$
* داستان مشهور علت انتساب تسبیحات حضرت صدیقه کبریh به ایشان
از دوران کودکی تا به حال، داستان مشهوری را شنیدهایم که ماجرای صدور تسبیحات حضرت صدیقه کبریh را برایمان به تصویر کشیدهاند. خلاصهاش این است که حضرت صدیقهh در اثر کارهای سخت منزل آزرده شده و از پدر بزرگورشان، درخواست میکنند تا فردی را برای کمک به ایشان انتخاب کنند. نبی مکرم هم دستورالعملی را به ایشان تجویز میکنند تا جایگزینی برای این خواسته دختر گرامیشان باشد.
در این قسمتهای پایانی، کل داستان را مرور میکنیم تا به بررسی سند و متن آن بپردازیم.
۱۱/۱- علل الشرائع (ج ۲، ص ۳۶۶) و الفقیه (ح ۹۴۷): حدثنا أحمد بن الحسن القطان قال حدثنا أبوسعید الحسن بن علی بن الحسین السکری قال حدثنا الحکم بن أسلم قال حدثنا ابن علیة عن الحریری عن أبیالورد بن ثمامة عَنْ عَلیٍّj أنَّهُ قالَ لِرَجُلٍ مِنْ بَنی سَعْدٍ: «أ لا أُحَدِّثُکَ عَنّی وَ عَنْ فاطِمَةَ؟ إنَّها کانَتْ عِنْدی وَ کانَتْ مِنْ أحَبِّ أهْلِهِ إلَیْهِ. إنَّها اسْتَقَتْ بِالْقِرْبَةِ حَتَّی أثَّرَ فی صَدْرِها وَ طَحَنَتْ بِالرَّحَی حَتَّی مَجِلَتْ یَدُها وَ کَسَحَتِ الْبَیْتَ حَتَّی اغْبَرَّتْ ثیابُها وَ أوْقَدَتِ النّارَ تَحْتَ الْقِدْرِ حَتَّی دَکِنَتْ ثیابُها، فَأصابَها مِنْ ذَلِکَ ضَرَرٌ شَدیدٌ. فَقُلْتُ لَها: «لَوْ أتَیْتِ أباکِ، فَسَألْتیهِ خادِماً یَکْفیکِ، حَرَّ ما أنْتِ فیهِ مِنْ هَذا الْعَمَلِ». فَأتَتِ النَّبیَّp، فَوَجَدَتْ عِنْدَهُ حُدّاثاً، فاسْتَحَتْ وَ انْصَرَفَتْ». قالَ: «فَعَلِمَ النَّبیُّp أنَّها جاءَتْ لِحاجَةٍ». قالَ: «فَغَداً عَلَیْنا وَ نَحْنُ فی لِفاعِنا، فَقالَ: «السَّلامُ عَلَیْکُمْ یا أهْلَ اللِّفاعِ!» فَسَکَتْنا وَ اسْتَحْیَیْنا لِمَکانِنا. ثُمَّ قالَ: «السَّلامُ عَلَیْکُمْ»، فَسَکَتْنا. ثُمَّ قالَ: «السَّلامُ عَلَیْکُمْ»، فَخَشینا إنْ لَمْ نَرُدَّ عَلَیْهِ أنْ یَنْصَرِفَ وَ قَدْ کانَ یَفْعَلُ ذَلِکَ یُسَلِّمُ ثَلاثاً، فَإنْ أُذِنَ لَهُ وَ إلّا انْصَرَفَ. فَقُلْتُ: «وَ عَلَیْکَ السَّلامُ یا رَسولَ اللهِ! ادْخُلْ.» فَلَمْ یَعْدُ أنْ جَلَسَ عِنْدَ رُءوسِنا، فَقالَ: «یا فاطِمَةُ! ما کانَتْ حاجَتُکِ أمْسِ عِنْدَ مُحَمَّدٍ؟»» قالَ: «فَخَشیتُ إنْ لَمْ نُجِبْهُ أنْ یَقومَ». قالَ: «فَأخْرَجْتُ رَأْسی، فَقُلْتُ: «أنا وَ اللهِ أُخْبِرُکَ یا رَسولَ اللهِ! إنَّها اسْتَقَتْ بِالْقِرْبَةِ حَتَّی أثَّرَ فی صَدْرِها وَ جَرَّتْ بِالرَّحَی حَتَّی مَجِلَتْ یَداها وَ کَسَحَتِ الْبَیْتَ حَتَّی اغْبَرَّتْ ثیابُها وَ أوْقَدَتْ تَحْتَ الْقِدْرِ حَتَّی دَکِنَتْ ثیابُها. فَقُلْتُ لَها: «لَوْ أتَیْتِ أباکِ، فَسَألْتیهِ خادِماً یَکْفیکِ، حَرَّ ما أنْتِ فیهِ مِنْ هَذا الْعَمَلِ.» قالَ: «أ فَلا أُعَلِّمُکُما ما هوَ خَیْرٌ لَکُما مِنَ الْخادِمِ؟ إذا أخَذْتُما مَنامَکُما، فَسَبِّحا ثَلاثاً وَ ثَلاثینَ وَ احْمَدا ثَلاثاً وَ ثَلاثینَ وَ کَبِّرا أرْبَعاً وَ ثَلاثینَ.»». قالَ: «فَأخْرَجَتْ فاطِمَةُh رَأْسَها، فَقالَتْ: «رَضیتُ عَنِ اللهِ وَ رَسولِهِ وَ رَضیتُ عَنِ اللهِ وَ رَسولِهِ وَ رَضیتُ عَنِ اللهِ وَ رَسولِهِ»».
* ترجمه:
علیj به فردی از بنی سعد فرمود: «آیا از خودم و از فاطمه برایت حدیث کنم؟ او نزد من بود در حالی که محبوبترین خاندانش نزد او (یعنی نزد حضرت رسول اللهp) بود. به یقین او با مشک، آب کشید تا اثرش در سینهاش ماند و با آسیاب آرد کرد تا دستانش پینه بست و خانه را روفت تا لباسش غبار گرفت و زیر دیگ، آتش افروخت تا لباسش سیاه شد به گونهای که برایش ضرر شدیدی عارض شد. پس به او گفتم: «اگر نزد پدرت بروی و از او خادمی درخواست کنی که تو را کفایت کند، از آنچه به واسطه این کار در آن هستی، رها شوی». پس نزد پیامبرp رفت و نزد ایشان افرادی را دید که سخن میگویند، پس حیا کرد و منصرف شد.» (سپس امامj) فرمودند: «پس پیامبرp دانستند که برای حاجتی آمده است.» (در ادامه امامj) فرمودند: «سپس (حضرت رسول اللهp) فردا بر ما وارد شدند در حالی که ما در بسترمان بودیم، پس فرمودند: «سلام بر شما ای اهل بستر!» پس به جهت وضعیتمان حیا کردیم و سکوت نمودیم. سپس فرمودند: «سلام بر شما»، پس (باز هم) سکوت کردیم. سپس (باز) فرمودند: «سلام بر شما»، پس ترسیدیم که اگر جوابشان را ندهیم، باز میگردند، چرا که سه بار سلام گفته بودند و چنانچه اجازه به ایشان داده نمیشد، باز میگشتند. پس عرض کردم: «سلام بر شما ای رسول الله! داخل شوید.» پس باز نگشتند و نزد سر ما نشستند و فرمودند: «حاجت دیروزت نزد محمد چه بود؟»» پس (امام j) فرمودند: «پس (باز) ترسیدیم که اگر جوابشان را ندهیم، برخیزند». (و در ادامه امامj) فرمودند: «پس سرم را خارج کردم و عرض کردم: «قسم به الله! که من خبرتان خواهم کرد ای رسول الله! به یقین او با مشک آب کشید تا در سینهاش اثر کرد و با آسیاب آرد کرد تا دستانش پینه بست و خانه را روفت تا لباسش غبارآلود گشت و زیر دیگ (آتش) افروخت تا لباسش سیاه شد». پس به ایشان عرض کردم: «اگر نزد پدرت بروی و خادمی از ایشان درخواست کنی که تو را کفایت کند، از آنچه به واسطه این کار در آن هستی، رها شوی». (حضرت رسول اللهp) فرمودند: «آیا به شما از آنچه از خادم برایتان بهتر است، یاد بدهم؟ هنگامی که به محل خوابتان رفتید، پس سی و سه بار تسبیح گویید و سی و سه بار حمد کنید و سی و چهار بار تکبیر گویید.»» (امامj در پایان) فرمودند: «پس فاطمهh سرش را خارج کرد و گفت: «از الله و رسولش راضی شدم، از الله و رسولش راضی شدم، از الله و رسولش راضی شدم»».
* بررسی سند:
این حدیث را شیخ صدوق از احمد بن حسن القطان از ابوسعید، حسن بن علی بن حسین السکری از حکم بن اسلم از ابن علیه، اسماعیل بن ابراهیم از سعید بن اباس الحریری از ابوالورد بن ثمامة روایت کرده است.
هر چند احمد بن حسن القطان از ثقات است و حسن بن علی بن حسین السکری و حکم بن اسلم را که ابتداء مجهول هستند، میتوان بر مبنای حقیر، به واسطه توثیق درجه دو کرد، اما باز هم ابن علیه، اسماعیل بن ابراهیم، سعید بن اباس الحریری و ابوالورد بن ثمامة، همگی مجهول بوده و بعضاً از رجال مکتب خلفا هستند، لذا انتساب این حدیث به امیر مؤمنانj غیر معتبر است، مگر کسی شهرت روایی را جابر ضعف سند بداند که برای حقیر قابل قبول نیست.
البته شیخ در الفقیه این حدیث را به صورت مرسل روایت کرده است که قاعدتاً سند آن باید همین سند علل الشرائع باشد.
حال بماند که متن حدیث هم محل کلام است.
* شرح و جمعبندی:
حالا اگر کسی به هر دلیلی این را حدیث معتبر بداند، لازم است، مطالب زیر را بپذیرد.
۱- یا ترتیبی بر تسبیحات حضرت صدیقه کبریh نیست، یا با توجه به احادیث معتبری که قبلاً روایت شد، بگوید که در این حدیث، تنها اذکار و تعداد آنها بیان شده است و یا توجیه دیگری برای اختلاف حدیث پیدا کند.
۲- در ضمن با توجه به شواهد و قرائن، معلوم میشود که این داستان از مکتب خلفا به کتب مکتب اهل بیتb وارد شده است و بعید نیست جاعل آن خواسته باشد با بیان فضائلی از حضرت صدیقه کبریh، شخصیت نبی مکرم اسلامp را فردی ناشایست و بلکه قبیح در رفتارهای اجتماعی و ادب و نزاکت معرفی کند که این، در انگیزهها و روش جاعلان حدیث بسیار دیده میشود.
۳- شاید به همین دلیل هم هست که مبلغین و واعظان شیعه، معمولاً این داستان را با حذف قسمتهای ناخوشآیند آن بیان میکنند که قباحت این تقطیع از نظر علمی کاملاً واضح است. آری! اگر کسی این داستان را معتبر میداند، باید همه اجزای آن را بپذیرد و بیان کند، نه اینکه قسمتهای خوشآیند را پذیرفته و سایر قسمتها را حذف کند.
۴- علی ای حال این داستان از باب سند ضعیف است و نمیتوان به آن اعتماد کرد، حتی اگر بخشهایی از آن خوشآیند ما باشد.
۵- اشکالات وارد بر متن این حدیث متعدد است که هر خوانندهای به راحتی تعدادی از آنها را متوجه میشود و فعلاً، ما به همین مقدار بسنده میکنیم.
و صلی الله علی محمد و آله