$
* مقدمه مؤسسه حکمت اسلامی احتجاج
کتاب حاضر بر اساس جلسات تفسیر روایی قرآن استاد محقق، علی ریاحی نبی که در سال ۱۳۹۲ در مسجد حضرت آیتالله خامنهای برگزار گردید، تنظیم شده است. این جلسات در حال حاضر روزهای یکشنبه در مسجد امام علی بن موسی الرضا علیهالسلام و روزهای سهشنبه در مسجد حضرت فاطمة الزهرا علیهاالسلام تکرار میشود.
لازم به ذکر است که بخشهایی از سخنان استاد حذف شده تا مطالعه و پیگیری اصل مطلب، برای خوانندگان راحتتر باشد.
امید است خوانندگان فاضل، این مؤسسه را با نظرات و پیشنهادات خود، از طریق آدرس «info@ehtejaj.com» همراهی کنند.
مؤسسه حکمت اسلامی احتجاج
***
* مقدمه بحث
در ابتدا لازم است عرض کنم که بنای این جلسات، تفسیر سوره فاتحة الکتاب بر اساس روایات معتبر حضرات معصومینb است که شرح مختصری نیز پیرامون آنها عرض خواهم کرد.
ما روایات خود را بر اساس تفسیر شریف البرهان، نوشته مرحوم علامه سید هاشم البحرانی که از اجلای محدثین شیعه در قرن یازده و دوازده هجری است، بیان کرده و حین بحث به روایات دیگری نیز خواهیم پرداخت.
در ابتدا نیز چند مقدمه مهم بیان میکنیم و از آنجا که قرار بر این است تا زودتر وارد اصل تفسیر آیات مبارکه شویم، مطالب مهم دیگری را که علی القاعده میبایست در مقدمه بحث مطرح کنیم، به آینده موکول خواهیم کرد.
مراحل شرح و تفسیر هر سوره به شرح زیر خواهد بود:
۱- توضیحاتی کلی درباره هر سوره،
۲- بیان فضیلت و برکاتی که برای آن سوره نقل شده است،
۳- بررسی مختصری پیرامون ظاهر آیات،
۴- بیان روایات تفسیری و شرح آنها.
در ضمن از آنجا که قرار ما بیان روایات معتبر است، مگر در موارد خاص، از بیان و شرح روایات غیر آن خودداری میکنیم. البته گاهی نیز به اقتضای موضوع مورد بحث، ممکن است اشارهای به روایات مکتب خلفا یعنی اهل تسنن هم داشته باشیم.
در ضمن، گاهی حین بحث توضیحاتی پیرامون اصطلاحات، کتب مختلف، اعم از تفسیری یا روایی و نیز نویسندگان یا رجال موجود در سند یا هر نکتهای که به نظر آید میتواند در بحث مورد نظر مفید باشد، عرض خواهد شد.
***
اهمیت تفسیر روایی قرآن
مرحوم شیخ صدوق در کتاب الأمالی (ص ۵۲۲) ضمن حدیثی از علی بن حسین بن شاذویه المؤدب و جعفر بن محمد بن مسرور و این دو از محمد بن عبدالله بن جعفر الحمیری از پدرش از ابان بن صلت که همگی مستقیم یا غیر مستقیم توثیق میشوند، از امام رضاj روایت کردهاند که نبی مکرم اسلامp فرمودند: «. . . إنّی مُخَلِّفٌ فیکُمُ الثَّقَلَیْنِ، کِتابَ اللهِ وَ عِتْرَتی أهْلَ بَیْتی وَ إنَّهُما لَنْ یَفْتَرِقا حَتَّی یَرِدا عَلَیَّ الْحَوْضَ وَ انْظُروا کَیْفَ تَخْلُفونّی فیهِما . . .». یعنی «. . . من برای بعد از خود دو چیز گرانبها بین شما جانشین میکنم، کتاب الله و عترتم که اهل بیت من هستند و این دو هرگز از یکدیگر جدا نمیشوند تا در حوض (بهشت) بر من وارد شوند. پس بنگرید چگونه درباره این دو، جانشین من میشوید . . .» که این عبارت آخر، کنایه از چگونگی رفتار مردم پس از ایشان با این دو ثقل است.
این روایت با اندک تفاوتی در متن، از متواترات فریقین میباشد که در کتب بسیاری از آنها نقل شده است. این حدیث به طرق مختلف در کتب پیروان مکتب اهل بیتb بیان شده که مرحوم سید هاشم البحرانی ۳۳ مورد از آنها را در مقدمه سوم از تفسیر البرهان ذکر کرده که البته بعضی از آنها از باب سند، ،معتبر و بعضی غیر معتبر است که با توجه به متواتر بودن آن، ضعف سندی بعضی از این روایات، خدشهای بر اصل اعتبار آن وارد نمیکند.
پیروان مکتب خلفا نیز مکرراً آن را بیان کردهاند، به عنوان مثال بعضی از محدثین بزرگ مکتب خلفا که این حدیث را البته با تفاوتهایی در متن، روایت کردهاند، عبارتند از:
– مسلم (قرن سوم) در المسند الصحیح (ج ۴، ص ۱۸۷۳ و ۱۸۷۴) که یکی از صحاح سته مکتب خلفا و در کنار صحیح بخاری مهمترین کتاب این مجموعه است.
– احمد بن حنبل (قرن سوم) که امام حنبلیان، یکی از چهار فرقه رایج مکتب خلفا در دوره ما است، در المسند (ج ۱۷، ص ۱۷۰، ۲۱۱ و ۳۰۹ و ج ۳۲، ص ۱۱) و فضائل الصحابة (ج ۲، ص ۷۷۹).
– احمد بن شعیب النسائی (قرن سوم) در سنن الکبری (ج ۷، ص ۳۱۰ و ۳۲۰ و ۴۳۷) که یکی دیگر از صحاح سته است و همچنین در فضائل الصحابة (ص ۲۲).
– ترمذی (قرن سوم) در الجامع الکبیر یا همان السنن (ج ۶، ص ۱۳۳) که این کتاب نیز یکی دیگر از صحاح سته است.
– عبدالله الدارمی (قرن سوم) در السنن (ج ۴، ص ۲۰۹۰).
– ابوبکر البزاز (قرن سوم) در المسند (ج ۳، ص ۸۹ و ج ۱۰، ص ۲۳۱، ۲۳۲ و ۲۴۰).
– علی بن جعد (قرن سوم) در المسند (ص ۳۹۷).
– ابوبکر بن ابیشیبة (قرن سوم) در المسند (ج ۱، ص ۳۵۱).
– ابوبکر بن ابیعاصم (قرن سوم) در السنة (ج ۲، ص ۶۴۳ و ۶۴۴).
– ابوبکر بن خزیمة (قرن سوم و چهارم) در الصحیح (ج ۴، ص ۶۲).
– الطبرانی (قرن چهارم) در المعجم الصغیر (ج ۱، ص ۲۲۶ و ۲۳۲)، المعجم الأوسط (ج ۳، ص ۳۷۴ و ج ۴، ص ۳۳) و در المعجم الکبیر (ج ۵، ص ۱۵۴، ۱۶۶، ۱۶۹، ۱۷۰، ۱۸۲ و ۱۸۳).
– الحاکم النیشابوری (قرن چهارم) در المستدرک علی الصحیحین (ج ۳، ص ۱۱۸ و ۱۶۰).
– البیهقی (قرن پنجم) در السنن الکبری (ج ۲، ص ۲۱۲).
در اینجا دو نکته قابل ذکر است:
۱- این تعداد، اندکی از کتبی است که در پنج قرن اول در بین پیروان مکتب خلفا اشاره به این موضوع دارند.
۲- در این کتب بر سر مصادیق اهل البیت اختلاف نظر میباشد، اما به اتفاق مطلق علما و محدثین شیعه، منظور از اهل بیت، امیر مؤمنان، علی بن ابیطالب، صدیقه کبری، فاطمه بنت رسول الله و اولاد معصوم آنها یعنی یازده امام مورد نظر شیعه اثنیعشریb میباشد.
در اینجا یک مورد از موارد مذکور در کتب مکتب خلفا را بدون شرح و حاشیه عرض میکنیم. نسائی در السنن الکبری (ج ۷، ص ۳۱۰) که از صحاح سته مکتب خلفا است، روایت کرده: «أخْبَرَنا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُثَنَّی قالَ حَدَّثَنا یَحْیَی بْنُ حَمّادٍ قالَ حَدَّثَنا أبوعَوانَةَ عَنْ سُلَیْمانَ قالَ حَدَّثَنا حَبیبُ بْنُ أبیثابِت عَنْ أبیالطُّفَیْل عَنْ زَیْدِ بْنِ أرْقَمَ قالَ: «لَمّا رَجَعَ رَسولُ اللهِl حَجَّةِ الْوَداعِ وَ نَزَلَ غَدیرَ خُمٍّ، أمَرَ بَدَوْحاتٍ، فَقُمِمْنَ، ثُمَّ قالَ: «کَأنّی قَدْ دُعیتُ فَأجَبْتُ. إنّی قَدْ تَرَکْتُ فیکُمُ الثَّقَلَیْنِ، أحَدُهُما أکْبَرُ مِنَ الْآخَرِ، کِتابَ اللهِ وَ عِتْرَتی أهْلَ بَیْتی، فَانْظُروا کَیْفَ تَخْلُفونی فیهِما. فَإنَّهُما لَنْ یَتَفَرَّقا حَتَّی یَرِدا عَلَیَّ الْحَوْضَ». ثُمَّ قالَ: «إنَّ اللهَ مَوْلایَ وَ أنا وَلیُّ کُلِّ مُؤْمِنٍ.» ثُمَّ أخَذَ بِیَدِ عَلیٍّ، فَقالَ: «مَنْ کُنْتُ وَلیُّهُ فَهَذا وَلیُّهُ. اللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَعادِ مَنْ عاداهُ.» فَقُلْتُ لِزَیْدٍ: «سَمِعْتَهُ مِنْ رَسولِ اللهِlقالَ: «ما کانَ فی الدَّوْحاتِ رَجُلٌ إلّا رَآهُ بِعَیْنِهِ وَسَمِعَ بِاُذُنِهِ»»».
سید هاشم البحرانی در مقدمه دوازدهم از تفسیر البرهان، تعدادی از این احادیث را از منابع مکتب خلفا روایت کرده است.
حال مختصری بپردازیم به معنای حدیث ثقلین مطابق آنچه مرحوم صدوق روایت کرده است.
فرق در لغت به معنای جدایی و حد فاصل است و عرب وقتی میگوید بین دو چیز فرقی یعنی جدایی و حد فاصلی نیست، معمولاً به این معنا است که حتی حد فاصل بین آن دو هم قابل تشخیص نمیباشد. یعنی هر چند کتاب الله و اهل بیتb کاملاً متفاوت هستند، یکی از جنس سخن و دیگری از مخلوقات انسانی الله تعالی، اما بهگونهای با یکدیگر درآمیختهاند که نه تنها از یکدیگر جدا نمیشوند، بلکه حد فاصل آنها را هم نمیتوان تشخیص داد.
متأسفانه بسیار شنیده میشود که میگویند: «شیعه، اهل بیتb را گرفته و به قرآن کمتر توجه دارد و پیروان مکتب خلفا، قرآن را گرفته و اهل بیتb را رها کردهاند.» که بطلان این حرف با توجه به فرمایش حضرت رسول اللهp و معنای فرق که عرض شد، کاملاًً واضح است. پس اگر کسی تصور میکند اهل بیتb را گرفته و به قرآن توجه کمتری دارد، در واقع پوسته و ظاهر اهل بیتb را گرفته و نه مغز و اصل آن را و کسی که فکر میکند قرآن را گرفته و به اهل بیتb توجه کمتری دارد، یعنی دل خود را به تعدادی کاغذ و خط خوش کرده است، نه اصل و معنا که منظور اصلی از نزول کلام الله است.
حال به نظر شما تفسیر قرآن بدون روایات اهل بیتb اصلاً معنا دارد؟! آیا میتوان به هر بهانهای روایات را کنار گذاشت یا از اولویت تمام و کمال انداخت و ندای حسبنا کتاب الله سر داد؟!
البته بر خلاف بسیاری از اخباریها که ظواهر قرآن را حجت ندانسته و صرفاً متوجه روایات بودند، آنهم فارغ از بحثهایی که در مورد اعتبار یا عدم اعتبار آنها داریم، از نظر ما اصولیون ظواهر قرآن با حفظ شرایط و ضوابط آن، حجت است که از جمله آن ملاحظه روایات معتبری است که از اهل بیتb به ما رسیده است.
و صلی الله علی محمد وآل محمد