$


شرط مرد بودن در مرجع تقلید - جلسه ۱۵

$

روایت دوم: روایت دوم الهدایة الکبری
۲/۸- (الهدایة الکبری، ص ۱۳۵): وَ عَنْهُ عَنْ عَبْدِاللهِ بْنِ زَیْدٍ الطَّبَرِسْتانیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلیٍّ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلیِّ بْنِ أبی‌حَمْزَةَ عَنْ أبی‌بَصیرٍ عَنْ أبی‌عَبْدِاللهِ الصّادِقِj قالَ: «لَمّا انْقَضَتِ الْهُدْنَةُ الَّتی کانَتْ بَیْنَ أمیرِالْمُؤْمِنینَj وَ بَیْنَ مُعاویَةَ (لَعَنَهُ اللهُ)، أمَرَ أمیرُالْمُؤْمِنینَ بِالنِّداءِ بِالْکوفَةِ وَ بِالْبَصْرَةِ وَ هُما الْعِراقانِ: «إنَّکُمْ مَعاشِرَ شیعَتِنا، طالَبْتُمونا بِالْمُراجَعَةِ عَنْ قِتالِ مُعاویَةَ … وَ قَدْ أخْبَرَها رَسولُ اللهِp بِأنَّ خُروجَها، خُروجُ بَغْیٍ وَ عُدْوانٍ مِنْ أجْلِ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «یا نِساءَ النَّبیِّ مَنْ یَأْتِ مِنْکُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ یُضاعَفْ لَها الْعَذابُ ضِعْفَیْنِ» وَ ما مِنْ أزْواجِ النَّبیِّ واحِدَةٌ أتَتْ بِفاحِشَةٍ غَیْرُها، فَإنَّ فاحِشَتَها کانَتْ عَظیمَةً، أوَّلُها خِلافٌ لِلّهِ فیما أمَرَها فی قَوْلِهِ: «وَ قَرْنَ فی بُیوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلیَّةِ الْأولی»، فَأیُّ تَبَرُّجٍ أعْظَمُ مِنْ خُروجِها وَ طَلْحَةَ وَ الزُّبَیْرِ وَ خَمْسَةٍ وَ عِشْرینَ ألْفاً مِنَ الْمُسْلِمینَ إلَی الْحَجِّ. وَ اللهِ! ما أرادوا حَجّاً وَ لا عُمْرَةً، وَ مَسیرُها مِنْ مَکَّةَ إلَی الْبَصْرَة …»»
* ترجمه: از امام صادقj روایت شده است: «هنگامی که منقضی شد آتش‌بس بین امیر مؤمنانj و معاویه (لعنت کند او را الله)، امر کرد امیر مؤمنان به ندای در کوفه و بصره که دو عراق بودند: «همانا شما گروه پیروان ما هستید، طلب کردید ما را به مراجعه از نبرد معاویه … در حالی که خبر داده بود آن را رسول اللهp به این‌که خروج آن زن، خروج تجاوز و عداوت است از این جهت سخن او (الله) عز و جل: «یا نِساءَ النَّبیِّ مَنْ یَأْتِ مِنْکُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ یُضاعَفْ لَها الْعَذابُ ضِعْفَیْنِ» و نیست از همسران نبی احدی که مرتکب شود فاحشه‌ای را غیر او، پس همانا فحشای او بسیار بزرگ است. اولین آن مخالف برای الله است که امر کرد او را در کلامش: «وَ قَرْنَ فی بُیوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلیَّةِ الْأولی»، پس کدام تبرجی عظیم‌تر از خروج او و طلحه و زبیر و بیست و پنج هزار از مسلمانان به سوی حج. قسم به الله! اراده نکردند حج را و نَه عمره را و مسیر او از مکه به سوی بصره بود …»»
* بررسی سند: این حدیث را حسین بن حمدان الخصیبی از عبدالله بن زید الطبرستانی از محمد بن علی از حسین بن علی بن ابی‌حمزه از ابابصیر روایت کرده است که اولاً تعدادی از این افراد مجهول هستند. ثانیا ذیل حدیث ششم همین بحث، دیدیم که خود حسین بن حمدان هم فرد قابل اعتمادی نیست و گزارش‌های او مخدوش است.
* بررسی متن: همان‌طور که دیدیم اولاً سند حدیث معتبر نیست، لذا پذیرش مطالب آن، اعم از تاریخی، کلامی و اعتقادی، فقهی، تفسیری و … و استناد به آن قابل قبول نیست، مگر موردی به قرینه‌ای استثنا شود. ثانیا، با فرض پذیرش، این حدیث، مطلبی را درباره آیه، به طور خاص برای عایشه بیان می‌کند و مطلبی را برای ما در ما نحن فیه، روشن نمی‌کند.

روایت سوم: روایت عبدالله بن مسعود
۳/۹- (کمال الدین، ج ۱، ص ۲۷): حَدَّثَنا عَلیُّ بْنُ أحْمَدَ الدَّقّاقُe، قالَ حَدَّثَنا حَمْزَةُ بْنُ الْقاسِمِ، قالَ حَدَّثَنا أبوالْحَسَنِ، عَلیُّ بْنُ الْجُنَیْدِ الرّازیُّ، قالَ حَدَّثَنا أبوعَوانَةَ، قالَ حَدَّثَنا الْحَسَنُ بْنُ عَلیٍ عَنْ عَبْدِالرَّزّاقِ عَنْ أبیهِ عَنْ مینا، مَوْلَی عَبْدِالرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ عَنْ عَبْدِاللهِ بْنِ مَسْعودٍ قالَ: «قُلْتُ لِلنَّبیِّp: «یا رَسولَ اللهِ! مَنْ یُغَسِّلُکَ إذا مِتَّ؟» قالَ: «یَغْسِلُ کُلَّ نَبیٍّ وَصیُّهُ.» قُلْتُ: «فَمَنْ وَصیُّکَ؟ یا رَسولَ اللهِ!» قالَ: «عَلیُّ بْنُ أبی‌طالِبٍ.» قُلْتُ: «کَمْ یَعیشُ بَعْدَکَ؟ یا رَسولَ اللهِ!» قالَ: «ثَلاثینَ سَنَةً. فَإنَّ یوشَعَ بْنَ نونٍ، وَصیَّ موسَی، عاشَ بَعْدَ موسَی ثَلاثینَ سَنَةً وَ خَرَجَتْ عَلَیْهِ صَفْراءُ بِنْتُ شُعَیْبٍ زَوْجَةُ موسَیj. فَقالَتْ: «أنا أحَقُّ مِنْکَ بِالْأمْرِ.» فَقاتَلَها، فَقَتَلَ مُقاتِلیها وَ أسَرَها، فَأحْسَنَ أسْرَها وَ إنَّ ابْنَةَ أبی‌بَکْرٍ، سَتَخْرُجُ عَلَی عَلیٍّ فی کَذا وَ کَذا ألْفاً مِنْ أُمَّتی، فَتُقاتِلُهُ، فَیَقْتُلُ مُقاتِلیها وَ یَأْسِرُها، فَیُحْسِنُ أسْرَها وَ فیها أنْزَلَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَ: «وَ قَرْنَ فی بُیوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلیَّةِ الْأولی»، یَعْنی صَفْراءَ بِنْتَ شُعَیْبٍ.»»
* ترجمه: از عبدالله بن مسعود روایت شده است: «عرض کردم به نبیp: «ای رسول الله! چه کسی غسل دهد شما را، هنگامی که فوت شدید؟» فرمودند: «غسل می‌دهد هر نبی‌ای را وصیش.» عرض کردم: «پس کیست وصی شما؟ ای رسول الله!» فرمودند: «علی بن ابی‌طالب.» عرض کردم: «په مقدار زندگی می‌کند بعد شما؟ ای رسول الله!» فرمودند: «سی سال. پس همانا یوشع بن نون، وصی موسی، زندگی کرد بعد موسی، سی سال، در حالی که خروج کرد بر او صفراء دختر شعیب، همسر موسیj، پس گفت: «من محق‌تر هستم از تو به این امر.» پس کارزار کرد او را، پس کشت جنگ‌جویان او را و اسیر کرد، او را، پس نیکو داشت اسیری او و همانا دختر ابوبکر، به زودی خروج می‌کند بر علی در بین فلان و فلان هزار از امت من، پس کارزار می‌کند او را، پس کشته می‌شوند جنگ‌جویان او و اسیر می‌شود خودش، پس نیکو می‌دارد اسیری او را و درباره آن زن نازل کرد الله عز و جل: «وَ قَرْنَ فی بُیوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلیَّةِ الْأولی»، یعنی صفراء، دختر شعیب.»»
* بررسی سند: این حدیث را مرحوم شیخ صدوق از علی بن احمد الدقاق از حمزه بن قاسم بن محمد از علی بن جنید الرازی از ابوعوانه از حسن بن علی از عبدالرزاق که احتمالا ابن همام بن نافع است، از پدرش از مینا، مولی عبدالرحمن بن عوف از عبدالله بن مسعود روایت کرده است که دو نفر اول و نفر آخر از ثقات درجه یک هستند. عبدالرزاق، اگر ابن همان بن نافع باشد، او هم ثقه درجه یک است. علی بن جنید و پدر عبدالرزاق بن همام هم از ثقات درجه دو هستند، اما ابوعوانه، حسن بن علی و مینا، هر سه مجهول هستند و در نتیجه انتساب این عبارات به عبدالله بن مسعود که از قول نبی مکرم اسلامp نقل کرده‌اند، معتبر نیست.
* بررسی متن: از آن‌جایی که این حدیث معتبر نیست، نَه در بحث فعلی، نَه در باب تفسیر و تأویل و نَه هیچ جای دیگری به کار ما نمی‌آید و خوب است کسی بررسی کند، ببیند آیا واقعا همسر حضرت موسیj که دختر شعیب نبیj هم بوده، چنین ادعایی داشته و بر یوشع بن نون خروج کرده و اسیر او شده یا خیر. تحقیق درباره سایر موارد هم شاید برای کشی جالب باشد. اما یک نکته قابل تأمل است و آن این‌که هر چند عایشه، بر امام عادل زمان خود خروج کرد و اساس ظلم و جوری را بنا نهاد که بسیار سخت و دشوار بود و چه بسا الله تعالی از این گناه او نگذرد، اما حداقل به ظاهر، دعای محق بودن بر امر ولایت را نداشت.
اما در ما نحن فیه، حتی اگر کسی به این حدیث نبوی اعتماد کند، شاید در مباحث کلام و تفسیر و غیر آن به کارش بیاید، اما در باب رجولیت در مرجع تقلید، چیزی دستش را نمی‌گیرد، چرا که بحث ما درباره مرجع تقلید است، یعنی رجوع غیر متخصص به متخصص، آن هم در فروع فقهی و نَه امر ولایت و امامت و مانند آن.

و صلی الله علی محمد و آله

نمودار درختی مدرس

باز کردن همه | بستن همه