرین پاراگراف این بخش را می‌خوانیم و چند نکته‌ای را عرض می‌کنم تا از جلسه آینده وارد بحث جدید شویم که بحث لزوم یا عدم لزوم اعلمیت در مرجع تقلید است.

اما پاراگراف آخر؛

* متن کفایه:

و أما قیاس المسائل الفرعیة علی الأصول الاعتقادیة فی أنه کما لا یجوز التقلید فیها مع الغموض فیها کذلک لا یجوز فیها بالطریق الأولی لسهولتها فباطل مع أنه مع الفارق ضرورة أن الأصول الاعتقادیة مسائل معدودة بخلافها فإنها مما لا تعد و لا تحصی و لا یکاد یتیسر من الاجتهاد فیها فعلا طول العمر إلا للأوحدی فی کلیاتها کما لا یخفی.

تبیین فرمایش صاحب کفایه:

و اما قیاس مسائل فرعیه بر اصول اعتقادیه در این‌که مجاز نیست تقلید در آن (یعنی اعتقادات) که با (توجه به) غامض بودن آن همان‌گونه مجاز نیست (تقلید در فروعات) به طریق اولی به جهت سهولتش. پس باطل است، علاوم بر آن مع الفارق است، ضرورتا به این‌که اصول اعتقادیه مسائل معدودی است به خلاف آن (یعنی به خلاف مسائل فروع فقهیه) از آن‌چه به عدد در نیاید و شمارش نشود و اجتهاد در آن (یعنی در فروع فقهی) میسر نشود، حتی با بلندی طول عمر مگر برای نادری در کلیات همان‌گونه که مخفی نمی‌ماند.

سخنی درباره این عبارات:

مرحوم آخوند در این‌جا اشکال دیگری مطرح و پاسخ می‌دهند. اشکال این است که مخالفان می‌گویند که با توجه به سخت بودن اجتهاد در اصول اعتقادات، باز هم تقلید جایز نیست، لذا به طریق اولی اجتهاد در فروع فقهی که ساده‌تر است هم جایز نیست.

حالا بپردازیم به جواب‌های مرحوم آخوند و نقد و بررسی آن‌ها.

۱- اولین اشکال مرحوم آخوند این است که این حرف قیاس است و قیاس هم از منظر فقهای امامیه باطل است که ما هم مانند مشهور فقهای شیعه، مخالف جدی قیاس به معنای متعارف هستیم و طبیعتا اصل فرمایش ایشان را قبول داریم، اما نکته در این‌جا است که همین فقها، قیاس اولویت را قبول دارند، لذا اگر قیاس اولویت محرز شود، این پاسخ مرحوم آخوند محل کلام است، اما اگر خلاف آن محرز شود یا حتی قیاس اولویت احراز نشود، حکم قیاس دارد. حال باید دید که اولویت برای ما محرز می‌شود یا خیر.

در ضمن یادآوری کنم که اگر فراق قیاس معلوم شد که قیاس مع الفارق است، اما اگر معلوم نشد، تازه می‌شود همان قیاسی که ممنوع است، مگر مواردی که شرایط تنقیح مناط محرز شود.

۲- مرحوم آخوند در ادامه با اشاره به همین مطلب، می‌فرمایند که این حرف نه تنها قیاس، بلکه قیاس مع الفارق است و حتی خلاف آن را مطرح می‌فرمایند که مسائل اعتقادی محدود و معدود است، در حالی که مسائل فروع فقهی زیاد است و عمر انسان مگر در موارد نادری کفاف اجتهاد در آن نمی‌دهد. خلاصه این‌که ایشان اجتهاد در اصول عقائد را ساده‌تر و موارد آن را محدودتر می‌دانند، در حالی که اجتهاد در فقه را سخت‌تر و تعداد آن را بسیار زیاد مطرح می‌کنند.

به گمان حقیر این فرمایش ایشان قابل قبول نیست. نمی‌خواهم بگویم اجتهاد در فقه ساده‌تر است یا تعداد آن مسائل اندک است. خیر! حتی اگر مسائل را شاخه شاخه کنیم، بی‌راه نیست اگر تعداد مسائل فروع فقهی را نامحدود بدانیم. بلکه عرض حقیر این است که اجتهاد در اصول عقائد هم دست کمی از اجتهاد در فروع فقهی ندارد، خصوصا در روش استنباط و اجتهاد و  حتی اگر بخواهیم این مسائل اصول عقائد را هم شاخه شاخه کنیم، تعداد آن کم نیست، به ویژه اگر بخواهیم شبهات را هم به آن اضافه کنیم، کما این که کسانی که حرفه‌ای به مباحث کلامی پرداخته‌اند، بر این موضوع اشراف دارند. به عبارت یکی ازدوستان پهنای مباحث اصول عقائد، به پهنای فلسفه و کلام است.

البته در هر دو مورد، مسائلی هم هستند که کشف آن‌ها سخت نیست. هم در اصول عقائد و هم فروع فقهی.

خلاصه این‌که هم اجتهاد در هر دو این‌ها کاری حرفه‌ای و خاص است و هم تعداد مسائل هر دو زیاد است. لذا پیش کشیدن پای قیاس اولویت از این به آن یا از آن به این کار درستی نیست و در هر صورت از نگوییم قیاس مع الفارق است، قیاس هست و قیاس هم باطل.

۳- نکته آخر که البته خارج از بحث ما است و فقط اشاره می‌کنم تا شاید بعدها، فرصتی شد و دوباره به صورت تخصصی به آن پرداختیم، همین مسأله قیاس است.

کار کردن روی اصل قیاس به معنای برهانی و تفاوت آن با انواع استقراء و تمثیل و نیز انواع قیاس، از قیاس منصوص العله و مستنبط العله، قیاس اولویت، قیاس مع الفارق، قیاس خفی و جلی و غیر این‌ها و کار جدی و علمی و مبنایی روی تنقیح مناط و شرایط و ضوابط آن و مانند این چیزها بسیار مهم است که متأسفانه کمتر به آن پرداخته می‌شود، در حالی که اهمیت آن کمتر از اصول عملیه و قواعد فقیهه و سایر مباحث اصول فقه نیست که روزها و ماه‌ها وقت صرف آن می‌شود و زیر و بم آن به دقت مورد موشکافی قرار می گیرد و  اگر کار درست و جدی روی آن نشود، بعید نیست که بسیاری از مواردی که ما تصور می‌کنیم تنقیح مناط است، قیاس باشد، کما این‌که در مباحث فقه مکررا با آن برخورد داشته‌ایم و اشاره کرده‌ام.

و صلی الله علی محمد و آله

نمودار درختی مدرس

باز کردن همه | بستن همه