$
جلسه گذشته درباره چند گروه از غلاتی که شهرستانی در الملل و النحل مطرح کرده بود، صحبت کردیم و امروز بحث را ادامه میدهیم تا موضوع غلات تمام شود. إن شاء الله.
– یونسیه: او آنها را از اصحاب یونس بن عبدالرحمن القمی میداند که معتقد بود ملائکه عرش را حمل میکنند و عرش، الله تعالی را. او نیز از ثقات اصحاب ائمه است که حکم او مانند حکم دو نفر سابق است و مشکلی در او نیست و پیروانی برای او گزارش نشده است.
– نصیریه یا اسحاقیه: او ایشان را از پیروان محمد بن نصیر الفهری النمیری میداند که معتقد بودند ظهور روحانی در جسد جسمانی ممکن است و همانگونه در خیر و شر ممکن است. یعنی همانگونه که جبرئیل به صورت انسانی، به بعضی از انسانها ظاهر شد یا جن به صورت انسان در میآید و حتی صحبت میکند، الله تعالی نیز ممکن است که تجسم پیدا کند. در ادامه میگویدکه این گروه معتقدند که افضل افراد بعد از حضرت رسول اللهp، علی بن ابیطالبj است و بعد از او فرزندان ایشان بهترین نیکان هستند که الله در آنها ظهور کرده است و به زبان آنها سخن میگوید.
محمد بن نصیر را شیخ الطائفه در الرجال (ش ۵۹۰۴)، غالی دانسته است و مرحوم کشی در الرجال (ش ۹۹۹) به نقل از نصر بن صباح، او و فارس بن حاتم القزوینی و حسن بن محمد معروف به ابن بابا را ملعون امام هادیj میداند.
مرحوم کشی در الرجال (ش ۱۰۰۰) درباره او مینویسد که میگویند، او ادعا کرد که پیامبر است و امام هادیj او را فرستاده است و قائل به تناسخ بوده و در حق امام هادیj، غلو کرد و قائل به ربوبیت ایشان شد. محارم را مباح دانست و نکاح مردان به مردان را جائز و بسیاری مطالب دیگر، اما ظاهراً خود کشی در صحت یا عدم صحت این موارد توقف کرده است.
تعدادی از علیون لبنان و سوریه که در اصول عقائد، شباهت زیادی به امامیه داشته و در فروع دین نیز مقید به بسیاری از اعتقادات درست هستند، این اتهامات را درباره او رد کرده و ساخته و پرداخته مخالفان میدانند، اما حقیر با توجه به اینکه با این افراد مراوده داشتم، باز هم دلیلی از ایشان نیافتم.
با توجه به اینکه نقل اول مرحوم کشی از نصر بن صباح است که خودش از غلاة میباشد، قابل قبول نیست، اما از نقل دوم مرحوم کشی و نیز با عنایت به اینکه مرحوم شیخ الطائفه نیز او را از غلاه میداند، معلوم میشود که این اتهام از دوران خود محمد بن نصیر یا دوران نزدیک به او موجود بوده است و تا خلاف آن اثبات نشود، سخن دوم مرحوم کشی و شیخ الطائفه، قابل قبول است.
آنچه تا اینجا گفته شد پیرامون فرقی بود که در بین روات یا به طور عام در شیعه، مطرح شدهاند و همانگونه که اشاره شد، برخی از آن ها واقعی و برخی نیز به کل غیر واقعی بودند، اما در باب غلاه لازم است چند نکته دیگر را هم عرض کنم.
بیشتر رواتی از شیعه که به غلو متهم شدهاند، از مفوضهاند و مفوضه بر چند معنا است.
۱- الله تعالی خلقت جهان را به حضرت رسول اللهp و ائمهb واگذار کرده است و آنها به نوعی خالق، رزاق و غیر آن هستند. معتقدان به این مطلب چه اعتقادشان بر این باشد که الله تعالی بیکار نشسته و امور جهان را به این بزرگواران و اگذار کرده و چه این باشد که فاعل اصلی الله تعالی است، اما ایشان را اسباب چنین کاری قرار داده، در اصل نوعی مشرک بوده و از دایره اسلام خارج هستند، چه اسم شیعه را یدک بکشند و چه اسم سنی را. آری حضرت رسول اللهp و ائمهb مانند سایر ابنای بشر هستند که اسباب و علل مادی بر آنها حاکم است. یعنی مانند سایر انسانها از هوا استنشاق میکنند، غذا میخورند، بیمار میشوند برای مداوا، دارو مصرف میکنند و به دنیا میآیند و از دنیا رحلت میکنند و البته الله تعالی بخشی از علم خود را که سایر انسانها نداده است، به ایشان عطا فرموده و وظیفه هدایت مردم را در کنار عقل به عهده دارند. این خود بحث مفصلی است که از موضوع ما خارج است و علمای ما مفصلاً پیرامون آن سخن گفتهاند.
۲- الله تعالی مسأله حلال و حرام را به ایشان واگذار کرده، آنها شارع هستند که این عقیدهای باطل است، چرا که شارع، الله تعالی است و ائمهb تنها مبین و مفسر آن برای مردم هستند و خود اختیاری در این زمینه ندارند. آری اگر منظور تفویض علوم و احکام باشد، قابل قبول است، اما آنچه ایشان میگویند، از اباطیل است.
نکته آخر آنکه بعضی از اجلای علمای ما بر این عقیدهاند که نسبت غلوی که به بعضی از روات داده شده است، به جهت آن بوده که این افراد روایاتی را نقل میکردهاند که با اعتقادات جمهور بزرگان مکتب اهل بیتb در دورهای خاص هماهنگ نبوده است. این مورد در بین قمییون از جمله شیخ صدوق و استادش محمد بن حسن بن ولید که قائل به وجود سهو در معصومینb بودهاند، رایج بوده است. نمیخواهم کلیت این سخن را انکار کنم، اما بعید است رواج داشته باشد. ما بسیاری از روات را داریم که مطالب عجیب و غریبی را روایت کرده یا قائل به آن بودهاند که بعضا مسند به روایات غیر معتبر هم هست، اما این افراد در کتب رجالی متقوم متهم به غلو نشدهاند. محمد بن حست الصفار که از اجلای ثقات شیعه است، از جمله این افراد است. اگر کتاب بصائر الدرجات را ملاحظه بفرمایید، کاملا مشهود است. ابن برقی، اب نعبید دیگرانی هم بودهاند که هیچ کدام متهم به غلو نشدهاند
خلاصه اینکه به نظر میآید غلوی که بین متقدمین رای بوده، به نوعی مربوط به درجات مختلف مفوضه بوده است، مگر خلاف آن اثبات شود.
حال اگر کسی مدعی است که خیر چنین چیزی نیست و غلو به این معنا هم هست، لازم است ضابطهای درست کند و این غلات را از هم تشخیص دهد، مگر اینکه بگوید، هیچ کدام از غلات مطرح در کت رجالی جزء مفوضه نیستند.
برخی درباره رجال ابن غضائری چنین توجیهی را آوردهاند که او در توثیق افراد بسیار سختگیر بوده و به همین جهت است که در کتابش بسیاری ثقات و حتی اجلا، تضعیف شدهاند که ما در بررسی کتب رجالی گفتیم که علت کنار گذاشتن کتاب او، ذم ثقات و اجلا نیست بلکه در انتساب کتاب حاضر به او است.
علی ای حال، ما قاعدههایی را برای غلو در نظر گرفتهایم که به اختصار عرض میکنم.
۱- اگر شخصی که متهم به غلو است از امثال مغیریه و خطابیه بود یا گرایشی صوفیانه داشت، کل روایات او در هر زمینهای که باشد، ترک میکنیم. زیرا حتی روایات مربوط به فروع از عناد این افراد نمیتواند در امان باشد.
۲- اگر محرز نبود که راوی متهم به غلو جزء گروههای بالا است، خصوصاً اگر توثیقی درباره او وجود داشت، روایات غیر از فضیلت را از او میپذیریم، مگر شاهدی متقن بر خلاف آن وجود داشته باشد و در روایاتی که در فضائل است مینگریم اگر معقول بود یا توجیهی منطقی داشت، آن را خواهیم پذیرفت و الا خیر.
۳- در سایر روایات افرادی که متهم به غلو هستند نیز باید توجه کرد و اگر بویی از غلو احساس شد، در آن توقف میکنیم.
و صلی الله علی محمد و آله