$


کیستی ذوالقرنین - جلسه ۴ (تفسیر آیات ۸۳ تا ۹۹ سوره کهف)

$

پیش‌نهاد می‌کنم عزیزان هر جلسه مروری، ولو اجمالی به مباحث گذشته داشته باشند که تویر بهتری از آیات جدید دریافت کنند.

اما ادامه بحث و آیه جدید؛

* شرح و بررسی آیه ۸۷ سوره کهف

قالَ أمّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ

ثُمَّ یرَدُّ إلَی رَبِّهِ فَیعَذِّبُهُ عَذاباً نُکْراً.

* ترجمه:

گفت: «اما هر که ستم ورزد عذابش خواهیم کرد، سپس به سوی پروردگارش بازگردانیده می‏شود، آن گاه او را به عذابی که مانندش را ندیده است، عذاب خواهد کرد.»

* شرح:

– در این آیه تصریح دارد که تصمیم ذوالقرنین بر این است که ظالمان را مجازات کند. در ضمن آیه تصریح دارد بر این‌که خطای آنان در قیامت نیز نزد الله تعالی مستحق عذاب شدیدی است که مانندش را قبلا ندیده و نشنیده است، لذا مجازاتی که ذوالقرنین بر این ظالمان اعمال می‌کند، جابر همه ظلم آن‌ها نیست، بلکه فقط مجازاتی دنیوی است و اصل آن به آخرت بر می‌گردد.

– بعضی از مفسرین بر این عقیده‌اند که این ظلم، شرک به الله عز وجل بوده و عذاب آن هم کشته شدن بوده است که هر چند غیر ممکن نیست، اما اظهار نظر قطعی درباره آن و منحصر کردن آن به این موضوع، نیاز به دلایلی دارد که حقیر چنین دلیلی نیافتم و آیه بعدی هم چنین دلیلی به دست نمی‌دهد. لذا معنای ظلم را باید اعم از شرک به الله تعالی گرفت و عذاب آن را نمی‌توان منحصر به کشته‌شدن دانست، بلکه قاعدتاً باید این عذاب دنیوی را که ذوالقرنین مأمور به انجام آن شد، به مقتضای ظلم انجام شده، فرض کرد. این ظلم ممکن است اعتقادی باشد، مانند کفر بالله و ممکن است دنیوی باشد، مانند ظلم به مردمان، یا سایر مخلوقات. می دانیم که دایره ظلم گسترده است و وقتی قرار است مجازاتی بر آن اعمال شود، باید متناسب نوع و اندازه آن باشد. ما بر اساس آیه، نمی‌دانیم کیفیت و کمیت ظلم چه بوده و باز نمی‌دانیم مجازات ذوالقرنین چه بوده، اما قاعدتا باید کیفیت و کمیت ظلم، مد نظر او بوده باشد. البته خواهیم گفت که بعید است این ظلم، صرفا کفر یا شرک بالله باشد.

– نکته دیگر «سوف» است که مربوط به آینده است، یعنی در آینده او را عذاب خواهیم کرد. بیش‌تر مفسرین این را حمل بر قطعیت کرده‌اند، یعنی ذوالقرنین می‌گوید که هنوز عذاب نکرده‌ام، اما در آینده قطعا عذاب خواهم کرد. به نظر حقیر این برداشت درست است.

بعضی گفته‌اند که شاید عذاب نکرده و وعده او به عذاب آینده مربوط به قیامت است. به نظر حقیر و بسیاری از مفسرین، این حرف درست نیست، چرا که ذوالقرنین در عذاب کردن آن‌ها در قیامت نقشی ندارد. در ضمن وقتی می‌گوید من عذاب خواهم کرد و بعد از آن هم نزد پروردگارشان بازگردانده می‌شوند و عذاب چنین و چنانی خواهند داشت، یعنی او جداگانه عذاب می‌کند و الله تعالی، جداگانه. عذاب او، دنیوی است و عذاب پروردگار، اخروی.

– یکی از نکات جالب در این آیه، ضمیر جمع در آن است. در آیات قبل و بعد، چه آن‌جا که از او صحبت می‌کند، چه آن‌جا که او را مخاطب قرار می‌دهد و چه آن‌جا که از زبان او سخن می‌گوید، از افعال و ضمایر مفرد استفاده می‌کند، اما این‌جا یک‌باره می‌گوید: «فسوف نعذبه» که جمع است. در این‌جا، چند حالت ممکن است. اول این‌که در این امر شریکانی داشته و افرادی او را همراهی می‌کرده‌اند. دیگر این‌که برای خود ضمیر جمع به کار برده باشد، که باز هم خلاف قاعده عرب نیست. سوم این‌که ممکن است خود را به جهت تفویضی که در این امر از جانب الله تعالی داشته، در کنار خدای خود قرار داده است و به همین جهت ناچار بوده است، ضمیر جمع به کار ببرد. همه این‌ها ممکن است و قطعیت در هر کدام، دلیلی می‌خواهد که از خود آیه معلوم نیست.

* شرح و بررسی آیه ۸۸ سوره کهف

وَ أمّا مَنْ ءامَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُ جَزاءً الْحُسْنَی وَ سَنَقولُ لَهُ مِنْ أمْرِنا یسْراً.

* ترجمه: و اما هر که ایمان آورد و کار شایسته کند، پاداشی نیکوتر خواهد داشت، و به زودی از امر آسان خودمان به او می‌گوییم.

* شرح:

– اگر «آمن» را به معنای خاص ایمان اعتقادی و توحیدی در نظر بگیریم، از این آیه بر می‌آید، این قوم که در غربی‌ترین نقاط سرزمین‌های خشکی شناخته شده آن روز زندگی می‌کردند، همه، یا بیش‌ترشان، ایمان توحیدی نداشته‌اند و ذوالقرنین ایشان را به توحید دعوت می‌کند که عده‌ای ایمان آورده و عمل صالح پیش می‌گیرند و بر خلاف قبلی‌ها که دوبار مجازات خواهند شد، یک بار در دنیا، توسط ذوالقرنین و یک بار در آخرت، این عده، پاداش نیکویی خواهند داشت.

– ممکن است کسی بگوید، به قرینه این آمن، معلوم می‌شود که منظور از ظلم در آیه قبلی، کفر است، اما ما به قرائن قطعی می‌دانیم که کفر و شرک بالله، فی نفسه، در این دنیا مجازاتی ندارد و سیره حاکمانی که نبی و وصی بوده‌اند، به مجازات کفار و مشرکین نبوده است، مگر مزاحمتی ایجاد کرده باشند که به جهت آن مزاحمت، متعرض آن‌ها شده‌اند.

– در این‌جا خوب است نکته‌ای را درباره «امن» و مشتقات آن عرض کنم.

«أمن» به معنای ایمنی و آرامش است. این‌که الله تعالی می‌فرماید: «فَإنْ أمِنَ بَضْکُم بَعْضاً»، یعنی پس اگر بعض از شما، از بعض دیگر احساس ایمنی و آرامش کند. یا در آیه شریفه «أ فَأمِنَ أهْلُ الْقُرَی أنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنا بَیاتاً وَ هُمْ نائِمونَ»، یعنی آیا اهل قریه‌ها ایمن هستند که بیاید عذاب ما شبانه، در حالی که در خواب می‌باشند. «ایمان» یعنی ایجاد آرامش و ایمنی کردن و به این جهت ایمان را ایمان گفته‌اند که شخص با باور قوی و به تبع آن، تسلیم در مقابل اوامر و نواهی الله تعالی، خود را در برابر ثواب و عقاب، ایمن کرده و در آرامش خیال قرار می‌دهد. مؤمن هم کسی است که خود را در ایمنی و آرامش قرار می‌دهد، یا دیگران از دست او در ایمنی و آرامش هستند. با این اوصاف، یکی از مسائل مهم در فهم قرآن این است که بدانیم مشتثات «أمن»، مانند «سلم»، کجا به معنای عام است و کجا به معنای خاص آن. گاهی این تشخیص راحت است و گاهی دشوار و گاهی هم انسان نمی‌تواند نوع آن را معلوم کند. مثلا در آیه ۱۱۱ سوره مائده که از قول حواریون آمده است: «وَ اشْهَدْ بَأنَّنا مُسْلِمونَ»، معلوم است که مسلم، به معنای خاص آن که پیروان نبی آخر را می‌گویند، نیست، بلکه به معنای عام آن، یعنی تسلیم‌شدگان است. جالب این است که بیش‌تر مسلم‌ها در قرآن، به معنای عام آن است و نَه خاص آن. در مورد ایمان هم این مسأله وجود دارد. مثلا در ما نحن فیه که آمده است، «من آمَنَ» یعنی کسی که در او احساس ایمنی و آرامش است، آیا منظور ایمان به الله تعالی است، یا این‌که از ظلم و شرارت دست کشیده و به جهت پذیرش نظم و نظام مورد نظر ذوالقرنین، برای خود و دیگران، ایجاد آرامش و ایمنی کرده است و در نتیجه برای او جزاء الحسنایی است، یا هر دو این‌ها.

– نکته دیگر این‌که با توجه به سیاق آیه، بعید نیست این آیه در ادامه عبارت «ثُمَّ یَرُدُّ ألَی رَبِّهِ» است. یعنی «لَهُ جَزاءُ الْحُسْنَی» مربوط به آخرت باشد و از جانب الله تعالی و نَه از جانب ذوالقرنین و در دنیا.

– علی ای حال! الله تعالی در ادامه می‌فرماید که به زودی او که قاعدتا منظور ذوالقرنین است، را فرمانی آسان یا کاری آسان می‌دهیم، که بر اساس ظاهر این آیه معلوم نیست این امر آسان چیست، اما بعید نیست الله تعالی می‌خواهد بگوید که کارهای بعدی ذوالقرنین که مأمور انجام آن است و خواهیم دید، چیزهای عجیب و سختی است، نسبت به این کار که اجرای عدالت است، کار ساده‌ای است.

– در ضمن، این ادعا که گفته‌اند بر اساس این آیه معلوم می‌شود که ذوالقرنین نبی بوده نیز قابل قبول نیست چرا که فقط انبیا نبوده و نیستند که افراد را به آموزه‌های توحیدی دعوت می‌کنند، بلکه اولیا و اوصیای الهی نیز چنین کاری را کرده و می‌کنند.

– و نکته آخر این‌که از این دو آیه اخیر هم، پادشاهی و حکومت برای ذوالقرنین در نمی‌آید. بله! معلوم می‌شود که او سلطه‌ای داشته که به واسطه آن ظالمان را مجازات کرده است، اما شاید تحت فرمان حاکمی این کار را کرده باشد. پس نَه می‌توان به طور قطع، این دو آیه را نشان حکومت و پادشاهی او دانست و نَه این موضوع را رد کرد.

* شرح و بررسی آیه ۸۹ سوره کهف

ثُمَّ أتْبَعَ سَبَباً.

* ترجمه:

سپس سببی را دنبال کرد.

* شرح:

در این آیه می‌فرماید که پس از انجام این کارها در مغرب زمین، او سببی دیگر را تبعیت کرد  که بر اساس آیه بعدی معلوم می‌شود که به سمت مشرق حرکت کرده است.

آن‌چه پیش از این، درباره سبب گفتیم، این‌جا هم هست.

* شرح و بررسی آیه ۹۰ سوره کهف

حَتَّی إذا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَطْلُعُ عَلَی قَوْمٍ لَمْ نَجْعَل لَهُم مِن دونهِا سِتْراً.

* ترجمه:

تا آن گاه که به محل طلوع خورشید رسید. به نظرش چنین آمد که خورشید بر قومی طلوع می‏کرد که برای ایشان در برابر آن پوششی قرار نداده بودیم.

* شرح:

– همان‌طور که «حَتَّی إذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ»، یعنی به منتها الیه غربی زمین که امکان پیش‌روی داشت، رسید، «حَتَّی إذا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ» هم یعنی به شرقی‌ترین نقطه سرزمین‌های خشکی آن روز که امکان پیش‌روی داشت، رسید.

– ذوالقرنین، قومی را در آن می‌یابد که ؟ الله تعالی پوششی بر آن‌ها در برابر چیزی قرار نداده است.

– قاعدتاً ضمیر «ها» در «وجدها» به خورشید بر می‌گردد و احتمالا ضمیر «ها» در «من دونها» هم به خورشید بر می‌گردد، یعنی در برابر خورشید؛ ستر و پوششی قرار نداده بودیم.

– بعضی «لَمْ نَجْعَل لَهُم مِن دونهِا سِتْراً» را بر عریان بودن این قوم معنا کرده‌اند و بعضی گفته‌اند که صحراگرد بوده، یا خانه و کاشانه‌ای نداشته‌اند. خود آیه چیزی در این مورد معلوم نمی‌کند، اما اگر به معتبر رجوع کنیم، خواهیم دید که توضیحی در این باره وجود دارد که بماند برای جای خودش.

* شرح و بررسی آیه ۹۱ سوره کهف

کَذالِکَ وَ قَدْ أحَطْنا بِما لَدَیهِ خُبْراً.

* ترجمه:

این چنین (بود)، و قطعاً به آن‌چه پیش روی او بود، احاطه کامل داشتیم.

* شرح:

در این آیه، که الله عز و جل می‌فرماید که به آن‌چه نزد او است، قطعا آگاهی دارد، شاید منظور این باشد که وضعیت آن قوم شرقی، با آن ویژگی‌ها، برای ذوالقرنین تازگی داشته و تازه به آن آگاهی یافت، در حالی که طبیعتاً الله عز و جل از آن آگاهی کامل داشته است.

مطلب دیگری درباره این آیه ندارم و برویم سراغ آیه بعدی.

* شرح و بررسی آیه ۹۲ سوره کهف

ثُمَّ أتْبَعَ سَبَباً.

* ترجمه:

سپس سببی را تبعیت کرد.

* شرح:

این مطلب برای سومین بار مطرح می‌شود که او سببی را تبعیت کرد، اما بر خلاف دو بار قبلی که جهت غرب و بعد شرق آمده بود، این بار جهتی مشخص نشده است. قاعدتا دیگر شرق و غرب نیست، اما این‌که سمت شمال بوده یا جنوب یا سمتی دیگر از جهت‌هایی که اصطلاحا جهت‌های جغرافیایی فرعی می‌نامیم،‌ معلوم نیست. حتی معلوم نیست به مکان خود بازگشته و راه سوم را پیش‌گرفته یا این‌که از همان منطقه شرقی به سویی دیگر حرکت نموده، یا در بین راه بازگشت، مسیر جدید را پیش گرفته است. اگر بخواهیم یکی از این موارد را بر سایر موارد قطعیت بخشیده یا حتی ترجیح دهیم، قرینه‌ای علمی نیاز است که حداقل در خود آیات وجود ندارد و خواهیم دید که در روایات نیز چنین مسئله‌ای بیان نشده است.

خلاصه این‌که در مورد جهت هدف سوم، هیچ نمی‌دانیم و هر چند جهت را نمی‌دانیم، اما بر اساس آیه بعدی، ویژگی‌هایی از آن معلوم می‌شود که بماند برای جلسه آینده.

و صلی الله علی محمد و آل محمد

نمودار درختی مدرس

باز کردن همه | بستن همه