$
در جلسات گذشته، آیات مربوط به ذوالقرنین را بدون مراجعه به روایات یا هر منبع دیگری مرور کردیم. به عبارت دیگر، دنبال این بودیم که ببینیم اگر ما باشیم و آیات قرآن، چه چیزهایی بر ما معلوم میشود و دیدیم که در موارد معدودی به قطع میرسیم و در موارد زیادی مردد میمانیم.
حالا باید بروین سراغ مهمترین منبع در فهم و تفسیر آیات قرآن، یعنی روایات معتبری که از جانب مفسران واقعی آن، یعنی حضرات معصومینj به دست ما رسیده است، تا از قرار دادن یافتههای جدید، با یافتههای قرآنی، بتوانیم تصویر بهتری از ذواقرنین و اقدامات او داشته باشیم.
اما دو مقدمه مهم و تکراری؛
* مقدمه نخست درباره روایات معتبر و غیر معتبر
پیش از آنکه وارد بحث روایات شویم، لازم است دو مقدمه را عرض کنم. اما مقدمه اول؛
بر خلاف کلام الله تعالی که بنا بر نظر اکثر قریب به اتفاق مسلمانان اعم از پیروان مکتب اهل بیتb و مکتب خلفا مصون از تحریف لفظی بوده، متأسفانه روایات منسوب به معصومینb گرفتار دوستیهای جاهلانه و دشمنیهای عالمانه بسیار قرار گرفته است. هر چند ظاهراً روایات مکتب اهل بیتb، کمتر از روایات مکتب خلفا، دستخوش جعل و تحریف بوده، اما به هر حال مصون از اینگونه تعدیها نبوده است.
با توجه به اینکه سنت معصومینb اعم از فعل، قول و تقریر، البته هر کدام با شرایط مخصوص خودش، از دیدگاه مذهب امامیه حجت است، در مبحث علم الحدیث مفصلاً بحث کردیم که تنها روایاتی را میتوان ابتداء حجت قرار داد که طریق آنها به معصومینb معتبر باشد و چنانچه این طرق معتبر بود، تازه نوبت به شرایط دیگر میرسد. به عبارت دیگر، برای حجت قرار دادن روایتی، نیاز به شروط لازم و کافی است که شرط لازم، اعتبار طریق روایت به معصومj است و شرط کافی، نکات متنی آن. البته ما در این باب، یک سری شروط تکمیلی، یا به عبارت دیگر، کنترلکنندههم داریم که در اینجا هر سه دسته را به اجمال مرور میکنیم.
* شرط لازم یا ویژگیهای سندی روایات:
۱- با توجه به اینکه در زمانه ما، دوران استماع حدیث گذشته است، روایت در کتابی از کتب محدثین و علمای ما موجود باشد.
۲- انتساب کتاب به صاحب کتاب معتبر باشد. لازم به ذکر است که انتساب بعضی از کتابها به نویسندگان آن معتبر نیست، مانند فقه الرضاj، تفسیر منسوب به امام حسن العسکریj و رجال ابن الغضائری که درباره آنها در تفسیر حمد و سوره و همچنین در مباحث فقهی و رجال و درایه مفصلاً صحبت کردیم.
۳- صاحب کتاب در نقل خبر، ثقه یعنی مورد اعتماد باشد.
۴- روایت در آن کتاب به صورت مسند و متصل باشد. یعنی سلسله رجال آن تا معصومj مشخص و پیوسته باشد. البته بعضی روایات مرسل از این قاعده کلی استثنا میشوند که در مباحث توثیقات عام مورد بررسی قرار میگیرد. بعضی از مرسلات، تأکید میکنم، بعضی از مرسلات مشایخ سهگانه و همینطور اصحاب اجماع از این جمله است. طبیعی است که اینگونه موارد نیاز به دلیل خاص داشته و جنبه اجتهادی دارد.
۵- همه رجال موجود در سند روایت به گونهای در نقل روایت ثقه یا مورد اعتماد باشند.
خوب است همینجا مطلبی عرض کنم که اهمیت این شروط را تا حدودی روشن میکند. نباید فراموش کنیم که در تاریخ، افرادی مغیرة بن سعید بودهاند که با تحریف روایات معتبرالسند یا جعل احادیث با سندی معتبر، قصد تخریب دین را داشتهاند که با دقت در ظرائف علم حدیث و به خصوص علم رجال میتوان از گرفتار شدن به این موارد، مصون ماند.
مغیرة بن سعید العجلی از شیعیانی بود که به قیام زیدیه پیوست. او از مخالفان امام باقرj بود و پس از شهادت محمد بن عبدالله بن حسن او را قائم آل محمد دانست. او و یارانش کتابهای حدیثی پیروان ائمهb را گرفته و ضمن نسخهنویسی، مطالب جعلی خود را که عمدتاً در غلو اهل بیتb بوده، در آن وارد میکردند. بعضی از ائمهb او را شایسته لعن الهی دانستهاند.
این پنج مورد، زیرمجموعه شرط لازم بودند، اما شرط کافی؛
* شرط کافی یا ویژگیهای متنی:
۱- حدیث از روی تقیه نبوده و معصومj در صدد بیان مطلب واقعی بوده باشند. البته یادآوری این نکته مهم است که حمل روایتی بر تقیه، قاعدههای خاص خود را دارد و نمیتوان هر روایتی را که خوشآیند ما نبوده یا موافق نظر ما نیست، به بهانههای مختلف از جمله مخالفت با اجماع و شهرت حمل بر تقیه کرد.
۲- دلالت متن حدیث بر موضوع مورد نظر درست باشد. یعنی هم معنای روایت را درست متوجه شویم و هم مراقبت شود تا گرفتار قیاس و مانند آن نشویم.
البته بعضی از بزرگان، شرایط دیگری مانند شهرت یا عدم اعراض فقها را قائل شدهاند که مورد قبول ما نبوده و آن را به تفصیل هم در مباحث علم حدیث و هم در مباحث فقه و اصول بیان کردهایم.
تا اینجا شرط لازم و کافی برای پذیرش مطلبی در احادیث تأمین شده است، اما یک سری ویژگیهای تکمیلی، یا به عبات بهتر کنترلکننده هم داریم که برای محکمکاری بسیار مهم و مفید است. اینها را هم مرور کنیم.
* ویژگیهای تکمیلی یا کنترلکننده:
همانطور که عرض کردم، انتساب روایاتی که شرایط مذکور را داشته باشد، به معصومj معتبر میشود و میتواند مورد استناد قرار گیرد، اما لازم است نکات دیگری را که عرض خواهم کرد، مد نظر قرار دهیم.
۱- روایت مخالف عقل نباشد یا بتوان برای آن توجیه عقلی مناسبی پیدا کرد و اگر چنین نبود، آن را ترک میکنیم تا زمان ظهور امامj که تکلیف آن را مشخص فرمایند، چرا که عقل هر کس، مبنا و معیار شناخت حق از باطل برای او است. البته تذکر این نکته نیز لازم است که بین عقل و تعقل با فلسفه و تفلسف، تفاوت از زمین تا آسمان است.
۲- عدم مخالفت با قرآن.
۳- عدم مخالفت با سنت قطعیه حضرت رسول اللهp و سایر معصومینb یا شأن ایشان.
۴- عدم مخالفت با تاریخ قطعی.
۵- عدم مخالفت با علوم قطعی.
آری! اگر ظاهر روایت صحیح السندی با عقل، قرآن، سنت قطعیه، تاریخ یا علوم قطعی مخالفت داشت و راه عقلی مناسبی هم برای حل آن نبود، آن را ترک میکنیم تا زمان حضور خود امامj.
* چند نکته:
در رابطه با معیارهایی که عرض کردم، یعنی عدم مخالفت روایت با عقل، قرآن، سنت قطعیه و علوم، نکات دقیق و ظرائف مهمی وجود دارد که طبیعتا اینجا فرصت بیان مفصل آن نیست، لذا به چند نکته اکتفا میکنیم.
۱- جمعی از بدیهیات ظاهراً عقلانی است و خلافی در آن نیست، اما هر آنچه ما عقلانی میپنداریم قرار نیست لزوماً عقلانی باشد. کما اینکه بسیاری از معجزات انبیا و رسل به هیچ عنوان با عقل یا علمی که هماکنون کسب شده است، قابل توجیه نیست. در ضمن بین بدیهیات عقلی و بدیهیات فلسفی تفاوت است.
۲- هر آنچه از ظاهر قرآن فهمیدیم، نمیتوانیم حمل بر صحت کنیم، چرا که برداشت از ظاهر قرآن قواعد خاص خود را دارد و تازه، ضمانتی نیست که برداشت غیر معصوم از قرآن، حتما درست باشد.
۳- بسیاری از سنن قطعیهای که در کتب آمده است، از قطعیت لازم برخوردار نیست. همینطور است بسیاری از ارکان مذهب، یا ضروریات دینی که علما در اصول یا فروع، مدعی آن شدهاند. کما این که بسیاری از اعتقادات علمای امروز در زمان زعامت قمیون در عصر غیبت صغری و اوایا غیبت کبری، منجر به اخراج از قم و خلع از مرجعیت علمی یا حدیثی میشد. بله! سنتهای قطعیه دلایلی قوی و خدشه ناپذیر میخواهد و طبیعتاً مسائلی که بزرگان در آن اختلاف نظر داشتهاند، نمیتواند جزء سنتهای قطعیه باشد.
۴- مطابقت با تاریخ نیز چنین است.
۵- علوم نیز در حال تکمیل و اصلاح هستند و حتی دوره ما که کثیری تصور میکنند، علم در جایگاه فوقالعاده خود قرار گرفته است، هنوز هر چند وقت یکبار مسألهای مطرح شده و جایگاه ویژهای نزد اهل علم پیدا میکند و بعد مردود میشود. در ضمن بعضی از علوم، کوهی است که بر کاه بنا شده است و هر چند عظیم و قوی به نظر آید، باز هم بنیان آن سست است. این بحث را عزیزانی که با فلسفه علم سر و کار دارند، به خوبی درک میکنند.
البته برخی، دلایل دیگری را هم ذکر کردهاند مانند عدم مخالفت با اخلاق، یا فطرت، یا عدم وجود کلمات رکیک که اینها را هم با ملاحظاتی نباید نادیده گرفت و بسیار مهم است.
این نکته را هم درباره اخلاق و فطرت عرض کنم که اینها در زمانها و جوامع مختلف متفاوت بودهاند. چیزی در زمانی و جایی اخلاقی بوده و کسی آن را غیر اخلاقی نمیدانستهاند، اما بعدها، یا در جوامعی دیگر، غیر اخلاقی محسوب میشده است. مثلا همین الآن، بعضی گرایشهای همجنسگرایانه، در بعضی جوامع، غیر اخلاقی محسوب میشود، اما جوامعی هستند که چنین نظری ندارند. حالا چه باید کرد و کدام را اخلاقفی دانست، خودش اول ماجرا است.
در مورد وجود کلمات رکیک یا مطالب خلاف شأن ائمه هم توجه به این نکته لازم است که عباراتی که برای عدهای رکیک به نظر میرسد، در بعضی از اقشار نه تنها وجود داشته و اشکالی ندارد، بلکه لازمه قطعی این اقشار هم میباشد. این کلام برای افرادی که در زمینه پزشکی، حقوق یا طلابی که مباحث خاصی را در فقه گذراندهاند، کاملاً محسوس است. لذا صرف این که مطلبی از نظر ما رکیک باشد، دلیل بر رکیک بودن آن نیست، اما گاهی به قرائنی میتوان چنین مطلبی را پذیرفت. خلاف شأن ائمهb بودن هم مانند همین مورد است.
در پایان اشاره به این نکته تکراری که بارها به آن تأکید شده، الزامی است که در بسیاری از موارد، اگر حدیثی به لحاظ متن و سند برای ما قابل قبول نبود، نمیتوانیم آن را دور انداخته و به عبارتی به دیوار بکوبیم بلکه باید آن را کنار بگذاریم تا امامf، تکلیف آن را مشخص کنند.
لازم به ذکر است که عبارت «فاضربوه علی الجدار» و مانند آن که رایج شده و تصور میشود از روایات معصومینb است، حتی در کتاب بحارالأنوار و مستدرک الوسائل هم یافت نمیشود و تنها در کتابی منسوب به ابوغالب الزراری آمده است که انتساب آن به این عالم بزرگوار معتبر نیست. البته مشابه این معنا با عبارات دیگری هم به کار رفته است که وضعیتی مانند همین عبارت دارند.
در پایان این بحث و به جهت حسن ختام، حدیث معتبری را روایت میکنم که تأمل در معنای آن، خصوصاً در بحث فاضربوه علی الجدار، بسیار مفید و ارزشمند است.
این حدیث را ثقةالاسلام الکلینی در الکافی (ح ۲۲۷۰) از محمد بن یحیی العطار از احمد بن محمد بن عیسی الاشعری از حسن بن محبوب از جمیل به صالح از ابوعبیدة الحذاء که همگی از اجلای ثقات امامیه میباشند، روایت کرده است که امام باقرj فرمودند: «وَ اللهِ! إنَّ أحَبَّ أصْحابی إلَیَّ، أوْرَعُهُمْ وَ أفْقَهُهُمْ وَ أکْتَمُهُمْ لِحَدیثِنا وَ إنَّ أسْوَأهُمْ عِنْدی حالًا وَ أمْقَتَهُمْ لَلَّذی إذا سَمِعَ الحَدیثَ یُنْسَبُ إلَیْنا وَ یُرْوَی عَنّا، فَلَمْ یَقْبَلْهُ اشْمَأزَّ مِنْهُ وَ جَحَدَهُ وَ کَفَّرَ مَنْ دانَ بِهِ وَ هوَ لا یَدْری، لَعَلَّ الحَدیثَ مِنْ عِنْدِنا خَرَجَ وَ إلَیْنا اُسْنِدَ، فَیکونَ بِذَلِکَ خارِجا عَنْ وَلایتِنا.» یعنی «قسم به الله! به یقین محبوبترین یارانم نزد من، پارساترین، فقیهترین و رازدارترین آنها برای حدیث ما است و بدحالترین و ناخوشآیندترین آنها نزد من آن کسی است که حدیثی که سندش به ما میرسد و از ما روایت میشود را بشنود، اما به جهت ناخوشآیندی از آن، قبولش نکند و آن را انکار نماید و هر که را به آن باور داشته باشد، تکفیر کند و او نمیداند، چه بسا حدیث از جانب ما خارج شده باشد و سندش به سوی ما باشد، پس به این واسطه خارج شده از ولایت ما باشد.» این حدیث شرح مفصلی میخواهد که إن شاء الله در فرصتی مجددا آن را تکرار خواهم کرد.
* مقدمه دوم دباره روایات معتبر و غیر معتبر
اما مقدمه دوم که این هم بسیار مهم است.
گاهی اوقات این تصور پیش میآید که وقتی کسی روایتی را غیر معتبر میداند، آن را جعلی به حساب آورده است. برای رفع این سوء برداشت، تقسیمبندی روایات معتبر و غیر معتبر را بررسی میکنیم.
روایات را از جهت اعتبار به پنج دسته اصلی تقسیم میکنیم:
۱- روایات معتبر: روایاتی است که علی القاعده انتساب آن به معصوم قابل قبول است.
۲- روایات جعلی یا محرَّف یا همان تحریف شده: روایاتی است که علی القاعده یا به احتمال قریب به یقین، جعلی یا تحریف شده است. طبیعی است که این دسته از روایات، معتبر نیستند.
۳- روایات مظنون به جعل: روایاتی است که احتمال جعلی بودن آنها زیاد است، اما به گونهای نیست که بتوان بر این ادعا اصرار داشت و آن را قطعی دانست. طبیعی است که این دسته از روایات نیز معتبر نیستند.
۴- روایات مظنون به صحت: روایاتی است که احتمال صحت انتساب آنها به معصومj زیاد است، اما به گونهای نیست که به جرأت بتوان انتساب آنها را به معصومj را معتبر دانست. اعتبار این دسته از روایات تابع اعتبار ظنون میباشد و گفتهایم که ظنون حجت نیستند، مگر به دلیلی خاص، موردی استثنا شود که دلیلی بر استثنا کردن این مورد نیست و در نتیجه این دسته نیز عموماً معتبر نیستند.
۵- روایات مشکوک: روایاتی است که صحت یا عدم صحت انتساب آن به معصوم به گونهای است که نمیتوان یک طرف را بر دیگری ترجیح جدی داد. طبیعتا این دسته را نیز نمیتوان معتبر دانست.
میبینیم که از پنج دسته فوق، چهار دسته غیر معتبر است، اما فقط یک دسته آنها جعلی یا محرَّف هستند. پس اولاً هر روایت جعلی، غیر معتبر است، اما هر روایت غیر معتبری، جعلی نیست. ثانیاً هیچ کدام از روایات غیر معتبر حجت نیستند و نمیتوان آنها را مبنای علم یا عمل قرار داد. پس هر گاه گفتیم، روایتی معتبر نیست، به معنای جعلی بودن آن، نیست.
با این حساب، توجه به چند نکته مهم است.
۱- قرار نیست اگر طریق روایتی معتبر نبود، یا به عبارت دیگر، حدیثی از باب سند ضعیف بود مطالب آن باطل و جعلی یا بیاساس باشد. بلکه کم نیستند احادیث غیر معتبری که مطالب آن به قرینههای خارجی قابل قبول میشود.
۲- وقتی مطلبی در حدیثی که انتسابش به معصومj معتبر نیست، به قرینههای خارجیه معتبر، تأیید میشود، معمولاً دیگر نیازی به خود روایت غیر معتبر نیست و همان مؤیدات خارجی معتبر، برای ما کفایت میکند.
۳- باید مراقب باشیم که اگر عباراتی، ولو بسیار زیاد، در روایتی غیر معتبر، به قرینههای خارجیه تأیید شد، دلیل بر این نیست که سایر عبارات آن روایت نیز صحیح و قابل قبول باشد، چرا که نباید فراموش کنیم که بعضی افراد مغرض زیرک، برای آنکه یک مطلب غیر معتبر و نادرست را به دیگران بقبولانند، بعید نیست انبوهی از مطالب درست را در کنار آن قرار دهند تا آن مطلب نادرست را در بین انبوه مطالب درست مخفی کنند. در مورد افراد غیر مغرض، اما غیر دقیق هم کمابیش این مطلب وجود دارد و ممکن است، مطالب متعددی را به درستی منتقل کند، اما از آنجایی که دقت لازم را ندارند، در بعضی از آنها و نه همه آنها خلط کنند و مطالبی را، ولو ناخواسته، به اشتباه منتقل نمایند. خلاصه اینکه وجود دهها و بلکه صدها عبارت مورد تأیید و درست در احادیث غیر معتبر، دلیل بر پذیرش همه آن نیست و باید تک تک مطالب آنها را مورد بررسی قرار داد.
با این دو مقدمه، مروری خواهیم داشت بر روایاتی که در کتب مکتب اهل بیتb درباره ذوالقرنین و مطالب پیرامون او وجود دارد و در این مرور، ضمن بیان خود حدیث و ترجمهای از آن، سند و متن آن را نیز بررسی خواهیم کرد، بلکه اطلاعات بیشتری درباره ذوالقرنین و یأجوج و مأجوج و ماجراهای آنها پیدا کنیم.
البته همانطور که وعده داده بودیم، ابتدا روایات غیر معتبر را بررسی خواهیم کرد و بعد از آن به روایات معتبر خواهیم پرداخت.
و صلی الله علی محمد و آله