$


الإجتهاد و التقلید - جلسه ۷۳

$

* ادامه تعریف‌های اعلمیت:

جلسه گذشته بعد از این‌که مطالبی را درباره عسر و حرج در مطلب مورد بحث عرض کردم، قرار شد، به تعریف اعملیت بپردازیم.

چند تعریف را هم عرض کردم و حالا هم چند تعریف دیگر را هم عرض می‌کنم تا برسیم به تعریف خودم از اعلمیت.

مرحوم آقا سید ابوالحسن الاصفهانی (منتهی الوصول، ص ۳۹۸)، آقا ضیاءالدین عراقی (نهایة الأفکار، ص ۲۵۴) و دیگرانی که اگر بخواهم نام ببرم، واقعاً طولانی می‌شود، در مطالب مستقلی که دراین باره نوشته‌اند، با همان کم و زیاد و تفسیر و تأویلی که عرض کردم، فرمایش مرحوم شیخ اعظم را بیان کرده‌اند.

۳- تعریف آیت‌الله سبحانی: یکی از دوستان در گذشته فرمودند که آیت‌الله سبحانی تعریف متفاوتی دارند. ایشان فرموده‌اند اعلم کسی است که اقوی ملکة، اکثر خبرة، اعرف بدقائق الفقه و مبانی الاستنباط باشد که انصافا با تعاریفی که پیش از این عرض کردم، خصوصاً تعریف شیخ اعظم فرق خاصی ندارد.

۴- تعریف آیت‌الله جناتی: ایشان تعریف خاصی ارائه می‌کنند که با تعاریف قبلی فرق‌هایی دارد. ایشان فرموده‌اند که اعلم بودن مجتهد در تقلید او شرط نیست، بلکه به معنای معروف آن که عبارت است از استادتر بودن در بیرون آوردن حکم خدا، بین دو مجتهد مطلق، نه در مرحله ظاهر و اثبات قابل تصویر است و نه در مرحله ثبوت و واقع، بلکه به معنای دیگر که عبارت است از این که او در مقام بازگشت دادن فروع تازه و مسائل جدید به اصول پایه کمتر اشتباه می‌کند و دیگری بیش‌تر، آن‌گونه که در حاشیه خطی بر عروة الوثقی بیان کرده‌ایم، اگر چه قابل تصویر است، ولی تشخیص این‌که کدام یک از آن دو مجتهد در مقام تفریع کمتر اشتباه می‌کنند تا آن‌که اعلم باشد و کدام یک از آن‌ها بیش‌تر تا آن‌که غیر اعلم باشد، بسیار مشکل است.

این مطلب در سایت ایشان هم موجود است.

می‌بینیم که ایشان اعلمیت را در استنباط احکام جدید که سابقه ندارد، یا نهایتاً سابقه کمتری دارد و به عبارتی فقیه نمی‌تواند از روی دست دیگران نگاه کند و در استنباط کمک بگیرد، می‌دانند که انصافاً نکته جالب و مهمی است.

۵- تعریف علامه سید کمال حیدری: ایشان اعلمیت را فقط در فقه و تشخیص حلال و حرام نمی‌دانند، بلکه پای کل معارف دینی را وسط می‌کشند و از این نظر تعریفشان با تعاریف قبل فرق دارد.

حال اگر به این تعریف‌ها دقت کنیم، می‌بینیم که:

۱) تشخیص اعلمیت، حتی اگر قابل تشخیص هم باشد که بر خلاف استادم، به نظر حقیر قابل تشخیص هست، کار هر کسی نیست و تنها افراد آشنا و بلکه متخصص می‌توانند آن را تشخیص دهند و به دیگران منتقل کنند.

۲)  تشخیص این اعلمیت، کار یکی دو روز و یک خط و دو خط هم نیست، بلکه باید مطالب متعدد و مسائل مختلفی مورد بررسی قرار گیرد تا شاید بتوان چنین تشخیصی داد و یک یا چند نفر را برتر از دیگران دانست. مثلاً مدت قابل ملاحظه‌ای پای درس کسی نشست یا مطالب قابل توجهی از کتاب‌های استدلالی یا تقریرات او را بررسی کرد تا چنین چیزی حاصل شود.

اما برویم سراغ تعریف و توضیح حقیر از اعلمیت.

به گمان حقیر اعلم کسی است که نه تنها در تفریع فروع فقهی یا همان احکام عملیه، بلکه در همه علوم دینی که مستقیم یا غیر مستقیم در این استنباط تأثیر دارد، قدرت استنباط داشته باشد و بتواند با دقت منابع فقهی اعم از قرآن و اخبار و عقل را مورد بررسی و موشکافی قرار دهد و مسأله مورد نظر را استنباط کند و در علوم آلی مورد نیاز جهت استنباط مجتهد باشد. خصوصا اگر این مسأله جدید باشد و فقیه امکان استفاده مستقیم از نظرات و بررسی‌های گذشتگان را نداشته باشد. یعنی در اصول فقه، قواعد فقهیه، تفسیر قرآن، علم الحدیث، تاریخ اسلام و غیر آن، حتی علوم تجربی که احیاناً برای استنباط مسأله‌ای لازم است نیز استدلالی کار کرده و دارای مبنا باشد و این مبانی را به کار ببندد، نه این‌که تقلیدی به نظر دیگران مراجعه کند.

توضیح اضافه این‌که اگر خاطرتان باشد در اواخر مباحث اجتهاد، بحثی پیرامون علوم مورد نیاز جهت اجتهاد داشتیم که ضمن بررسی آن‌ها عرض کردم و دیده‌اید که هر چند خودم در اکثریت آن‌ها دارای مبنای اجتهادی هستم و نسبت به این مبانی، هم مقید می‌باشم و هم اصرار دارم، اما به گمان حقیر لازم نیست مجتهد در همه آن‌ها مجتهد باشد، کما این‌که بعضی از مراجع مشهور ما نیز یا در همه آن‌ها مجتهد نیستند، یا مقید به رعایت همه آن‌ها نبوده و در بسیاری از موارد نظر مشهور یا نظر بعضی از اعاظم را بر نظر اجتهادی خود ترجیح داده و آن را برگزیده و نظر خود را عملا طرح می‌کنند. این مطلب دومین چیزی است که اعلم را از عالم مشخص می‌کند.

پس خلاصه عرضم این‌که اعلم از عالم با سه مشخصه شناسایی می‌شود که تشخیص این سه مشخصه هم نه تنها کار هر کسی نیست، بلکه معمولاً در کوتاه‌مدت هم امکان‌پذیر نیست.

۱- دقت و مهارت در بررسی و موشکافی قرآن و سنت و عقل و ارجاع مسأله به دلایل، خصوصا در مسائل جدید که سابقه ندارد.

۲- عدم انحصار این مطلب در فروع فقهی و لزوم قوه اجتهاد در همه امور دینی.

۳- داشتن مبنای اجتهادی در علوم آلی مورد نیاز جهت استنباط و تقید به به کاربردن آن مبانی اجتهادی در خود استنباط.

علی ای حال! هر کدام از تعاریف اعلم را در نظر بگیریم، چند نکته قابل توجه است که بعضی را مجددا مرور می‌کنیم.

۱- در اعلمیت کیفیت استنباط مطرح است و نه کمیت آن‌ها. لذا توانایی زیاد بر مسائل اصول فقه یا قواعد فقهیه یا علم الحدیث و غیر آن که نقشی در اجتهاد ندارند، نمی تواند نشانه اعلمیت باشد. چه بسا اشخاصی که ید طولائی در این علوم دارند، اما در تطبیق قواعد با موارد آن تبحر لازم را ندارند.

۲- داشتن اساتید بسیار یا شاگردان مبرز نیز به تنهایی نشان از اعلمیت نیست.

۳- طولانی شدن مدت تحصیل یا تدریس یا فاصله زمانی بیش‌تر از مجتهد شدن هم نشانه اعلمیت نیست.

۴- ممکن است فردی در مسائلی یا ابوابی اعلم باشد، اما در مسائل و باب‌هایی اعلم نباشد. لذا اگر کسی قائل به اعلمیت شد، ظاهراً لازم است تبعیض در تقلید را در این‌گونه مسائل بپذیرد، کما این‌که عده‌ای از افراد به آن تصریح کرده‌اند.

۵- و آخر این‌که کسانی که قائل به اعملیت هستند، شاید لازم باشد نکته قبل را درباره مجتهد متجزی هم اعمال کنند و بگویند اگر فردی فقط در چند باب قدرت اجتهاد داشت، اما در آن‌ها اعلم از مجتهد مطلق بود، لازم است از او تقلید شود. البته ممکن است تعریف متجزی در این مطلب تأثیر داشته باشد.

تا این‌جا، مطالبی که عرض کردم، عملا به بهانه مطلب دوم تا چهارم مرحوم آخوند بود و حالا برویم سراغ مطلب اول ایشان که نفی سیره بود.

ظاهرا منظور ایشان از سیره، سیره عقلا است، اما ما به همین مناسبت سیره، هم سیره عقلا را بررسی می‌کنیم و سیره متشرعین را تا ببینیم به چه می‌رسیم که بماند برای جلسه آینده. إن شاء الله.

و صلی الله علی محمد و آله

نمودار درختی مدرس

باز کردن همه | بستن همه