$
* قالب دوم: گزارشها با افتادگی بخشی از سند
اینجا هم این گزارشها را به سه دسته تقسیم میکنیم.
۱- گزارشهایی که در آن، آن مقدار از سند که ذکر شده، همه از افراد مورد اعتماد در نقل خبر هستند.
۲- گزارشهایی که در آن، آن مقدار از سند که ذکر شده، بعضی از افراد ناشناس هستند.
۳- گزارشهایی که در آن، در آن مقدار از سند که ذکر شده، افرادی وجود دارند که در نقل خبر ضعیف هستند.
اینجا هم اگر دقت کنید، هر سه دسته شباهتی به انواع روایت مرسل دارند.
طبیعتا دسته سوم، در اینجا هم اعتبار علمی ندارد، چرا که میدانیم فرد ضعیفی در آن وجود دارد، اما دو دسته اول را ممکن است بتوان پذیرفت، چرا که ممکن است در قسمت افتاده، فرد ضعیفی وجود داشته باشد و ممکن است وجود نداشته نباشد و همین احتمال، این دو دسته را بالاتر از دسته سوم قرار میدهد و با همان تسامحی که در باب تاریخ اعم از تاریخ اسلام، تاریخ ملل و غیر آن، حتی تاریخ باستان، عرض کردم وجود دارد، میتوان خیلی از آنها را هم مبنا قرار داد. البته طبیعتا ارزش این دو دسته، کمتر از دو دستهای است که در قالب قبل عرض کردم و علت آن هم همین احتمالی است که عرض کردم.
میبینیم که همه انواع تاریخ، به تسامحی فوق العاده نیاز دارد که این تسامح شاید از منظر عدهای قابل قبول نباشد. آنچه حقیر در این مباحث عرض میکنم، حداکثر تسامح ممکن است که ظاهرا بیش از آن نمیتوان تسامح کرد و اگر کسی نتواند همینمقدار تسامح را هم بپذیرد، نمیتوان به او خرده گرفت، خصوصا آن که خود من هم در تاریخ اسلام که ارزش ویژهای برایم دارد، این مقدار تسامح را جایز نمیدانم.
نکته مهم دیگر در اینجا اینکه به صرف این ویژگی، یعنی مورد اعتماد بودن همه افراد در قسمت موجود از سند یا ناشناس بودن بعضی از افراد در آن، نمیتوان یکی را بر دیگری ترجیح داد، چرا که فاصله زمانی افتادگی هم اهمیت زیادی دارد.
گاهی اوقات فاصله افتاده در حدود یک نسل است که ارزش گزارش را بالا میبرد و گاهی چند نسل که ارزش آن پایین میآید تا اینکه با زیاد شدن فاصله گزارش کلا ارزش خود را کلا از دست میدهد.
* قالب سوم: گزارشهای بدون ذکر سند
طبیعتا تقسیم بندیهای قبل در اینجا کاربرد ندارد و مهمترین عامل، بعد از قابل اعتماد بودن و تخصص نویسنده گزارش، فاصله زمانی او تا وقوع حادثه است که مانند قالب قبلی، اگر در حدود یک نسل باشد، ارزش بالایی دارد و هر چه بیشتر شود، ارزش آن کمتر میشود، تا اینکه کلا ارزش علمی خود را از دست میدهد.
اگر این گزارشها به جهت فاصله زمانی ارزش خودرا از دست ندهند، در عمل شبیه دو دسته اول در قالب قبلی هستند و در همان رتبه قرار دارند و این میزان اعتماد به نویسنده و تخصص او، همچنین فاصله زمانی است که ارزش گزارشها را بالا و پایین میکند.
نکته مهم دیگر این که در گزارشهای تاریخی، خصوصا در دو قالب اخیر، تنها فاصله زمانی و مطالبی که عرض کردم، مهم نیست، بلکه مطالب دیگری هم مهم است که حتما باید آنها را مد نظر قرار داد.
البته پیشاپیش این نکته را هم عرض کنم که این ویژگیها منحصر به این دسته از گزارشهای تاریخی نیست، بلکه هر جایی که فاصلهای بین گزارشگر تا وقوع واقعه یا فاصلهای بین گزارشگر تا گزارشگر قبلی وجود دارد، معمولا این ویژگیها اهمیت پیدا میکند.
این نکته در مورد روایات هم وجود دارد، با این تفاوت که به جهت حساسیت و نوع کاربرد روایات در اصول عقائد، فروع فقهی، تفسیر و مانند اینها، فاصله زمانی بین دو گزارشگر که در حدیث به آنها راوی میگوییم، کل سند را غیر معتبر میکند، در حالی که در تاریخ، اعم از تاریخ اسلام و غیر آن، با تسامح به این موضوع نگاه میشود. در علم الحدیث به اینگونه روایات مرسل میگوییم و گفتیم که اگر تعداد معدودی از مرسلات را که به دلیلی خاص استثنا میشوند، استثنا کنیم، سایر مرسلات معتبر نیستند.
حال به صورت مختصر به تبیین و بررسی این ویژگیها بپردازیم.
۱- زمان: درباره آن مطالبی عرض کردم و فقط در قالب یک مثال، مطلب را مرور میکنیم. مثال را از علمای شیعه عرض میکنم که کار یکدستتر باشد. مرحوم ثقةالاسلام الکلینی، متوفای ۳۲۹ هجری، در ابواب تاریخ در کتاب الحجه، گاهی اوقات گزارشی تاریخی را بدون مستند آن ذکر کرده است. مشابه همین موارد را در مورد شیخ مفید، متوفای ۴۱۳ هجری میبینیم. سید بن طاوس، متوفای ۶۶۴ هجری هم چنین مواردی دارد.
حال اگر این سه نفر در یک گزارش خاص که مستندی برای آن ارائه نکردهاند و ما هم مستندی برای آن نداریم، اختلاف نظر داشته باشند، اعتبار گزارش مرحوم کلینی بالاتر از گزارشهای شیخ مفید که حدود دو نسل بیشتر از او با وقایه تاریخی سدههای اول اسلام فاصله دارد، قرار میگیرد و گزارشهای سید بن طاووس حدود ۲۵۰ سال بعد از شیخ مفید است، در اعتبار پایینتری قرار دارد و اگر قرار باشد به گزارشی اعتماد کنیم، گزارش قدیمیتر که به وقوع حادثه نزدیکتر است، مهمتر است.
حقیر اگر بخواهم حداکثر تسامح را به خرج دهم، در باب تاریخ سدههای اول اسلام، نهایتا گزارشهای تاریخی بدن سند را تا پایان دوره متقدمین که دوره مرحوم شیخ الطائفه به قبل میشود را مورد نظر قرار میدهم و شاید در غیر مواردی معدود که آن را هم به خاطر ندارم، موردی را استثنا کرده یا استثنا کنم. علت این مرزبندی هم دسترسی افراد این دوره به کتابهایی است که به جهات مختلف، نسلهای بعدی معمولا از آن محروم شدند که بحثش مفصل است و در جلسات علم الحدیث، هم از منظر حدیثی و هم از منظر تاریخی بارها عرض کردهام.
۲- فرهنگ: هر چه گزارشگر آشنایی بیشتری با عوامل مؤثر بر وقوع واقعه و همچنین حواشی آن داشته باشد، گزارش از دقت بالاتری برخوردار بوده و امکان سوء برداشتها کمتر میشود. در این مورد مثال خاصی به یاد ندارم، اما میدانم که چندباری با آن مواجه شدهام.
۳- مکان: گاهی تابع همان فرهنگ است، اما در موارده هم استقلال دارد. نزدیکی مکان گزارشگر به واقعه هم ازاین جهت که با فرهنگ پیرامون واقعه آشناتر است، اهمیت دارد و هم این که احتمال دیدن شاهدان عینی یا افرادی که آنها دیدهاند را بیشتر میکند. به عنوان مثال گزارشهای ابومخنف اهل کوفه که متوفای حدود سال ۱۵۸ هجری قمری است، یعنی با فاصله یکی دو نسل از واقعه کربلا که کوفه و اهل آن بیشترین تأثیر را در آن داشتند، نسبت به گزارشهای دیگران ترجیح دارد. البته به شرط آنکه معلوم باشد گزارش از ابومخنف است.
۴- دقت گزارشگر: این مورد، از آن موارد بسیار مهم است. بسیاری از افراد هستند که قابل اعتماد هستند، اما به هر حال عدهای از آنها نسبت به عدهای دیگر دقت بیشتری دارند. مثلاً معمولاً محدثین اگر از اجلای ثقات باشند، نسبت به کثیری از مورخان دقت بیشتری در نقل خبر دارند، لذا بر خلاف تصور بعضی افراد، گزارش آنها قابل اعتمادتر است. البته در تحلیلها یا مختار از بین گزارشها، وضعیت فرق میکند و اگر محدث تخصص تاریخ نداشته باشد، ارزش مختار او پایینتر از مختار مورخ است و دیدیم که گاهی اوقات اصلا ارزش ندارد. البته فراموش نکنیم که بسیاری از افراد، مانند ثقةالاسلامی الکلینی، شیخ صدوق، شیخ مفید و غیر اینها در امور مختلفی مهارت داشتهاند، کما اینکه در مکتب خلفا، افردی مانند طبری هم در تاریخ مهارت داشته و تفسیر و هم غیر آن.
* جمعبندی بحث تا این قسمت:
از آنچه تا اینجا عرض کردیم، منابع گزارشهای تاریخی را میتوان به شرح زیر اولویتبندی کرد.
۱- گزارشهایی تاریخی قرآن
۲- گزارشهایی که در قالب روایات معتبر، یعنی روایاتی که سندشان به تمامه ذکر شده و همه رجال سند از ثقات هستند، بیان شدهاند. البته چند مورد از مرسلات که در علم الحدیث بررسی کردیم، به این دسته ملحق میشوند.
۳- گزارشهای تاریخی متصل معتبر، یعنی آنها که سند به تمامه ذکر شده و همه افراد سند، قابل اعتماد هستند. فرق این دسته با دسته قبل در این است که در اینجا همه غیر معصوم هستند، اما دردسته قبل پای معصومان هم وسط کشیده میشود.
۴- روایات و گزارشهای تاریخی متصل که افرادی ناشناس در آن قرار دارند.
۵- روایات و گزارشهای تاریخی که یا بخشی از سند آن ذکرشده یا اصلا هیچ اشارهای به سند نشده که خودش سه دسته بود.
در هر یک از این موارد پنجگانه، دقت گزارشگر، فرهنگ و مکان اهمیت داشت و علاوه بر اینها، فاصله زمانی در دسته پنجم اهمیت فوقالعادهای دارد و ارزش علمی سه دسته موجود در خود این دسته را معین میکند.
* مرور چند مثال:
در این فرصت چند نمونه را که اشکالات جدی بر آن وارد است، به اختصار عرض میکنم تا به بررسی منبع بعدی بپردازیم.
۱- سالها است که در فضای اینترنت مطرح میشود که یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی نامهای به خلیفه دوم نوشت و مطالبی را درباره ایران و ایرانی و فرهنگ ایرانیان و بعضی مسائل دیگر مطرح کرد که عرق ملی ایرانی جماعت را سر کیف میآورد. این در حالی که وقتی آثار مورخان را در طول بیش از هزاره اول بررسی میکنیم، میبینیم که اصلا چنین گزارشی وجود ندارد و این داستان از بیخ و بن ساختگی است و در فضای اینترنت پخش شده و دیگران هم همان مطلب را کپی و منتشر کردهاند. طبیعی است در باب تاریخ قرون اولیه اسلام که به گزارشی که پس از قرنها برای اولین بار مطرح شده و در هیچ کتاب نیست، نمیتوان اعتماد کرد و اصلا نوبت به سایر شروط و تقسیمبندیها نمیرسد.
۲- مطالب تاریخی در بعضی از کتب حدیثی مانند تفسیر منسوب به امام عسکریj وجود دارد که شرط صحت انتساب را ندارد و در نتیجه نوبت به تقسیمبندیهای بعدی نمیرسد و همان ابتدا کنار میرود.
۳- در دو قرن اخیر کتابی به نام مقتل ابومخنف چاپ شده که به فارسی هم ترجمه شده است. انتساب این کتاب به ابومخنف الکوفی اشکالات جدی داشته و معتبر نیست. اینجا هم شرط صحت انتساب وجود ندارد. در آینده مفصلاً بحث خواهیم کرد که انتساب این کتاب به ابومخنف معتبر نبوده و حتی کتابی متهم است.
۴- کتابی به نام تاریخ عباسیان وجود دارد که متأسفانه بسیار هم مورد استناد قرار میگیرد. در حالی که وقتی بررسی میکنیم، نویسنده آن مشخص نیست که چه کسی بوده است. طبیعی است به گزارشهای چنین کتابی نمیتوان اعتماد کرد.
در این جا دو نکته را عرض کنم تا إن شاء الله وارد بحث بعدی شویم.
۱- از این دست گزارشها و کتابها بسیار است که به مرور با آنها آشنا خواهیم شد.
۲- پیش از این هم عرض کردم که قرار نیست این کتابها را دور بیاندازیم یا معدوم کنیم، چرا هر چند به گزارشهایشان اعتماد نمیکنیم، اما در مباحث خاصی مورد استفاده قرار میگیرد.
منبع بعدی بماند برای جلسه آینده. إن شاء الله.
و صلی الله علی محمد و آله