$
** نجات از بلایا و فتنهها و همجواری با انبیا در بهشت
۱۷/۱۷ (…)- ثواب الأعمال (ص ۳۸): أبیe قال حدثنی علی بن إبراهیم عن أبیه عن النوفلی عن السکونی عن جعفر بن محمد عن آبائهb قال: «قال رسول اللهp: «مَنْ قَرَأ دُبُرَ صَلاةِ الْجُمُعَةِ، فاتِحَةَ الْکِتابِ مَرَّةً وَ قُلْ هوَ اللهُ أحَدٌ سَبْعَ مَرّاتٍ وَ فاتِحَةَ الْکِتابِ مَرَّةً وَ قُلْ أعوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ سَبْعَ مَرّاتٍ وَ فاتِحَةَ الْکِتابِ مَرَّةً وَ قُلْ أعوذُ بِرَبِّ النّاسِ سَبْعَ مَرّاتٍ، لَمْ یَنْزِلْ بِهِ بَلیَّةٌ وَ لَمْ تُصِبْهُ فِتْنَةٌ إلَی الْجُمُعَةِ الْآخَرِ.» فَإنْ قالَ: «اللَّهُمَّ! اجْعَلْنی مِنْ أهْلِ الْجَنَّةِ الَّتی حَشْوُها بَرَکَةٌ وَ عُمّارُها الْمَلائِکَةُ مَعَ نَبیِّنا مُحَمَّدٍ وَ أبینا إبْراهیمَ»، جَمَعَ اللهُ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ مُحَمَّدٍ وَ إبْراهیمَc فی دارِ السَّلامِ.»»
* ترجمه:
جعفر بن محمد (امام صادقj) از پدرانشانb روایت کردند: «رسول اللهp فرمودند: «هر کس به دنبال نماز جمعه، فاتحة الکتاب را یک بار و قل هو الله احد را هفت بار و (باز) فاتحة الکتاب را یک بار و قل أعوذ برب الفلق را هفت بار و (مجدداً) فاتحة الکتاب را یک بار و قل اعوذ برب الناس را هفت بار و بخواند، تا جمعه دیگر بلایی بر او نازل نمیشود و فتنهای به او برخورد نمیکند.» (سپس امامj فرمودند:) پس اگر بگوید: «بارالها! مرا همراه پیامبرم محمد و پدرم ابراهیم، از اهل بهشتی قرار بده که درونش برکت است و بنا کنندگانش ملائکه هستند»، الله بین او و بین محمد و ابراهیمc در دارالسلام جمع میکند.»
* بررسی سند:
این حدیث را شیخ صدوق از پدرش از علی بن ابراهیم از پدرش از حسین بن یزید النوفلی از اسماعیل بن ابیزیاد السکونی روایت کرده است که همه از ثقات میباشند.
خاطرم نیست که پیش از این درباره النوفلی و السکونی مطلبی گفتهام یا خیر، لذا در این فرصت مطالبی را درباره این دو عرض میکنم.
– ابوعبدالله، حسین بن یزید بن محمد بن عبدالملک النوفلی: مرحوم نجاشی او را شاعر و ادیب معرفی میکند که بعضی از قمیون میگویند که در آخر عمر غالی شد. بعد مینویسد که و الله اعلم، ما که در روایات او چیزی دال بر این موضوع ندیدیم. با توجه به مطلب مرحوم نجاشی و اعتماد کثیری از اجلای ثقات مانند احمد بن محمد بن عیسی الاشعری، علی بن بن ابراهیم و پدرش، سعد بن عبدالله القمی، حسن بن علی بن عبدالله بن مغیره و محمد بن احمد بن علی بن صلت، به نظر حقیر ثقه است. این را هم اضافه کنم که هر چند مرحوم علامه درباره او توقف کرده است، اما تا به حال ندیدهام که کسی او را تضعیف کند.
– اسماعیل بن ابیزیاد السکونی الشعیری: نام پدرش مسلم است، لذا بعضاً با عنوان اسماعیل بن مسلم از او یاد شده است. مرحوم برقی آورده است که از عوام روایت میکند و به همین جهت برخی تصور کردهاند که عامی است، اما از آنجایی که مرحوم نجاشی و شیخ الطائفه او را در فهرست خود نام برده و متعرض مذهب او نشدهاند، قاعدتاً از نظر ایشان باید امامی باشد. البته از متن بعضی روایاتش نیز به نظر میرسد که عامی باشد، لیکن تمایلش به حق از واضحات است و بعید نیست که علت تضعیفش توسط علمای عامه، نزدیکی او به طریق امامیه باشد. عبدالله بن مغیره و سعید بن غزوان از او روایت کردهاند و طبق مشیخه الفقیه شیخ صدوق به واسطه ثقات بسیار از او روایت کرده است، لذا از نظر حقیر ثقه است.
* شرح:
امید است که انسان با به کار بستن این گونه دستور العملها گامی برای نجات از بلایا و فتنهها برداشته و در کنار حضرت رسول الله و حضرت ابراهیمc، در بهشت برین جای گیرد.
** سوره فاتحة الکتاب و حمل ترتب حضرت سیدالشهداءj
۱۸/۱۸ (…)- کامل الزیارات (ص ۲۸۲): حدثنی أبوعبدالرحمن محمد بن أحمد بن الحسین العسکری بالعسکر قال حدثنا الحسن بن علی بن مهزیار عن أبیه عن محمد بن أبیعمیر عن محمد بن مروان عن أبیحمزة الثمالی قال: «قال الصّادِقُj: «إذا أرَدْتَ حَمْلَ الطّینِ مِنْ قَبْرِ الْحُسَیْنِj فاقْرَأْ فاتِحَةَ الْکِتابِ وَ الْمُعَوِّذَتَیْنِ وَ قُلْ هوَ اللهُ أحَدٌ وَ إنّا أنْزَلْناهُ فی لَیْلَةِ الْقَدْرِ وَ یس وَ آیَةَ الْکُرْسیِّ وَ تَقولُ: «اللّهُمَّ! بِحَقِّ مُحَمَّدٍ، عَبْدِکَ وَ رَسولِکَ وَ حَبیبِکَ وَ نَبیِّکَ وَ أمینِکَ وَ بِحَقِّ أمیرِالْمُؤْمِنینَ، عَلیِّ بْنِ أبیطالِبٍ، عَبْدِکَ وَ أخی رَسولِکَ وَ بِحَقِّ فاطِمَةَ، بِنْتِ نَبیِّکَ وَ زَوْجَةِ وَلیِّکَ وَ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ بِحَقِّ الْأئِمَّةِ الرّاشِدینَ وَ بِحَقِّ هَذِهِ التُّرْبَةِ وَ بِحَقِّ الْمَلَکِ الْموَکَّلِ بِها وَ بِحَقِّ الْوَصیِّ الَّذی حَلَّ فیها وَ بِحَقِّ الْجَسَدِ الَّذی تَضَمَّنَتْ وَ بِحَقِّ السِّبْطِ الَّذی ضُمِّنَتْ وَ بِحَقِّ جَمیعِ مَلائِکَتِکَ وَ أنْبیائِکَ وَ رُسُلِکَ، صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْ لی هَذا الطّینَ شِفاءً مِنْ کُلِّ داءٍ وَ لِمَنْ یَسْتَشْفی بِهِ مِنْ کُلِّ داءٍ وَ سُقْمٍ وَ مَرَضٍ وَ أماناً مِنْ کُلِّ خَوْفٍ. اللّهُمَّ! بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ أهْلِ بَیْتِهِ، اجْعَلْهُ عِلْماً نافِعاً وَ رِزْقاً واسِعاً وَ شِفاءً مِنْ کُلِّ داءٍ وَ سُقْمٍ وَ آفَةٍ وَ عاهَةٍ وَ جَمیعِ الْأوْجاعِ کُلِّها، إنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ» وَ تَقولُ: «اللّهُمَّ! رَبَّ هَذِهِ التُّرْبَةِ الْمُبارَکَةِ الْمَیْمونَةِ وَ الْمَلَکِ الَّذی هَبَطَ بِها وَ الْوَصیِّ الَّذی هوَ فیها! صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ سَلِّمْ وَ انْفَعْنی بِها، إنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ.»»
* ترجمه:
(امام) صادقj فرمودند: «هنگامی که خواستی از قبر حسینj خاک برداری، پس فاتحة الکتاب و معوذتین و قل هو الله احد و انا انزلناه فی لیلة القدر و یس و آیة الکرسی را بخوان و میگویی: «بارالها! به حق محمد، بندهات و فرستادهات و دوستت و پیامبرت و امینت و به حق امیر مؤمنان، علی بن ابیطالب، بندهات و برادر فرستادهات و به حق فاطمه، دختر پیامبرت و همسر ولیت و به حق حسن و حسین و به حق امامان هدایتگر و به حق این تربت و به فرشته موکل بر آن و به حق وصی که در آن مخفی شده است و به حق جسدی که آن را فرا گرفته است و به حق فرزندی که آن را فرا گرفته است و به حق همه ملائکهات و همه رسولانت، درود فرست بر محمد و آل محمد و قرار بده این خاک را برای من شفا از هر دردی و برای هر کس که از هر دردی و بیماری و مرضی به آن شفا میجوید و (قرار بده) امان از هر ترسی. بارالها! به حق محمد و اهل بیتش قرار بده آن را علمی نافع و رزقی واسع و شفا از هر دردی و بیماری و آسیبی و آفتی و همه دردها، همهاش، به یقین تو بر هر چیزی بسیار توانایی» و میگویی: «بارالها! پروردگار این تربت پر فایده پر برکت و فرشتهای که به آن فرود میآوری و وصیای که او در آن است! درود فرست بر محمد و آل محمد و سلام فرست و مرا به آن منفعت بخش، به یقین تو بر هر چیزی بسیار توانایی.»»
* بررسی سند:
این حدیث را ابن قولویه از محمد بن احمد بن حسین العسکری از حسن بن علی بن مهزیار از پدش از ابن ابیعمیر از محمد بن مروان از ابوحمزه الثمالی روایت کرده است.
محمد بن احمد بن حسین مجهول است، اما به واسطه آنکه از مشایخ ابن قولویه در کامل الزیارات است، توثیق میشود. حسن بن علی بن مهزیار هم به واسطه محمد بن احمد بن حسین توثیق میشود. علی بن مهزیار و ابن ابیعمیر هم که از اجلای ثقات هستند. محمد بن مروان در بسیاری از افراد مشترک است، اما کسی از ضعفا بین ایشان نیست، لذا به واسطه ابن ابیعمیر میتوان او را توثیق کرد. ابوحمزه الثمالی هم از اجلای ثقات است. خلاصه آنکه انتساب این دستورالعمل به امام صادقj معتبر است.
* شرح:
– به نظر حقیر منظور از سبط در عبارت بحق السبط الذی ضمنت، حضرت سیدالشهداj است و نه فرزندان ایشان مانند علی اکبر یا عبدالله الرضیع که در کنار ایشان دفن شدهاند.
– در رابطه با اینکه چگونه ممکن است در خاکی شفا، آن هم شفا از هر دردی قرار داشته باشد، پاسخی ندارم جز همانها که قبلاً عرض کردهام و در آینده هم مجدداً عرض خواهم کرد که خدایی که علی کل شیء قدیر است، همانگونه که عواملی را در داروهای متعارف قرار داده تا مکانیسم بدن را به سمت بهبودی تحریک و راهنمایی کنند، میتواند این تحریک و راهنمایی را در هر چیزی قرار دهد که از جمله آن تربت سیدالشهداj یا خواندن عبارتی است.
– در ضمن فراموش نکنیم که قرار نیست خود این خاک شفابخش باشد، بلکه آنچه اهمیت دارد، اعتقاد به قدرت الله تعالی است که در این مورد، خاکی را که یکی از اولیای خاص او در آن مدفون شده است، وسیله شفا قرار داده تا به این وسیله هم جایگاه او را به ما نشان دهد و هم میزان اعتقاد ما را به خودش و به ولیش به ما نمایان کند.
– این نکته را هم عرض کنم بنا به اتفاق نظر همه فقهای مکتب اهل بیتb خوردن خاک، به عمد، چه کم باشد و چه زیاد حرام است، اما کثیری از علمای ما ترتبت کربلا را از آن استثنا کردهاند که قاعدتاً با توجه به روایاتی است که در این زمینه وجود دارد، اما لازم است عرض کنم که این روایات تا آنجا که حقیر به یاد دارم، هیچکدامشان از باب سند معتبر نیست و تنها راه برای معتبر کردن آن، تمسک به شهرت و مانند آن است که برای ما معتبر نمیباشد، لذا هر چند الله تعالی در تربت قبر سیدالشهداj شفا قرار داده است، اما این شفا به واسطه خودن خاک که مطلقاً حرام است، حاصل نمیشود و قاعدتاً از راههای دیگری مانند همراه داشتن آن است.
و صلی الله علی محمد و آله