$
** گزارشهای قرآنی:
با توجه به اعتقادات اکثریت قریب به اتفاق مسلمانان، اعم از پیروان مکتب اهل بیتb و پیروان مکتب خلفا، قرآن، کلام الله تعالی است که بر نبی مکرم اسلامp وحی شده و از هرگونه تحریف، اعم از کسر و اضافه و تغییر مصون است.
با این حساب، اگر کسی، یا به اجتهاد یا به تقلید، مجموعه اعتقاداتی را که عرض کردم داشته باشد، مطالب موجود در قرآن برایش در بالاترین درجه از اعتبار قرار دارد، چرا که کلام خالق متعال و عالم کل است که علمش نه تنها ظاهر که باطن را نیز در بر میگیرد. به تعبیر خود قرآن:
«يَعْلَمُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ يَعْلَمُ ما تُسِرُّونَ وَ ما تُعْلِنُونَ وَ اللَّهُ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ»
از جمله این مطالب، گزارشهای تاریخی است که در قرآن بیان شده است. آری الله تعالی نه تنها بر وقایع گذشته آگاهی کامل دارد که علم لایزالش وقایع آینده را نیز در بر میگیرد و با توجه به همین مجموعه اعتقاد است که ما موظف هستیم هر آنچه را که با نص صریح قرآن مخالفت دارد، غیر معتبر بدانیم، حتی اگر به ظاهر زیبا و خوشآیند ما باشد. از جمله این موارد روایات یا گزارشهای تاریخی است که در مخالفت با گزارشهای قرآن هستند. البته اگر کسی ادعا کند که گزارش تاریخی قطعی وجود دارد که قرآن نقیض آن را گفته، با توجه به محال بودن جمع نقیضین، طبیعتا در بعضی مباحث کلیت قرآن مخدوش میشود و در بعضی موارد جزء آن زیر سؤال میرود و باید این مطلب را و تبعاتش را پذیرفت و یک بام دو هوا معنا ندارد.
نکته دیگری که در این فرصت باید متذکر شوم آنکه علاوه بر اینکه ظاهر قرآن حجت است، لازم است برای فهم درست آن به کلام افرادی مراجعه کرد که الله تعالی آنها را برای تبیین و تفسیر کلام خود معرفی کرده است که این افراد بنا بر اعتقادات ما پیروان مکتب اهل بیتb عبارتند از شخص حضرت رسول اللهp و همچنین سیزده معصومی که یکی از آنها دختر نبی مکرم و دیگران دوازده امام معصوم ما میباشند.
البته طبیعتا فهم ظاهر قرآن هم کار هر کسی نیست و باید اطلاعات لازم از صرف و نحو، فنون بلاغی، تاریخ و فرهنگ عصر نزول آیات و مطالبی دیگر را دانست که در مباحث اصول فقه، مفصلا صحبت کردهام و بزرگان هم به آن پرداختهاند. البته کسب این علوم در حد فهم قرآن، زحمت دارد، اما خیلی هم دور از دسترس نیست و بر خلاف نظر عدهای، لازم نیست انسان چند دهه از عمر خود را صرف آن کند.
لازم به ذکر است که مطالبی که عرض کردم، از بدیهیات عقلی نیست و هر کدام نیاز اثبات دارد که فعلاً از بحث ما خارج است که عمده آنها را در این سالها با دوستان بررسی کردهایم. مثلا اینکه قرآن، کلام الله است، یا اینکه تحریف شده است یا خیر یا بحثهایی مانند حجیت ظواهر قرآن یا لزوم رجوع به سخن معصومb در فهم قرآن را هم در اصول فقه، عرض کردهام و هم در تفسیر و هم در علم الحدیث. بحثهایی مانند امامت، عصمت، علم آنها و متعلقات آن را هم بارها مستقل و یک بار هم متصل در خدمت بعضی دوستان بودم. حالا یک طلبه به عنوان مبلغ مذهب حقه امامیه لازم است که در حد خودتش نسبت به این امور تحقیق کرده و از تقلید صرف آباء که شامل پدران ژنتیکی و پدران تربیتی میباشند، فراتر بروید تا مبادا در زمره افرادی باشیم که الله تعالی فرموده است:
«یَوْمَ تُقَلَّبُ وُجوهُهُمْ فیِ النّارِ یَقولونَ یالَیْتَنا أَطَعْنا اللهَ وَ أَطَعْنا الرَّسولا وَ قالواْ رَبَّنا إِنّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ کُبرَاءَنا فَأَضَلّونا السَّبیلا»
افراد غیر طلبه هم در حد خودشان و با توجه به شرایطشان باید اینگونه امور را اجتهادی پیگیری کنند و تا زمان حصول این اجتهاد، تقلید آگاهانه یا بهتر است بگویم تقلید هوشیارانه داشته باشند و از تقلید جاهلانه از گذشتگان، حتی اگر از علما و اعاظم باشند، پرهیز کنند که خدای ناکرده مشمول آیهای که عرض کردم نشوند.
نکته آخر را هم عرض کنم و وارد مطلب بعدی شویم و آن، اینکه طبیعتا اگر کسی قرآن را کلام الله تعالی نداند، آنچه عرض کردم، برایش منتفی است و حد اقل این اولویت آن از بین میرود. حتی اگر کسی به هر دلیلی قائل به تحریف به اضافه یا تغییر باشد نیز نمیتواند اولویتی را عرض کرم درباره قرآن و گزارشهای تاریخیش قائل باشد و به همین جهت هم هست که امثال بنده حساب جدی روی گزارشات کتاب مقدس، اعم از مجموعه عهد عتیق و مجموعه عهد جدید یا کتابهایی مانند اوستا و غیر آن، باز نمیکنیم، چرا که اولا آن را کلام خالق متعال نمیدانیم و ثانیا قائل به تحریف آن هستیم. البته این عرض من به معنای کنار گذاشتن کلی این کتب نیست، چرا که کاربردهای دیگری دارد که نباید و نمیتوان آن را نادیده گرفت.
این از همان مواردی است که عرض کردم باید معلوم کنیم، منابع تاریخ را از دیدگاه دورن دینی نگاه میکنیم یا خیر و …
و صلی الله علی محمد و آل محمد