$
* شهرت:
شهرت، چه در تاریخ و چه در غیر آن، یکی از مسائلی است که معمولاً بسیاری از افراد، خواسته یا ناخواسته، به آن اعتماد میکند، آن هم اعتمادی عظیم.
شهرت درست یا نادرست، در منظر عوام، بسیار تأثیر دارد و به جرأت میتوان گفت که برای آنها مهمترین منبع به شمار میرود و متأسفانه در منظر بسیاری از کسانی که یا به واقع متخصص هستند یا به نوعی ادعای تخصص دارند، نیز بسیار مهم جلوه میکند که اگر مبنای علمی برای آن نداشته باشند، یکی از مرزهای بین عوام و خواص است.
شهرت در اصول عقائد، فروع فقهی، تفسیر و موارد اینگونه در قالب شهرت روایی، عملی و فتوایی مطرح و بررسی میشود که در اینجا ضمن تعریف هرکدام به اختصار، عرض میکنم که شهرت روایی در علم حدیث و دو شهرت دیگر در اصول فقه باید مورد بررسی قرار گیرد، اما فقهای بزرگوار ما معمولاً هر سه را در اصول فقه بررسی میکنند که ایرادی بر آن نیست. البته بحث اصلی ما بر شهرت گزارشهای تاریخی است که بعد از تعریف سه شهرت اول، نکاتی را پیرامون شهرت گزارش تاریخی عرض خواهیم کرد.
۱- شهرت روایی: وقتی است که حدیثی را جمعی از محدثین روایت کرده باشند و در مقابل آن روایت شاذ قرار دارد، یعنی حدیثی که به ندرت روایت شده است.
آن چه در این نوع از شهرت اهمیت دارد و مبنای شهرت است، وجود در بین محدثین و کتب حدیثی است و نه سایر افراد مانند فقها، فلاسفه، عرفا یا کتب آنها و همچنین شهرت بین اقشار مختلف از غیر محدثین مانند شعرا، خطبا، پزشکان طب سنتی، منبریها، وعاظ، مداحان یا عامه مردم، مگر اینکه یکی از اینها، محدث هم باشد.
این را هم اضافه کنم که وقتی میگوییم، حدیث شاذ، یعنی حدیث معتبری که در مقابل حدیث مشهور قرار دارد و اگر حدیث معتبر نباشد و در مقابل حدیث مشهور قرار بگیرد، به آن حدیث منکر میگوییم.
۲- شهرت عملی: این شهرت نیز مربوط به روایت است، با این تفاوت که وقتی که جمع قابل ملاحظهای از فقها و مجتهدین به روایتی عمل کرده و آن را مبنای فتوا قرار داده باشند، شهرت عملی به وجود میآید.
در اینجا دیگر تکرار و شهرت بین محدثین مطرح نیست، بلکه مستند فتوا بودن اهمیت دارد، ولو خود حدیث شاذ یا حتی منکر باشد.
۳- شهرت فتوایی: بر خلاف شهرتهای قبل، در این نوع از شهرت، حدیث مدخلیتی ندارد و آنچه مهم است، صرفاً فتوا است. یعنی چنان چه فتوایی بین فقهای ما مشهور بود و بسیاری به آن قائل بودند، اما مستند به آیه یا روایتی نبود، میگویند آن شهرت، موجب اعتبار آن فتوا نزد سایر فقها میشود.
پس اگر فتوای مشهور مستند به آیه بود که هیچ، اما اگر مستند به روایت بود، در بحث شهرت عملی وارد میشود و اگر مستند به روایتی هم نبود، در بحث شهرت فتوایی مطرح میشود.
البته عرض کردیم که در مباحث اصول فقه، بحث مفصلی در این زمینه داشتیم و دیدیم که هیچ کدام آنها قابل قبول نیست، مگر دو تای اول، در نوع خاصی از قضاوت و برای حا اختلاف بین دو قاضی با شرایط خاص.
حالا نوبت به بررسی شهرت در گزارشهای تاریخی میرسیم که موضوع اصلی بحث ما است.
در ابتدا باید عرض کنم که بسیاری از مطالب مشهور تاریخی که در اختیار ما است، معتبر است، اما سؤال در اینجا است که به صرف شهرت، میتوان مطلبی تاریخی را معتبر دانست؟
همه میدانیم که موارد بسیاری از مشهورات یا به تعبیری شایعات، یعنی آن چه بین مردم شایع و مشهور شده است، وجود دارد باطل بودنش برای ما محرز است. این موارد در گذشته و حال وجود داشته و بسیاری از ما حتی در زندگی روزمره خود، بارها با آنها مواجه بودهایم.
در این مورد چند نمونه مشهور تاریخ اسلام و غیر آن را به ختصار بررسی میکنیم.
۱- بسیاری از ما شنیدهایم که در زمان حیات امیر مؤمنانj اکثر قریب به اتفاق مردم شامات که جمعیت کثیری از مسلمانان آن زمان را شامل میشدند، تحت تبلیغات سوء معاویه و عمال او بر این باور بودند که این امام همام فردی است که به امور شرعی مقید نیست، تا جایی که تصور میکردند، ایشان حتی تارک صلاة است و هنگامی که خبر ضربت خوردن ایشان در محراب و به هنگام اقامه نماز صبح به آنها رسید، با تعجب از این خبر یاد میکردند که مگر علی نماز هم میخواند. همه ما میدانیم که این شهرت عظیم در بین مردم آنجا، از بیخ و بن باطل بوده و اگر کسی بخواهد برای اینگونه شهرتها اعتبار قائل شود، ناچار است به مردم شام حق بدهد که نه تنها علاقهای به امیر مؤمنانj نداشته باشند، بلکه حاضر باشند در مقابل امامj شمشیر کشیده و قربة الی الله با ایشان جهاد کنند، در حالی میدانیم بسیاری از آنها، چنین حقی نداشتهاند.
۲- این ماجرا برای امیر مؤمنانj چند دهه ادامه پیدا کرد و تبدیل به سنت شد، به گونهای که وقتی عمر بن عبدالعزیز، دستور حکومتی بر منع سب امیر مؤمنانj صادر کرد، در بعضی منابع تاریخی آمده است که فریاد اعتراض به رُفعت السنه و بُدلت السنة بلند شد. شهرت نعوذ بالله فسق امیر مؤمنانj و در نتیجه لعن ایشان، حتی از مرز شامات هم گذشته بود و حداقل به سرزمینهای فلات ایران هم رسید. ابراهیم بن محمد الثقفی در الغارات عبارتی دارد دال بر اینکه وقتی دستور عمر بن العزیز به مردم رسید، مقاومت کردند و وقتی دیدند زور فرمان حکومتی زیاد است، فرصت خواستند که حداقل چلههایی را که در سب امیر مؤمنانj نذر کردهاند، به اتمام برسانند. اگر اشتباه نکنم، این ماجرا در مورد مردم اصفهان است. اینجا هم اگر بخواهیم شهرت تاریخی را معتبر بدانیم، باید به مردم آن زمان در مورد سب امیر مؤمنانj حق بدهیم. حال قضاوت با خود شما.
۲- همین ماجرا در زمان عاشورا هم تکرار شد و با توجه به روایات معتبری که از حضرات معصومینb به ما رسیده است، سپاه شام، حضرت سیدالشهداj را فردی میدانستند که از دین خارج شده و قربة إلی الله مقابل ایشان قرار گرفته بودند. این جا هم اگر کسی بخواهد برای هر شهرتی، اعتبار قائل باشد، ناچار است به آنها حق بدهد. البته حساب سپاه کوفه جدا است و کثیری از آنها در حالی که حق را میدانستند، بنا به دلایلی حاضر شدند، در مقابل سید الشهداءj قرار گرفته و آن فجایع را به بار آورند.
مثالهای تاریخی در این زمینه، از صدر اسلام الی یومنا هذا، بسیار است و ما فعلاً به همین چند مورد بسنده میکنیم.
خلاصه اینکه اگر کسی بخواهد شهرت تاریخی را معتبر بداند، با دو مسأله مواجه است.
۱- باید دلایل علمی بیاورد که شهرت اعتبار دارد که چنین دلایلی وجود ندارد.
۲- با مثالهای نقض متعددی مواجه میشود که اگر بخواهد پای تخصیص را هم وسط بکشد، تخصیص اکثر آن هم به شکل عظیم پیش میآید.
خلاصه اگر بخواهم عبارتی را از مرحوم شیخ اعظم در رسائل وام بگیرم و مطلب ذهن خود را منتقل کنم، باید بگویم: «من جملة الظنون التی توهم حجیتها بالخصوص الشهرة فی التاریخ».
چند مطلب مهم درباره شهرت میماند که باشد برای جلسه آینده. إن شاء الله.
و صلی الله علی محمد و آله