$
** ادلهای که خداوند متعال، پیامبرp و ائمهj را مفسر قرآن میداند
آیات و روایات معتبر متعددی وجود دارد که خداوند متعال، پیامبرp و ائمه از فرزندان ایشان را مفسرین واقعی قرآن معرفی میکند که در این زمینه در گذشته و حال، کتب مفصل متعددی نوشته شده است و ما نیز پیش از این به تعدادی از معتبرات آن اشاره کردیم و پس از این هم إنشاءالله اشاره خواهیم کرد.
البته عقلاً طبیعی است که مفسر و مبیِّن اصلی قرآن، خود الله تعالی است، چرا که او، گوینده این کلام است و هر گویندهای به معنا و منظور کلام خود آگاهترین است. اما خواهیم دید که این گوینده، تبیین کلام خود را برای مردم به دیگرانی نیز واگذار کرده است که با توجه به حکمت و سایر ویژگیهای گوینده، طبیعتا این افراد کسانی هستند که او، آنها را نسبت به مواضع کلام خود آگاه کرده است.
ما در این فرصت، تعدادی از دلایل نقلی را که مؤید این مسأله عقلی است بررسی کرده و خواهیم دید این دیگران چه کسانی هستند.
ابتدا چند آیه را به اجمال بررسی کنیم.
* آیات اول: آیه ۱۸ و ۱۹ سوره قیامه
در آیه ۱۸ و ۱۹ سوره قیامه، آمده است: «فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْءَانَهُ، ثمَُّ إِنَّ عَلَیْنَا بَیَانَهُ». یعنی: پس هنگامی که آن را قرائت کردیم، پس تبعیت کن خوانش آن را. سپس همانا بر ما است بیان آن.
بیان به معنی آشکار کردن معنا و منظور است.
میبینیم که الله تعالی تفسیر و تبیین قرآن برای پیامبر را خود عهدهدار شده است و از او تبعیت از آن را خواسته است. پس اولین مفسر قرآن خود الله تعالی است و اولین کسی که به تفسیر و تبیین آیات قرآن، آن هم مستقیما به واسطه گوینده آن که الله تعالی است، آشنا شده، شخص نبی مکرم اسلامp است و در نتیجه کسانی که مستقیما به وحی متصل نیستند تا تفسیر و تبیین قرآن را از الله تعالی بگیرند، برای فهم کامل این سخن، چارهای جز مراجعه به این فرد، یعنی حضرت رسول اللهp ندارند. به نظر حقیر اینکه خود بخواهیم مستقیما و بدون کمک این فرد، یعنی نبی مکرم اسلامp، کلام گوینده را فهم کنیم، کار خطرناک و غیر معقولی است که بنده سراغ آن نمیروم، شما و دیگران، خود دانید.
تنها نکتهای که میماند، اینکه ما در عصری زندگی میکنیم که دسترسی به این مفسر بزرگ قرآن، یعنی حضرت رسول اللهp نداریم، اما اگر ضوابط و شرایط علمی را مد نظر داشته باشیم، به تعدادی از فرمایشات و توضیحات و رفتار ایشان دسترسی داریم که مستقیم و غیر مستقیم، تفسیر و تبیین کلام الهی است و به قولی آب دریا را اگر نتوان کشید، هم به قدر تشنگی بتوان چشید. بله، نَه ما و نَه حتی مشافهین و افراد عصر ظهور به همه نظرات نبی مکرم اسلامp اشراف نداشتهایم، اما خیلی دست خالی هم نیستیم. آنها تعدادی را از خود ایشان یا صحابه مورد اعتمادشان گرفتهاند و ما هم تعدادی را به واسطه طرق معتبر دریافت کردهایم. اینکه رفتار حضرت رسول اللهp را در کنار گفتار ایشان عرض کردم، به این جهت است که ما ایشان را تجلی قرآن میدانیم. همانکه در این آیه هم به آن اشاره شده است که ما آن را قرائت میکنیم و تو هم از آن تبعیت کن. پس از آنجایی که ما ایشان را در تبعیت از قرآن موفق میدانیم، عملا رفتار ایشان هم موافق قرآن میشود. پس ما در فهم و تفسیر قرآن، تنها با فرمایشات ایشان سر و کار نداریم، بلکه سیره ایشان هم به همان اندازه اهمیت دارد که این سیره، معمولا یا در کتب حدیثی است، یا در کتب تاریخی. البته بارها گفتهایم که هر چه در کتب حدیثی و تاریخی فریقین هست، معتبر نیست و اعتبارسنجی آن روشهای علمی خاص خود را دارد بنده در سلسله مباحث علم الحدیث و همینطور اعتبارسنجی گزارشهای تاریخی، مبنای خودم را بالدلیل تبیین کردهام.
* آیات دوم: آیه ۱۵۱ سوره بقره
در آیه ۱۵۱ سوره بقره آمده است: «کَما أَرْسَلْنا فیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِنا وَ یُزَکِّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ». یعنی: همانگونه که فرستادیم بین شما رسولی از خودتان را که تلاوت میکند آیات ما را و تزکیه میکند شما را و میآموزد شما را کتاب و حکمت و میآموزد شما را آنچه نمیدانستید.
در این آیه، الله تعالی به صراحت وظایفی را برای رسول خود یعنی محمد بن عبداللهp معرفی میکند که یکی از آنها آموختن کتاب و حکمت است، لذا آنچه پیش از این از آیه ۱۸ و ۱۹ سوره قیامة استنباط کردیم، به صراحت در این آیه مُهر تأیید میخورد.
این آیه شریفه نکات مهمی دارد بعضی را در ادامه مباحث خواهیم گفت، اما بعضی هم ناچا به مباحث تفسیر موکول میشود. مثلا اینکه باعنایت به این آیه، معلوم میشود که ایشان علاوه بر تعلیم کتاب، تعلیم حکمت را هم بر عهده دارند. حالا این حکمت چیست و رابطه آن با کتاب، چه رابطهای است. یا منظور از تزکیه چیست و تعلیم کتاب و حکمت با تزکیه چه رابطهای دارد و بسیاری مطالب دیگر که فعلا بماند.
* آیات سوم: آیه ۴۴ سوره نحل
الله تعالی در آیه ۴۴ سوره نحل میفرماید: «… وَ أَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَینَِّ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیهِْمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ». یعنی: و نازل کردیم به سوی تو ذکر را تا تبیین کنی بر مردم آنچه را نازل کردیم به سوی آنها، باشد که تفکر کنند.
در این آیه چند نکته در ما نحن فیه، قابل تأمل است. یکی اینکه نزول به سوی مردم و برای مردم است که در آن تفکر کنند، اما الله تعالی، تبیین این ما انزل الله برای همین مردم را، به صراحت به نبی مکرم اسلامp واگذار کرده است. در اینکه ذکر، چیست؟ آیا قرآن است یا چیزهای دیگری هم هست، فعلا از بحث ما خارج است و إن شاء در جای خود به آن خواهیم پرداخت.
باز تأکید میکنم که این آیه در ما نحن فیه، نکته مهمی دارد که در خاطر داشته باشید، چرا که در آینده مکرا به آن بر خواهیم خورد و آن اینکه ما انزل الله برای مردم نازل شده است، اما تبیین آن به عهده نبی مکرم اسلام گذاشته شده است.
باز هم از این دست آیات هستند که به صراحت حضرت رسول اللهp را مأمور تبیین و تفسیر قرآن معرفی میکند و از آنجایی که هیچکدام ما رسول الله نیستیم، پس تا اینجا اجازه تفسیر قرآن را نداریم، مگر بر ما قطعی باشد که از ایشان یا خود الله عزوجل، اجازه این کار را داریم.
حالا باید ببینیم غیر رسول اللهp، آیا افراد دیگری مجاز به این کار هستند یا خیر؟ و اگر بله، آنها جه کسانی هستند؟
اگر ما افرادی را به عنوان امام الهی، خلیفه الهی و حجت الهی و حداقل معصوم از خطای در هدایت شناخته و نظر آنها را کاشف از نظر حضرت رسولp و نظر حضرت رسول اللهp را موافق نظر و رضای الله تعالی بدانیم، با توجه به این اعتقاد، قاعدتا باید این افراد را هم آگاه از منظور الله تعالی و در نتیجه مفسر قرآن بدانیم، خصوصاً اگر خود این افراد، این مقام را برای خود قائل باشند. نکته مهم در اینجا، این امامت، عصمت و حجت الهی بودن است، لذا حداقل تا اینجا چنین مطلبی را یعنی مفسر قرآن بودن را برای افرادی که این ویژگیها را ندارند، نمیتوان پذیرفت.
روایات معتبر متعددی از این حجج الهی که ما آنها را با عنوان معصومین شناخته و با حضرت رسول اللهp، چهارده نفر میشوند، وجود دارد که خود را به عنوان آگاهان به علم کتاب و در نتیجه تبیین و تفسیر آن معرفی میکنند.
ما در اینجا چند مورد را روایت میکنیم که بماند برای جلسه بعد.
و صلی الله علیه و آله و سلم