$
امروز و جلسه آینده، روایاتی را درباره همدان و شهرهای اطراف آن بررسی میکنیم.
* ترجمه روایت:
در روایت مفصلی آمده است که از امام صادق علیهالسلام سؤال میشود که آیا امیر مؤمنان سلاماللهعلیه، یاران حضرت مهدی را میشاختند و امام صادق در جواب میفرمایند که با مشخصات کامل و آن را فرزندان خود منتقل نمودند تا به من رسید. در این روایت ایشان میفرمایند که چهار نفر از یاران مهدی عجلاللهتعالیفرجهالشریف از همدان هستند. در روایت دیگری که به دنبال این روایت آمده است، نام آنها را بدینگونه بیان میکند:
۱- هارون بن عمران بن خالد.
۲- طیفور بن محمد بن طیفور.
۳- ابان بن محمد بن ضحاک.
۴- عتاب بن مالک بن جمهور.
* منابع:
این دو روایت مفصل برای اولین بار در کتاب دلائل الإمامة (ص ۵۴۴ و ۵۶۶) آمده است و قاعدتاً سایرین از او نقل کردهاند.
* بررسی سندی:
سند این دو روایت را در مباحث کتاب المحجة بررسی کردیم و از آنجایی که ممکن است عدهای تشریف نداشتند، مجددا مرور میکنیم.
صاحب کتاب دلایل الإمامه، حدیث اول را از محمد بن هارون بن موسی بن احمد التلعکبری از پدرش از حسن بن محمد النهاوندی از محمد بن ابراهیم بن عبیدالله القمی القطان که در نسخه علامه بحرانی، محمد بن ابراهیم بن عبدالله ثبت شده است، از ابن ابیعمیر از ابوعبدالله الخراسانی از عبدالله بن حسن الزهری از سعید بن جناح از مسعدة بن صدقه که علامه بحرانی مسعود بن صدقه نوشتهاند، از ابوبصیر الاسدی روایت کرده است که با فرض وثاقت صاحب دلائل الإمامة، هر چند اکثر این افراد از ثقات درجه یک و درجه دو هستند، اما حداقل عبدالله بن حسن الزهری مجهول است و با این فرض طریق این حدیث به امام صادق علیهالسلام معتبر نیست.
حدیث دوم را هم از محمد بن هارون بن موسی بن احمد التلعکبری از پدرش از محمد بن همام از احمد بن حسین، معروف به ابن ابیالقاسم از پدرش از حسن بن علی از ابراهیم بن محمد که در نسخه علامه بحرانی، حسین بن علی بن ابراهیم بن محمد نوشته شده است، از محمد بن حمران از پدرش از یونس بن ظبیان روایت کرده است. تا اینجا، سند این روایت دو اشکال دارد، یکی مجهول بودن تعدادی از روات مانند احمد بن حسین و پدرش، حسن بن علی و ابراهیم بن محمد یا حسین بن علی بن ابراهیم بن محمد و دیگری وجود یونس بن ظبیان که از مشاهیر کذابون است.
پس تا اینجا، سند هر دو حدیث غیر معتبر بود. اما اشارهای هم داشته باشم به صاحب کتاب دلائل الإمامة که با نام محمد بن جریر بن رستم الطبری الآملی معرفی شده است و بعضی از بزرگان به جهت مطابقت نام، نام پدر، نام جد، کنیه و مسقط الرأس او که آمل طبرستان است، تصور کردهاند که همان صاحب المسترشد است. بارها تفصیل این مطلب را عرض کردهام این دو با هم فرق دارد. صاحب المسترشد، متوفای ۳۲۶ هجری قمری است و با صاحب دلائل الإمامة، حد اقل یک قرن و نیم فاصله دارد. همانجاها مفصل بحث کردیم که این ابوجعفر، محمد بن جریر بن رستم الطبری صاحب دلائل الإمامة، مجهول است و عمده اطلاعات اصیل ما از او، آن چیزی است که خودش در کتاب خودش ادعا کرده است که اینگونه شناخت گرفتار دور است. تراجمنویسان و رجالیون دورههای بعد هم همان نوشتههای بزرگان قبلی را تکرار یا تکمیل کردهاند. در نتیجه سند کل احادیث این کتاب، در همان ابتدا مشکل دارد. مشکل اول احادیث این کتاب، شرط سوم ما از شروط پنجگانهای است که برای اعتبار سند روایات گفتیم، یعنی اینکه وثاقت صاحب کتاب قطعی باشد که اینجا نیست.
البته تعداد قابل ملاحظهای از روایات این کتاب را میتوان در سایر کتب حدیثی متقدم یافت و سند آن را از آنجا پیگیری کرد، اما این دو حدیث، جزء آنها نیست و اول کسی که آن را روایت کرده است، همین صاحب دلائل الإمامة است، لذا علاوه بر اشکالات سندی که عرض شد، این اشکال را هم باید اضافه کرد.
جالب آن که هر چند مرحوم علامه مجلسی به کتاب دلائل الإمامة دسترسی داشته و باز ظاهراً نویسنده آن را با المسترشد یکی می دانسته، اما به ندرت از کتاب دلائل الأمامة مطلبی آورده است که این خود محل تأمل است که محدثی اخباری که سختگیریهای رجالی را ندارد و تلاش در پذیرش هر چه بیشتر روایات دارد، چرا از آوردن آنها در کاملترین جامع روایی خود، یعنی بحارالأنوار، صرفهنظر کرده است.. این روایت از جمله روایاتی است که در بحارالأنوار نیست.
* توضیحات:
با اینکه این دو حدیث معتبر نیست، اما باز هم به بهانه آن، چند نکتهای را عرض کنم.
۱- روایات متعددی از اهل همدان نام برده است که برخی از آنها اشاره به شهر همدان (به فتح یا کسر میم) دارد که شهر مشهوری از سرزمین ایران است و در حال حاضر مرکز استانی به همین نام هم هست و برخی نیز اشاره به خاندان همدان (به سکون میم) دارد که نام سرزمینی در سبأ بوده که به اهالی آن، آل همدان میگفتند. البته آل حمدان هم داریم که املایش کلا متفاوت است. اینها خاندانی از عرب بودند که گرایش شیعی دوازده امامی داشتند که بعضی از نویسندگان آنها با گرایش غالیانه ذکر کردهاند که بنده اطلاع فنی ندارم. اینها ابتدا در موصل و اطراف آن مستقر بودند که بعدها گروهی از آنها حکومتی در حلب تشکیل دادند. مشهورترین حاکم آنها سیفالدوله حمدانی است که در جنگ با بیزانس، قیصر روم را هم به اسارت گرفت.
۲- با توجه به این که در روایت اول همدان بعد از کرمان و قزوین و قبل از جولقان آمده است، قاعدتا منظورش همین همَدان ایران است.
۳- در روایت دوم هم با توجه به اینکه همدان بعد از جرجان و موقان و سند و قبل از جابروان آمده است، باز قاعدتاً منظور همین همدان ایران باشد.
اما مهم این است که منظور روایت هر چه باشد، این روایت معتبر نیست که بخواهیم به آن استنادی داشته باشیم و مطلبی درباره همدانیان داشته باشیم.
و صلی الله علی محمد و آل محمد