$


رجال و درایه - جلسه ۶۶

$

* ادامه بحث تقیه:

طی دو جلسه گذشته مطالبی را درباره دلایل عقلی و نقلی، اعم از قرآن و حدیث و تاریخ در جواز و بلکه لزوم تقیه در شرایطی عرض کردم و نکاتی را هم درباره تقیه در دوره‌های مختلفی که معصومانb زندگی می‌کردند، مرور کردیم.

در این فرصت حدیثی را در موضوع مورد بحثمان روایت می‌کنم تا به ادامه نکات جلسه قبل برسیم. البته سند این حدیث ضعیف است چرا که حسن بن ایوب مجهول بوده و طریق شیخ هم به او معلوم نیست.

۵/۱- التهذیب (ج ۸، ح ۳۳۰) و الإستبصار (ج ۳، ح ۱۱۳۰): الحسن بن أیوب عن ابن بکیر عن عبید بن زرارة عن أبی‌عبداللهj قال: «ما سَمِعْتَ مِنّی یُشْبِهُ قَوْلَ النّاسِ فیهِ التَّقیَّةُ وَ ما سَمِعْتَ مِنّی لا یُشْبِهُ قَوْلَ النّاسِ فَلا تَقیَّةَ فیهِ».

* ترجمه: ابوعبدالله (امام صادق)j فرمودند: «آن‌چه از من شنیدید و شبیه سخن مردم بود، تقیه در آن است و هر آن‌چه شبیه سخن مردم نبود، پس تقیه در آن نیست.»

* بررسی سند و متن: اگر بخواهیم به این حدیث اعتماد کنیم، قاعدتاً منظور از مردم، عموم مردم آن زمان هستند اعتقاداتشان را از علما و فقهای مخالف اهل بیت گرفته بودند، هست، اما نکته در این‌جا است که هم خود حسن بن ایوب مجهول است و هم طریق شیخ به او.

۷- اگر معلوم شد که خبری از روی تقیه بوده است و شرایط تقیه از بین رفته بود، نمی‌توان آن خبر را مبنای علم یا عمل قرار داد.

۸- اما تقیه در خبری محرز نشد و قطع یا یقین به آن پیدا نکردیم، نمی‌توانیم آن را حمل بر تقیه کنیم و می‌توانیم آن را مبنای کار خود قرار دهیم و چنان‌چه از روی تقیه بود، عقلاً و نقلاً معذوریم.

این روایت معتبر را عنایت بفرمایید.

۶/۲ – الکافی (ح ۸۹): علی بن إبراهیم عن محمد بن عیسی بن عبید عن یونس بن عبدالرحمن عن أبی‌جعفر الأحول عن أبی‌عبداللهj قال: «لا یَسَعُ النّاسَ حَتَّی یَسْألوا وَ یَتَفَقَّهوا وَ یَعْرِفوا إمامَهُمْ وَ یَسَعُهُمْ أنْ یَأخُذوا بِما یَقولُ وَ إنْ کانَ تَقیَّةً.»

* ترجمه: ابوعبدالله (امام صادق)j فرمودند: «مردم را نمی‌رسد جز این که بپرسند و خوب بفهمند و امام خود را بشناسند و بر آن‌ها است که هر چه (امام) می‌گوید بپذیرند، حتی اگر از روی تقیه باشد.»

* بررسی سند: ابوجعفر الاحول، مؤمن الطاق است و با توجه به یونس بن عبدالرحمن، محمد بن عیسی بن عبید اشکالی در سند ایجاد نمی‌کند.

این حدیث را احمد بن محمد بن خالد در المحاسن (ج ۱، ح ۲۲۵) از پدرش از یونس به عبدالرحمن به باقی سند روایت کرده است که این مورد نیز معتبر است.

۸- همان گونه که گفته شد، حمل روایتی که خلاف ذائقه ما است بر تقیه و کنار گذاشتن آن کاری نادرست است و ائمهb نیز ما را از آن منع کرده‌اند که نمونه‌ای را خدمتتان عرض می‌کن.

۷/۳- الکافی (ح ۲۲۷۰): عنه عن أحمد بن محمد عن ابن محبوب عن جمیل بن صالح عن أبی‌عبیدة الحذاء قالَ: «سَمِعْتُ أباجَعْفَرٍj یَقولُ: «وَ اللهِ! إنَّ أحَبَّ أصْحابی إلَیَّ أوْرَعُهُمْ وَ أفْقَهُهُمْ وَ أکْتَمُهُمْ لِحَدیثِنا وَ إنَّ أسْوَأهُمْ عِنْدی حالًا وَ أمْقَتَهُمْ لَلَّذی إذا سَمِعَ الحَدیثَ یُنْسَبُ إلَیْنا وَ یُرْوَی عَنّا فَلَمْ یَقْبَلْهُ اشْمَأزَّ مِنْهُ وَ جَحَدَهُ وَ کَفَّرَ مَنْ دانَ بِهِ وَ هوَ لا یَدْری لَعَلَّ الحَدیثَ مِنْ عِنْدِنا خَرَجَ وَ إلَیْنا اُسْنِدَ فَیَکونَ بِذَلِکَ خارِجا عَنْ وَلایَتِنا.»»

* ترجمه: ابوجعفر(امام باقر)j فرمودند: «به الله قسم! محبوب‌ترین اصحابم نزد من پرهیزگارترین و فقیه‌ترین و رازدارترین آن‌ها برای احادیث ما است و بدترین آن‌ها نزد من، کسی است که هر گاه حدیثی را که سندش به ما می‌رسید و از ما روایت می‌شد، آن را نپذیرید و بدش آید و انکار ورزد و هر که را به آن معتقد باشد تکفیر کند در صورتی که او نمی‌داند، شاید آن حدیث از ما صادر شده و از ما باشد و او به سبب انکارش از ولایت ما خارج شود.»

* بررسی سند: ضمیر ه در عنه به محمد بن یحیی العطار بر می‌گردد و منظور از احمد بن محمد، ابن عیسی الاشعری است که با این حساب همه رجال سند این حدیث از ثقات بوده و انتساب این فرمایش به معصومj معتبر است.

تصور می‌کنم همین مقدار کفایت از موضوع می‌کند و سایر موارد را باید در ضمن مباحث فقه، یا عقائد یا تفسیر و غیر آن که به روایت برخورد می‌کنیم، بررسی کرد.

إن شاء الله جلسه آینده، بحث جدید را شروع می‌کنیم و درباره ناسخ و منسوخ در روایات معتبر صحبت خواهیم کرد.

و صلی الله علی محمد و آله

نمودار درختی مدرس

باز کردن همه | بستن همه