$


شرط مرد بودن در مرجع تقلید - جلسه ۲۱

$

* مجموعه روایات چهارم: روایات نواقص العقول و نواقص الایمان
این روایت یا بهتر است بگوییم مجموعه روایات که به ناقصات العقول یا ناقصات الإیمان مشهور شده است، زنان را ناقص العقل و ناقص الإیمان می‌داند و در نتیجه بعضی گفته‌اند از آن‌جایی که شخص ناقص العقل یا ناقص الأیمان، نمی‌تواند مرجعیت را عهده‌دار شود، پس مرجعیت زنان اشکال دارد.
در این‌جا لازم است چند روایت را بررسی کنیم.
۱۷/۸- (الکافی، ح ۹۴۲۹): عِدَّةٌ مِنْ أصْحابِنا عَنْ أحْمَدَ بْنِ أبی‌عَبْدِاللهِ عَنْ أبیهِ عَنْ سُلَیْمانَ بْنِ جَعْفَرٍ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أبی‌عَبْدِاللهِj قالَ، قالَ رسولُ اللهِp: «ما رَأیْتُ مِنْ ضَعیفاتِ الدّینِ وَ ناقِصاتِ الْعُقولِ أسْلَبَ لِذی لُبٍّ مِنْکُنَّ».
* ترجمه: (حضرت) رسول اللهp فرمودند: «ندیدم از زنان ضعیفان دینیِ و ناقصان عقلی چیره‌دست‌تر از شما در ربودن عقل‌ها.»
* بررسی سند: این حدیث را ثقةالاسلام الکلینی از عدة من اصحابنا از احمد بن محمد بن خالد البرقی از پدرش از سلیمان بن جعفر الجعفری از من ذکره روایت کرده است که همه از ثقات درجه یک هستند، مگر دو نفر. احمد البرقی از ثقات مشروط است که البته در این‌جا مشکلی ایجاد نمی‌کند. من ذکره هم ابتداء مجهول است، اما بر مبنای ما به واسطه سلیمان بن جعفر، توثیق درجه دو می‌شود، لیکن اگر کسی زیر بار اعتبار این حدیث نرود، خرده‌ای بر او نمی‌توان گرفت.
این روایت را شیخ الطائفه در التهذیب (ج ۷، ح ۱۶۱۲) از به طریق خود از ثقةالاسلام الکلینی و شیخ صدوق نیز به صورت مرسل در کتاب الفقیه (ح ۴۳۷۱) روایت کرده است.
* بررسی متن: با دقت در این حدیث چند نکته جلب توجه می‌کند.
۱٫ اگر ما باشیم و این روایت، کاملا واضح است که مخاطب نبی مکرم اسلامp در این‌جا زنان خاصی هستند. در نتیجه ایشان زنان خاصی را تقبیح می‌کنند. حالا این‌که این افراد که بوده‌اند و چه کرده‌اند، از این روایت معلوم نیست.
۲٫ در این روایت حضرت رسول اللهp فرموده‌اند، در بین زنان ناقص العقل و ناقص الایمان، افرادی را چیره‌دست‌تر و ماهر‌تر از شما در ربودن عقل‌ها ندیده‌ام، لذا بعید نیست بتوان گفت ایشان عملا زنان را به چند دسته تقسیم کرده‌اند که یک دسته آن‌ها ناقص العقل و ناقص الایمان هستند که مخاطبان ایشان از بین این افراد، در زمره چیره‌دست‌ترین‌ها بوده‌اند و طبیعتا زنان دارای عقل و و ایمان اصلا در این ماجرا دخلی ندارند.
۳٫ نکته دیگر این‌که عقل در این روایت، قاعدتا عقل با تعریف دینی است، یعنی آن‌چه موجب بندگی الله تعالی می‌شود و نَه عقلی که صرفا امور دنیوی را اداره می‌کند. ما در طول تاریخ بشریت و از جمله تاریخ اسلام، زنان و مردان بسیاری را داشته‌ایم که در تدبیر امور دنیوی و حتی در ارتکاب خبائث، جنایات و امور منفی فوق‌العاده عمل کرده‌اند و چه بسا از نظر دنیوی، جزء عاقل‌ترین‌ها به حساب آیند، اما با توجه به تخلفات اخلاقی یا شرعی و … از منظر دینی عاقل نیستند، چرا که عاقل از منظر اسلام کسی است که زندگی جاودان خود را تضمین کند و این جز از طریق بندگی هوشیارانه الله تعالی امکان‌پذیر نیست. برای این‌که مثالی هم عرض کرده باشم، اقدامات معاویه را چه قبل از حکومتش و چه بعد از حکومتش بررسی کنید، خواهید دید که عقل او در اداره امور دنیوی، فوق‌العاده بوده است، اما در کسی رضایت الله تعالی خیر. از این مثال‌ها، هم تاریخ اسلام و هم در غیر آن، الی ماشاءالله می‌توان نام برد.
پس اگر عقل را با تعریف دینی آن بپذیریم، نقص عقل و نقص ایمان در راستای هم هستند، فقط نقص عقل بیانگر مسأله‌ای عمیق‌تر و ریشه‌ای‌تر است و نقص ایمان به سطوح پرداخته است.
حالا اگر ما تاریخ ادیان را بررسی کنیم، با زنان متعددی مانند حضرت صدیقه طاهرا، زینب کبری، فاطمه کلابیه، حضرت معصومه و بسیاری زنان دیگر در تاریخ اسلام و زنانی مانند حضرت مریم و آسیه، پیش از اسلام مواجه هستیم که از نظر دینی از بسیاری از مردان عصر خود و حتی اعصار بعدی، در عقل با تعریف دینی آن کامل‌تر و در ایمان استوارتر بودند و این‌که یکی از ما، اعم از فقیه و مرجع تقلید و دکتر و مهندس و … بخواهد ادعا کند که من یا فلان عالم از این‌ها برتر هستیم، از آن ادعاها است که باید دید کسی جرأت می‌کند بیان کند یا خیر.
اگر هم بخواهیم عقل را به معنای عام آن در نظر بگیریم که مصداق‌ها و مثال‌های نقض به مراتب بیش‌تر می‌شوند، چرا که زنان کثیری در جهان بوده و هستند که از بسیاری از مردان عاقل‌تر بوده و به موفقیت‌های چشم‌گیری رسیده‌اند که کمتر مردی به آن‌ها رسیده است.
جمع‌بندی این‌که این روایت، مخاطب خاص دارد و ربطی به جنس مؤنث ندارد.

روایت ذوم بماند برای جلسه بعد.

و صلی الله علی محمد و آله

نمودار درختی مدرس

باز کردن همه | بستن همه