$
جلسه گذشته متن روایت ابن ابیخدیجه را بررسی کردیم و دیدیم که اگر کسی بخواهد به این روایت اعتماد کند، راه حل تعارض بین روایات ترتیب دارد و این ترتیب عبارت است از:
۱- شهرت بین علمای شیعیان
۲- اعدل بودن و اطمینان قلبی بیشتر از راوی
۳- مخالفت با مذهب عامه
۴- احتیاط
۵- اگر احتیاط هم ممکن نبود، تخییر
اما در رابطه با سند این حدیث، چند نکته را عرض میکنیم.
۱- این روایت را ابن ابیجمهور الاحسایی که متوفای بعد از ۹۰۱ هجری است، یعنی از علمای قرن نهم و دهم هجری به حساب میآید، ظاهراً از علامه حلی که متوفای ۷۲۶ هجری است از زراره بن اعین که در قرن دوم هجری میزیسته، روایت کرده است.
۲- هر چند مرحوم علامه مجلسی در بحارالأنوار و محدث نوری در مستدرک وسائل الشیعة، این حدیث را از عوالی اللئالی نقل کردهاند، به دلیلی که بر ما معلوم نیست، در کتاب وسائل الشیعه، نشانی از این کتاب و این حدیث نیست. بعضی علت آن را عدم اعتماد شیخ حر عاملی به کتاب یا نویسنده آن دانستهاند که ظاهراً هیچ دلیلی بر این ادعا اقامه نشده است. برخی هم علت آن را عدم دسترسی شیخ به این کتاب ذکر کردهاند.
۳- این روایت نه تنها در کتب مرحوم علامه که اینک در اختیار ما میباشد، وجود ندارد، بلکه در کتب ایشان که در اختیار سایر محدثین و فقها چه قبل از ابنابیجمهور و چه پس از او بوده نیز، وجود نداشته و چنین مطلبی را گزارش نکردهاند، مانند آن است که کتابی از علامه حلی تنها در اختیار ابن ابیجمهور قرار داشته و دیگران از آن محروم بودهاند که با توجه به شهرت کتب علامه، این موضوع عجیب به نظر میرسد که کتابی از ایشان به دست بزرگان ما نرسیده و بعد از چند قرن تنها در اختیار فردی قرار گرفته است که خودش محل اختلاف است.
۴- درباره خود ابن ابیجمهور نیز سخنان و نظرات ضد و نقیضی وجود دارد. مثلاً شیخ اعظم انصاری او را تضعیف کرده و در مقابل آیتالله مرعشی و کثیری از اخباریون مانند سید نعمتالله جزایری، شیخ یوسف البحرانی و محدث نوری به او اعتماد کردهاند. مرحوم آیتالله مرعشی در مقدمهای که بر این کتاب نوشتهاند، این موضوع را بررسی نمودهاند که بعضی از جوابهای ایشان به نظر مقبول میآید. علی ای حال بعید نیست وی از علمای امامیه باشد و به نظر حقیر بعید نیست ثقه و از محدثین امامیه نیز است.
۵- نکته دیگر درباره این کتاب آنکه علاوه بر اینکه بسیاری از روایات آن مرسل است، کثیری از آنها به دلیلی نا معلوم در سایر کتب، حتی بحارالأنوار و مستدرک الوسائل نیز موجود نیست.
۶- علی ای حال این روایت در دو مرحله ارسال دارد، یکی بین ابن ابیجمهور تا علامه حلی که حدود سه قرن فاصله است و دوم بین مرحوم علامه تا زارة بن اعین.
۷- البته ممکن است کسی بگوید به اعتماد ابن ابیجمهور میتوان پذیرفت که او این روایت را در یکی از کتب علامه حلی که اینک در اختیار ما نیست، دیده است که همانطور که پیش از این عرض کردم، این موضوع بسیار عجیب است که چطور کتابی از علامه در اختیار ایشان بوده است که در اختیار هیچ یک از علمای قبل و بعد ایشان نبوده است، لذا بعید نیست که ایشان به اشتباه کتاب مورد نظر خود را از علامه دانسته باشد. حال حتی اگر این موضوع را هم نادیده بگیریم، ارسال از علامه تا زراره را که خود ابن ابیجمهور به آن تصریح کرده است، قابل حل نیست.
۸- البته به قول یکی از عزیزان، شاید منظور از علامه، علامه حلی نباشد که در این صورت خیلی از اشکالاتی که عرض شد، منتفی میشود، اما مشکل جدیدی پیش میآید که این علامه مورد نظر کیست؟! از مشایخ بیواسطه ابن ابیجمهور است یا فرد دیگری است و خلاصه در حکم مجهول است.
۹- البته بعضی از افراد، گفتهاند که اعتماد جمعی از فقها ضعف سند را جبران میکند که در بحث شهرت اعم از روایی و عملی، عرض خواهیم کرد که این قاعده برای ما معتبر نیست.
خلاصه آنکه انتساب این حدیث به معصومj، کاملاً غیر معتبر است و نمیتوان آن را مبنا قرار داد.
* مرسله اول شیخ طبرسی:
دومین روایت، مرسله شیخ طبرسی است که چون دو مرسله از ایشان مطرح خواهیم کرد، این مورد را مرسله اول نامگذاری کردیم.
۳/۲- الإحتجاج (ج ۲، ص ۳۵۸): وَ رُویَ عَنْهُمْb أنَّهُمْ قالوا: «إذا اخْتَلَفَتْ أحادیثُنا عَلَیْکُمْ، فَخُذوا بِما اجْتَمَعَتْ عَلَیْهِ شیعَتُنا فَإنَّهُ لا رَیْبَ فیهِ».
* ترجمه: و از ایشانb روایت شده است که فرمودند: «هنگامی که احادیث ما بر شما اختلاف کرد، آن را بگیرید که شیعیان ما بر آن اجتماع کردهاند، چرا که شکی در آن نیست.»
این به ظاهر روایت مرسل، ظاهراً برگرفته از همان روایاتی است که یک موردش را پیش از این عرض کرده و مواردی را بعد از این روایت خواهیم کرد.
علی ای حال، ارسال آن در اینجا واضح است و در نتیجه معتبر نیست تا بتوان آن را مبنا قرار داد، مگر باز بخواهیم پای شهرت را وسط بکشیم که عرض شد، شهرت روایی و عملی برای ما معتبر نیست.
و صلی اله علی محمد و آله