$
** سوره فاتحة الکتاب و نعره شیطان
۳/۳ (…)- الخصال (ج ۱، ص ۲۶۳): حدثنا أبی۰ قال حدثنا سعد بن عبدالله عن أحمد بن محمد بن عیسی عن الحسن بن علی بن فضال عن علی بن عقبة عن بعض أصحابنا عن أبیعَبْدِاللهِj قالَ: «رَنَّ إبْلیسُ أرْبَعَ رَنّاتٍ. أوَّلُهُنَّ یَوْمَ لُعِنَ وَ حینَ اُهْبِطَ إلَی الْأرْضِ وَ حینَ بُعِثَ مُحَمَّدٌp عَلَی حینِ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ وَ حینَ اُنْزِلَتْ اُمُّ الْکِتابِ. وَ نَخَرَ نَخْرَتَیْنِ، حینَ أکَلَ آدَمُ مِنَ الشَّجَرَةِ وَ حینَ اُهْبِطَ مِنَ الْجَنَّةِ.»
* ترجمه:
ابوعبدالله (امام صادق)j فرمودند: «بیگمان ابلیس چهار بار از شدت درد و ناراحتی از ته دل نعره زد. اولینشان روزی که مورد لعن (الهی) قرار گرفت و (دوم بار هنگامی که) به زمین هبوط داده شد و (سوم بار هنگامی که) محمدp در هنگام فترت رسولان مبعوث شد و (چهارم بار هنگامی که سوره) ام الکتاب نازل شد و دو بار (از شادی همچون چارپایان) خرناس کشید، (یکبار) هنگامی که آدم از شجره (ممنوعه) خورد و (بار دوم) هنگامی که (آدم) از بهشت فرو فرستاده شد.»
* بررسی سند:
این حدیث را شیخ صدوق از پدرش از سعد بن عبدالله از احمد بن محمد بن عیسی از حسن بن علی بن فضال از علی بن عقبه از بعض اصحابش از امام صادقj روایت کرده است که همه رجال سند این روایت از ثقات بوده و بعض اصحابه هم به واسطه علی بن عقبه توثیق میشوند و در نتیجه حدیث معتبر است.
* شرح:
– رنّ به معنای صیحه و فریاد بلند از روی درد شدید و اندوه زیاد است. بعضی هم آن را صیحه همراه با ناله و گریه دانستهاند که بیان نوع دیگر همان معنای اول است.
– نخر معمولاً برای صدای خرناس چارپایان به کار میرود که هنگام خوشحالی از بینی خود خارج میکنند و قاعدتاً کنایه از خوشنودی بسیار شیطان است.
– فترة از ریشه فتر به معنای سکون بعد از شدت است و فترت رسولان زمانی است که یا مبعوث شدن رسولان به طور موقت متوقف شده یا پیامبر بزرگ مؤثری نیامده بود که با توجه به شواهد و قرائن، معنای دوم مناسبتتر است.
– با توجه به همین معنای فترة است که به زمان ما، زمان فترت ائمه میگویند، چرا که ما در زمان غیبت ایشان به سر میبریم. به عبارت دیگر فترت ائمه همان زمان غیبت امام عصرj است که دسترسی معمول به ایشان امکانپذیر نبوده و عالم امکان غیر مستیم از برکات وجودی ایشان بهره میگیرد.
– این روایت بیانگر اهمیت سوره فاتحة الکتاب است به گونهای که ابلیس از نازل شدن آن، اینگونه متأثر و ناراحت میشود و این در حالی است که چنین تعبیری درباره سایر آیات و سورههای قرآن وجود ندارد. لذا به جرأت میتوان سوره فاتحة الکتاب را مهمترین سوره قرآن نامید.
** بررسی روایتی از تفسیر القمی در فضیلت سوره فاتحة الکتاب
۴/۴ (۲۳۲)- تفسیر القمی (ج ۱، ص ۲۹): قال و حدثنی أبی عن الحسن بن علی بن فضال عن علی بن عقبة عن أبیعَبْدِاللهِj قالَ: «إنَّ إبْلیسَ أنَّ أنیناً. لَمّا بَعَثَ اللهُ نَبیَّهُp عَلَی حینِ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ وَ حینَ اُنْزِلَتْ اُمُّ الْکِتابِ.»
* ترجمه:
روایت شده است که ابوعبدالله (امام صادق)j فرمودند: «بیگمان ابلیس دو بار از شدت درد و ناراحتی از ته دل نعره زد. (یک بار) هنگامی که الله، پیامبرش (محمد بن عبدالله)p را در هنگام فترت رسولان مبعوث کرد و (بار دوم) هنگامی که (سوره) ام الکتاب نازل شد.»
* بررسی سند:
این حدیث را به ظاهر علی بن ابراهیم از پدرش از حسن بن علی بن فضال از علی بن عقبه از امام صادقj روایت کرده است.
در رابطه با سند این حدیث به این نکات عنایت فرمایید:
۱- در بعضی از نسخ به جای حسن بن علی بن فضال، حسین بن علی بن فضال نوشته شده است که اگر کسی با انتساب این کتاب به علی بن ابراهیم مشکلی نداشته باشد، ظاهراً این مورد خطای در استنساخ است.
۲- درباره تفسیر القمی، نکات مهمی وجود دارد که پس از شرح حدیث عرض خواهد شد.
* شرح:
– أنّ به معنای ناله کردن و آه کشیدن است.
– در بعضی از نسخ به جای أن أنینا، رنّ رنینا آمده است که معنای آن پیش از این عرض شد.
– این روایت در ضمن شباهتهایی که با روایت قبل دارد، دو تفاوت جدی هم دارد، یکی در سند و دیگری در متن.
در سند روایت قبل، علی بن عقبه به واسطه بعض اصحابش از امام صادقj روایت کرده بود، در حالی که در این روایت، ادعا شده است که او مستقیماً از ایشان روایت کرده است.
در این حدیث اخیر که روایت کردم، ادعا شده است که ابلیس دو بار از شدت درد و ناراحتی نعره زد، در حالی که در رویت قبل، چهار بار آمده بود.
عدهای تلاش کردهاند تا این اختلاف را توجیه که هر چند این توجیهات درباره قسمت دوم روایت اول که در این روایت حذف شده و درباره خرناس کشیدن است ابلیس است، قابل قبول میباشد، اما پذیرفتن آن در مورد تبدیل چهار به دو در قسمت اول واقعا دشوار است.
* نکته تکمیلی: دو موضوع مهم درباره تفسیر القمی مطرح است که باید تکلیف خود را با آن روشن کنیم. خصوصاً آنکه روایات این تفسیر نه تنها در تفسیر قرآن که در فقه و عقائد و غیر آن نیز تأثیر جدی دارد.
اول نویسنده آن است که هم در روایات آن تأثیر دارد و هم در اظهار نظرهایی که از نویسنده آن در کتاب وجود دارد و دوم اعتبار روایات آن، که در این فرصت به بررسی آن خواهیم پرداخت.
در اینجا و قبل از ورود به بحث به عنوان مقدمه عرض میکنم که بحث آتی را در جلسات علم الحدیث و ضمن توثیقات عام هم مطرح کردیم که آیا همه راویان تفسیر القمی ثقه و همه روایاتش معتبر است؟
در پایان این بحث و جمعبندی، متوجه خواهید شد که چرا این موضوع را در اینجا مطرح میکنم.
(استاد در ضمن این جلسه مطالبی هم درباره علی بن ابراهیم القمی و تفسیر منسوب به او فرمودند که به جهت اختصار متن حذف شد. علاقهمندان میتوانند مطالب مربوط به این قسمت را از لینک تفسیر علی بن ابراهیم القمی مطالعه کنند.)
و صلی الله علی محمد و آل محمد