$


ازدواج معاطاتی - جلسه ۲۴

$

* مجموعه روایت سوم: صحت نکاح اقوام:
در اینجا با دسته‌ای از روایات مواجه هستیم که صحت نکاح در سایر اقوام را مطرح می‌کند، ولو این‌که قاعده آن قوم از نظر اسلام کاملاً باطل باشد.
کلیت این مفهوم، در منابع فریقین، مکرراً آمده است، اما بنده سه مورد معتبر را از منابع مکتب اهل بیتb انتخاب کرده‌ام که ابتدا آن‌ها را روایت کرده و سندشان را مورد بررسی قرار می‌دهیم تا بعد نکاتی را درباره متن آن‌ها در ما نحن فیه و غیر آن مرور کنیم.

۲۵/۱۹- (التهذیب، ج ۷، ح ۱۸۹۱): مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ وَهْبِ بْنِ حَفْصٍ عَنْ أبی‌بَصیرٍ قالَ: «سَمِعْتُ أباعَبْدِاللهِj یَقُولُ: «نَهَی رَسُولُ اللهِp أنْ یُقالَ لِلْإماءِ: «یا بِنْتَ کَذا وَ کَذا!»» وَ قالَ: «لِکُلِّ قَوْمٍ نِکاحٌ.»»
* ترجمه: ابوبصیر الاسدی روایت کرد: «شنیدم ابوعبدالله (امام صادق)j فرمودند: «نهی کردند رسول اللهp از این‌که به کنیزان گفته شود: «ای دختر فلان و فلان» و (نیز) فرمودند: «برای هر قومی نکاحی است.»»»
* بررسی سند: شیخ الطائفه این حدیث را به طریق خود در التهذیب و الإستبصار به محمد بن حسن الصفار که معتبر درجه یک است، از محمد بن حسین بن ابی‌الخطاب از وهب بن حفص از ابوبصیر الاسدی روایت کرده است که همه از ثقات درجه یک هستند.
۲۶/۲۰- (التهذیب، ج ۷، ح ۱۹۰۷): عَنْهُ عَنْ أحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشّاءِ عَنْ عَلیِّ بْنِ أبی‌حَمْزَةَ عَنْ أبی‌بَصیرٍ عَنْ أبی‌عَبْدِاللهِj قالَ: «کُلُّ قَوْمٍ یَعْرِفُونَ النِّکاحَ مِنَ السِّفاحِ، فَنِکاحُهُمْ جائِزٌ.»
* ترجمه: ابوبصیر از ابوعبدالله (امام صادق)j (روایت کرد که) فرمودند: «هر قومی می‌شناسند نکاح را از سفاح، پس نکاح آن‌ها جایز است.»
* بررسی سند: شیخ الطائفه این حدیث را به طریق خود در التهذیب و الإستبصار به محمد بن احمد بن یحیی بن عمران الاشعری که معتبر درجه یک است، از احمد بن محمد بن عیسی الاشعری از حسن بن علی الوشاء از علی بن ابی‌حمزه البطائنی از ابوبصیر الاسدی روایت کرده است که همه از ثقات درجه یک هستند، مگر دو نفر که از ثقات مشروطی هستند که البته مشکلی در این‌جا ایجاد نمی‌کنند. این دو نفر، محمد بن احمد بن یحیی و علی بن ابی‌حمزه البطائنی هستند که به درخواست آقایان توضیح مختصری عرض می‌کنم و مفصلش بماند که خودتان به مباحث علم الحدیث مراجعه بفرمایید.
در مباحث علم الحدیث گفتیم که محمد بن احمد بن یحیی بن عمران، ثقه و جلیل‌القدر است که البته کثرت روایت از ضعفا داشته و به مراسیل اعتماد می‌کرده است. با این حساب خودش ثقه است، اما به واسطه او نمی‌توان کسی را توثیق کرد. حال با توجه به این‌که در این روایت از ابن عیسی الاشعری روایت کرده است که از اجلای ثقات است، این نقطه ضعف او مشکلی ایجاد نمی‌کند.
درباره علی بن ابی‌حمزه هم به همین‌مقدار بسنده کنم که بر اساس شواهد و قرائنی که بررسی کردیم، ابتدا از افراد ثقه و مورد اعتماد بوده که بعدها به دلایلی از جمله دلایل مالی، منحرف شد و انحرافش به گونه ای بود که بر وثاقتش هم تأثیر می‌گذارد. لذا چنان‌چه معلوم شود، روایتش در دوره استقامت و وثاقتش است، مشکلی در آن نیست، اما اگر معلوم شود مربوط به دوره انحراف و ضعفش است، نمی‌توان به او اعتماد کرد. اگر هم معلوم نشود مربوط به کدام دوره است، باز قابل اعتماد نیست. بعد گفتیم که یکی از نشانه‌های این‌که مربوط به دوره استقامت و وثاقتش می‌باشد، این است که یکی از اجلای ثقات، بی‌واسطه از او روایت کرده باشد، چرا که با توجه به شدت و شهرت انحراف و مذمومیت او در همان عصر، قاعدتا در این دوره انحراف، مورد اعتماد اجلا و اعاظم نبوده است و از او و روایاتش دوری می‌کردند. حال در این روایت، با توجه به این‌که ثقه‌ای درجه یک از او روایت کرده است، مشکلی در این‌جا ایجاد نمی‌کند. البته آورده‌اند که حسن بن علی الوشاء، مدتی واقفی شد و سپس بازگشت که حتی اگر این گزارش درست هم باشد، با مشکلی در این‌جا ایجاد نمی‌کند.
جمع‌بندی این‌که طریق این حدیث هم به معصومj معتبر درجه یک است.
۲۷/۲۱- (الکافی، ح ۱۰۴۱۰): عَلیُّ بْنُ إبْراهیمَ عَنْ أبیهِ عَنِ ابْنِ أبی‌عُمَیْرٍ عَنْ عَبْدِاللهِ بْنِ سِنانٍ قالَ: «قَذَفَ رَجُلٌ، رَجُلاً مَجُوسیّاً عِنْدَ أبی‌عَبْدِاللهِj. فَقالَ: «مَهْ!» فَقالَ الرَّجُلُ: «إنَّهُ یَنْکِحُ أُمَّهُ أوْ أُخْتَهُ.» فَقالَ: «ذَلِکَ عِنْدَهُمْ نِکاحٌ فی دینِهِمْ.»»
* ترجمه: عبدالله بن سنان روایت کرد: «قذف کرد فردی، فردی مجوسی را نزد ابوعبدالله (امام صادق)j. پس فرمودند: «بس کن!» پس آن فرد گفت: «همانا او نکاح می‌کند مادرش یا خواهرش را.» پس فرمودند: «آن، نزد آن‌ها نکاح است در دینشان.»»
* بررسی سند: این حدیث را ثقةالاسلام الکلینی از علی بن ابراهیم القمی از پدرش از محمد بن ابی‌عمیر از عبدالله بن سنان روایت کرده است که بی‌خلاف، همه از ثقات درجه یک هستند.
جناب شیخ الطائفه هم این حدیث را به طریق خود در التهذیب و الإستبصار به ثقةالاسلام الکلینی که معتبر درجه یک است، به باقی سند روایت کرده است. (التهذیب، ج ۷، ح ۱۹۵۶)
* بررسی متن: چند نکته درباره این احادیث عرض کنم.
۱- با توجه به این دست احادیث معلوم می‌شود که از منظر اسلام، ازدواج در هر مذهبی، بر اساس همان مذهب سنجیده می‌شود، ولو این که از نظر اسلام، نادرست و یا حتی در شدت خرابی و فساد باشد. شاهد مثال بنده ازدواج با مادر یا خواهر است که در روایت سوم دیدیم.
۲- اما نکته مهم در ما نحن فیه این‌که ما درباره ازدواج شرعی در بین مسلمانان صحبت می‌کنیم، لذا طبیعتا مسلمانان باید بر اساس ضوابط اسلامی و البته با ملاحظه آداب و رسوم خوب خود، ازدواج کنند. حالا اگر معلوم شود اسلام خواندن الفاظ ایجاب و قبول را لازم می‌داند، پس باید این مطلب رعایت شده و با رعایت آن و سایر موارد لازم، بر اساس فرهنگ و آداب و رسوم محلی ازدواج کرد و این فرهنگ‌ها و آداب رسوم محلی، نمی‌تواند خطوط و حدود لازم و واجب اسلام را کنار بزند. جمع‌بندی این‌که با عنایت به بحث فعلی ما که بررسی صحت یا عدم صحت معاطات در ازدواج است، نمی‌توان به این دست احادیث استناد کرد، چرا که فرهنگ‌ها و آداب و رسوم محلی، فی نفسه، حلال و حرام الله تعالی را برای مسلمانان روشن نمی‌کند. حساب غیر مسلمان ها هم که جدا است.
۳- نکته آخر هم خارج از بحث است که مختصراً عرض می‌کنم. در این‌که آیا مجوسیان ازدواج با محارم را جایز می‌دانستند یا خیر، اختلاف نظر هست. در متون کهن هندی و فارسی و از جمله در متون زرتشتی، اصطلاح «خوه‌دوده» آمده که اشاره به نوعی ازدواج مقدس و مورد تأکید دارد. بسیاری از محققین و حتی علمای زرتشتی این صده‌های اخیر، بر این باور هستند که خوه‌دوده به معنای ازدواج با نزدیکان هست، اما در حد عموزاده‌ها و خواله‌زاده و مانند این‌ها و نَه پدر و مادر یا خواهر و برادر و این موارد. عده‌ای هم با این نظر مخالف هستند و خوه‌دوده را در حد ازدواج با مادر و پدر یا خواهر و برادر می‌دانند. بحث در این‌باره مفصل است و اگر کسی علاقه‌مند بود، باید یک‌سری مطالعات حرفه‌ای در این زمینه داشته باشد، آما آن‌چه مسلم است و ظاهرا مخالفی ندارد این‌که در عصر ساسانیان که دین رسمی ایران و پادشاهان آن، زرتشتی بوده، ازدواج با دختر یا خواهر، حداقل در قشری از اشراف و از جمله معدودی از پادشاهان ساسانی وجود داشته است که از جمله آن‌ها ادرشیر دوم ساسانی است که با دختران خود ازدواج کرد و با توجه به این‌که تاریخ این دوره نشان از مخالفت موبدان، در همان زمان یا سال‌های بعد آن، تا پایان دوره ساسانی، با این موضوع ندارد و نیز هیچ‌گونه مخالفتی از جانب درباریان تا مردم عادی بر این موضوع نشده است، نشان می‌دهد که حداقل در این دوره مورد تأیید موبدان زدتشتی بوده است. این بحث تا همین‌جا کفایت می‌کند.
البته ظاهرا بعضی بر این باور هستند که مجوسی، با زرتشتی فرق دارد که حقیر فعلا نظری در این‌باره ندارم و به ما نحن فیه هم ربطی ندارد.

و صلی الله علی محمد و آله

نمودار درختی مدرس

باز کردن همه | بستن همه