$


شرط مرد بودن در مرجع تقلید - جلسه ۲

$

* وجوه و اقوال مختلف در این مسأله:

این مسأله نیز مانند سایر مسائل، وجوه مختلفی دارد که بعضی از این وجوه، قائلینی هم دارد.

ابتدا تعدادی از مهم‌ترین وجوه مختلف این مسأله را مرور می‌کنیم.

۱- مرد بودن جزء شرایط مرجع تقلید است و همه مردان و زنان باید به مجتهد مرد رجوع کنند.

۲- بنا بر احتیاط واجب، مرد بودن جزء شرایط مرجع تقلید است.

۳- تنها برای مقلدین مرد، رجولیت جزء شرایط مرجع تقلید است و تقلید از بانوی مجتهد، برای بانوان بلا اشکال است.

۴- مرد بودن کلاً جزء شرایط مرجع تقلید نیست و مرد و زن می‌توانند به مجتهد زن نیز رجوع کنند.

البته وجوه دیگری هم هست، مثلاً پاس احتیاط مستحب را وسط بکشیم، یا تقلید انسان خنثی را مطرح کنیم و …

از آن‌جایی که کثیری و بلکه اکثر قریب به اتفاق فقهای معاصر، رجولیت را از شرایط مرجع تقلید می‌دانند و این مطلب از شهرت کافی برخوردار است، از ذکر اسامی این بزرگوران خودداری می‌کنیم، اما اگر به رساله‌های عملیه آن‌ها مراجعه کنید، خواهید دید که از جمله شرایط مرجع تقلید، مرد بودن را ذکر کرده‌اند.

تا آن‌جا که من سراغ دارم کسی در این مسأله تفکیک و تفصیل قائل نشده است که مثلاً مردان حتما باید از مرجع مرد تقلید کنند و زنان در این زمینه مخیر هستند که از مرجه زن تقلید کنند یا مرجع مرد. الآن درباره احتیاط واجب هم کسی را سراغ ندارم. اما در مقابل دسته اول، جمعی از فقها بوده‌اند و هستند که با ملاحظه آثارشان معلوم می‌شود به طور کلی رجولیت را جزء شرایط مرجع تقلید ندانسته‌اند و عملاً رجوع مرد و زن را به بانوی مجتهد هم بلا اشکل دانسته‌اند.

مرحوم آیت الله حکیم در کتاب مستمسک عروة الوثقی (ج ۱، ص ۴۳) ضمن بیان دلیل رجولیت از دیدگاه خود، می‌فرمایند که حتی اگر این دلیل را بپذیریم، باز هم نمی‌توانیم جلوی بنای عقلا را بگیریم و شاید به همین دلیل بوده است که بعضی از علمای محقق به تقلید از زن و خنثی، فتوا داده‌اند. عبارت ایشان تمام. پس معلوم می‌شود افرادی بوده‌اند که تقلید از زن و خنثی را جایز می‌دانسته‌اند. البته ایشان نامی از این علما نبرده‌اند، اما تعدادی را بنده خدمتتان عرض می‌کنم.

۱- محقق کرکی که از اعاظم فقهای قرن دهم و متوفای سال ۹۴۰ هجری است، در کتاب الرسائل (ج ۱، ص ۱۶۷)، ضمن بیان ۱۳ شرط برای مرجع تقلید، هیچ ذکری از رجولیت نمی‌کنند، لذا می‌توان گفت ایشان رجولیت را لازم نمی‌دانستند. البته ممکن است کسی بگوید که ایشان تصریحی به جواز تقلید از زن نکرده‌اند، پس نمی‌توان ایشان را جزء مجوزین دانست که این حرف قابل قبول نیست. اولا لزومی ندارد که فقیه موارد غیر را بیان کند  مثلاً بگوید زن شرط نیست، نژاد و رنگ پوست شرط نیست، زبان شرط نیست، فلان عیب و نقص بیولوژیکی شرط نیست و قس علی عذا، مگر به دلیلی بخواهد آن را برجسته کند. در ضمن بعید می‌دانم کسی بخواهد ایشان را متهم به غفلت کند. این‌که بگوییم امکان تقلید از بانوی مجتهد، اصلاً به ذهن و مغز آقایان خطور نمی‌کرده، اولاً بعید است، ثانیاً دلیل می‌خواهد، ثالثاً می‌دانیم که بحث رجولیت، زمان ایشان و پیش از ایشان هم مطرح بوده و بزرگانی این شرط را لازم دانسته‌اند. خُب! این یک نفر از اعاظم.

۲- شهید ثانی که ایشان هم از فقهای قرن دهم و متوفای سال ۹۳۸ است، در الرسائل(ج ۲، ص ۷۸۷)، در باب العاشر، فی التقلید، هفت مورد را جزء شرایط مرجع تقلید بیان می‌کند و ذکری از رجولیت نمی‌کند. البته ایشان در کتاب الروضة البهیة، یا همان شرح لمعه خودمان، رجولیت را شرط دانسته‌اند. می‌دانیم کتاب روضه البهیه حدود ۱۱ سال قبل از شهادت ایشان نوشته شده است و ایت فاصله قابل ملاحظه‌ای تا زمان شهادت ایشان است، اما تاریخ رساله مذکور معلوم نیست. اگر این رساله بعد از الروضة البهیة نوشته شده باشد، معلوم می‌شود که شهید از نظر خودشان عدول کرده‌اند و مرد بودن را جزء شرایط مرجع تقلید نمی‌دانسته‌اند و اگر قبل از آن بوده، معلوم می‌شود که ابتدا لازم نمی‌دانسته‌اند و بعداً لازم دانسته‌اند. البته بنا به قرائنی، ظاهرا در سال‌های آخر عمر این شرط را لازم نمی‌دانستند و می‌توان گفت که ابتدا لازم می‌دانسته‌اند و بعداً از آن عدول کرده‌اند و دیگر لازم ندانسته‌اند که در این‌باره عرض خواهم کرد.

۳- حسن بن زین‌الدین، فرزند شهید ثانی، در معالم الدین (ج ۱، ص ۱۰۸). ایشان نیز از علمای قرن ده و یازده و متوفای سال ۱۰۱۱ هجری است، ضمن بیان بیان شرایط مرجع تقلید، ذکری از رجولیت نمی‌کنند. با توجه به این‌که ایشان معمولاً با نظر پدر خود مخالفت نداشتند و فتواهاشان موافق پدر بوده، می‌تواند قرینه‌ای بر این باشد که مرحوم شهید هم در اواخر عمر، رجولیت را جزء شرایط مرجع تقلید نمی‌دانستند و از لزوم این شرط عدول کرده بودند.

– مرحوم آقا سید ابوالحسن الاصفهانی که متوفای سال ۱۳۶۵ قمری هستند، یعنی‌حدود هفتاد سال قبل، در وسیلة النجاة (ص ۹، م ۳) که شرایط مرجع تقلید را بیان فرموده، ذکری از شرط رجولیت نکرده‌اند.

– امام خمینی در تحریر الوسیلة (ج ۱، ص ۵ تا ۱۲). ماجرای این نظر ایشان جالب است. ایشان در این مسأله ضمن ذکر شرایط مرجع تقلید و سایر احکام اجتهاد و تقلید، ذکری از رجولیت نکرده‌اند. البته در حاشیه بر عروة که مرحوم سید یزدی نظر به رجولیت داده‌اند، حاشیه‌ای نزده‌اند و این دال بر موافقت ایشان با نظر سید است. در ضمن در رساله‌های عملیه ایشان هم رجولیت جزء شرایط مرجع تقلید دانسته شده است. خب! تا این‌جا با دو نظر از ایشان مواجه هستیم. اما به دو دلیل می‌توان ایشان در این دسته قرار داد. اول این‌که پایان حاشیه بر عروه، سال ۱۳۳۴ است، در حالی که رساله عملیه بعد از فوت آیت‌الله بروجردی در سال ۱۳۴۰٫ اما تحریر الوسیلة را ایشان در در تبعید در ترکیه شروع کردند و در نجف تمام کردند. پس تحریر الوسیله متأخر بر این‌ها است و نظر در آن بر این‌ها ترجیح دارد. دیگر این‌که ایشان در پاسخ به این سؤال که اگر نظرات شما در رساله عملیه و حاشیه بر عروة و تحریر الوسیلة با هم متفاوت بود، تکلیف مکلفین چیست و کدام را باید مبنا قرار دهند؟ ایشان گفته بودند که نظرات مذکور در تحریر الوسیلة بر حاشیه عروة رجحان داشته و نظرات حاشیه بر عروة هم به رساله عملیه ارجحیت دارد. پس با این حساب به جرأت می‌توان نظر ایشان را عدم لزوم رجولیت دانست.

– مرحوم سید رضا صدر هم در کتاب الاجتهاد و التقلید (ص ۱۰۷)، ذکری از رجولیت در شرایط مرجع تقلید ندارند.

ما در این‌جا تنها به ذکر چند مورد از فقهای گذشته و معاصر اکتفا کردیم، اما اگر کسی این مسأله را بررسی کند، به وضوح خواهد دید که اکثریت قریب به اتفاق فقهای گذشته که متذکر شرایط مرجع تقلید شده‌اند، مرد بودن را جزء شرایط مرجع تقلید ذکر نکرده‌اند.

این مطلب را داشته باشد تا در جای خودش از آن استفاده کنیم.

** دلایل مخالفان تقلید از بانوی مجتهد

* مقدمه:

ما بحثمان را با دلایل قائلین به شرط رجولیت در مرجع تقلید شروع می‌کنیم، چرا که هر شرطی و هر قیدی در مسأله دلیل می‌خواهد و اگر این دلایل تمام نبود، نمی‌توان آن شرط یا قیدرا لازم دانست. مثلاً در ما نحن فیه، شرط و قید رجولیت در مرجع تقلید دلیل می‌خواهد و اگر این ادله تمام نبود، نمی‌توان این شرط را لازم دانست.

در کتاب‌ها و فرمایشات بزرگانی که قائل به لزوم شرط رجولیت در مرجع تقلید هستند، دلایل مختلفی از کتاب، سنت، اجماع و عقل بیان شده است که به تفصیل به بررسی آن‌ها خواهیم پرداخت.

إن شاء الله با اجماع و شهرت شروع می‌کنیم و ادامه می‌دهیم.

ادامه بماند برای جلسه بعد.

و صلی الله علی محمد و آله.

نمودار درختی مدرس

باز کردن همه | بستن همه