$
فکر کنم امشب فرصت کنیم سه یا چهار روایت را بررسی کنیم.
* ذوالقرنین و ابرهای نرم و سخت (۱)
۸/۸ (۶۷۶۲)- بصائر الدرجات (ج ۱، ص ۴۰۹): حدثنا محمد بن هارون عن سهل بن زیادٍ عن أبییحیی قال: «قالَ أبوعَبْدِاللهِj: «إنَّ اللهَ خَیَّرَ ذاالْقَرْنَیْنِ السَّحابَیْنِ، الذَّلولَ وَ الصَّعْبَ. فاخْتارَ الذَّلولَ وَ هُوَ ما لَیْسَ فیهِ بَرْقٌ وَ لا رَعْدٌ وَ لَوِ اخْتارَ الصَّعْبَ لَمْ یَکُنْ لَهُ ذَلِکَ، لِأنَّ اللهَ ادَّخَرَهُ [اذخره] لِلْقائِمِj.»»
* ترجمه:
روایت شده است که ابوعبدالله (امام صادق)j فرمودند: «به یقین الله ذوالقرنین را بین دو ابر نرم و سخت، مخیر گردانید. پس او نرم را اختیار کرد که در آن نه برقی بود و نه رعدی و اگر سخت را انتخاب میکرد، برای او نبود چرا که الله آن را برای قائم (آل محمد)j خوار کرده یا اندوخته است.»
* بررسی سندی:
در رابطه با سند این حدیث به نکات زیر عنایت فرمایید:
– محمد بن هارون در اینجا محمد بن هارون الزنجانی است که در بعضی موارد الریحانی آمده است که با محمد بن هارونی که شیخ الطائفه او را تضعیف کرده است، متفاوت است.
– سهل بن زیاد الآدمی از جمله افرادی است که به نظر حقیر به شدت ضعیف است. البته بعضی سعی در توثیق او دارند که در پایان این روایت به آن خواهیم پرداخت.
– شیخ مفید در الإختصاص (ص ۳۲۶) به جای ابویحیی که مجهول است، عبارت من حدثه را آورده است که با توجه به ضعف شدید سهل بن زیاد، به هر حال نمیتوان به نفر بعد اعتماد کرد.
خلاصه آنکه انتساب این عبارات به امام صادقj معتبر نبوده و نمیتوان آن را مبنا قرار داد.
* شرح:
در رابطه با سحابین، بحثهای مفصلی میتوان کرد که در تفسیر آیاتی که مربوط به قیام امام عصرf بود، عرض کردهام و فکر کنم در شرح کتاب المحجة، باز هم مجبور شویم، تکرار کنیم، اما اینجا، به جهت ضعیف بودن این روایت، نیازی به تکرار آنها نیست، اما بدانید که در همین بحث خودمان، غیر از روایت بعدی، باز هم به آن برخورد خواهیم کرد که اتفاقا توضیحاتی هم دارد. اگر إن شاء الله عمری بود و الله تعالی تقدیر فرموده بود، در آینده، شرح المحجة را ادامه خواهیم داد و مطالبی را آنجا عرض خواهم کرد. فعلا فقط همین مقدار گفت باشم که یکی از معانی سحاب در ادبیات عرب، ابر است، همین ابرهایی که در آسمان است و گاهی بارانزا است و گاهی غیر آن، اما معانی دیگری هم دارد.
* سخنی درباره سهل بن زیاد
* ذوالقرنین و ابرهای نرم و سخت (۲)
۹/۹ (۶۷۵۹ و ۶۷۶۱)- بصائر الدرجات (ج ۱، ص ۴۰۹): حدثنا أحمد بن محمد عن ابن سنانٍ عن أبیخالد و أبوسلامٍ عن سورة عَنْ أبیجَعْفَرٍj قالَ: «إنَّ ذاالْقَرْنَیْنِ قَدْ خُیِّرَ السَّحابَیْنِ، فَاخْتارَ الذَّلولَ وَ ذَخَرَ لِصاحِبِکُمُ الصَّعْبَ.» قالَ: «قُلْتُ: «وَ ما الصَّعْبُ؟» قالَ: «ما کانَ مِنْ سَحابٍ فیهِ رَعْدٌ وَ صاعِقَةٌ أوْ بَرْقٌ، فَصاحِبُکُمْ یَرْکَبَهُ. أما إنَّهُ سَیَرْکَبُ السَّحابَ وَ یَرْقَی فی الْأسْبابِ، أسْبابِ السَّماواتِ السَّبْعِ وَ الْأرَضیْنَ السَّبْعِ، خَمْسٌ عَوامِرُ وَ اثْنانِ (اثنتان) خَرابانِ.»»
* ترجمه:
روایت شده است که ابوجعفر (امام باقر)j فرمودند: «بدانید که ذوالقرنین بین دو ابر مختار شد. پس ابر نرم را اختیار کرد و آن سخت برای صاحب شما ذخیره شده است.» (راوی) گوید: «عرض کردم: «آن سخت چیست؟» فرمودند: «هر ابری که در آن رعد یا برق یا صاعقه باشد، مرکب صاحب شما است. پس او بر ابرها سوار میشود و بر اسباب، اسباب آسمانها و زمینهای هفتگانه را طی میکند. پنج تای آن آباد است و دو تای آن ویران.»»
* بررسی سندی:
در رابطه با سند این حدیث به نکات زیر عنایت فرمایید:
– شبیه این روایت را با اندک تفاوتی در متن، محمد بن حسن الصفار در البصائر (ج ۱، ص ۴۰۹) از احمد بن محمد از علی بن سنان از عبدالرحیم نیز روایت کرده است.
– شیخ مفید نیز این روایت را به دو سند مذکور در الإختصاص (ص ۱۹۹) روایت کرده است. فقط او سند اول را به صورت احمد بن محمد بن عیسی عن محمد بن سنان عمن حدثه عن عبدالرحیم القصیر و سند دوم را به صورت عنه عن محمد بن سنان عن ابیخالد القماط و ابیسلام الحناط عن سورة بن کلیب آورده است.
– راوی اول در البصائر، احمد بن محمد بن عیسی الاشعری است که از اجلای ثقات شیعه میباشد، اما راوی بعدش محمد بن سنان است که بسیار ضعیف بوده و از مشاهیر کذابون است.
– علی بن سنان که در سند البصائر آمده است، قاعدتاً خطای در استنساخ است و باید محمد بن سنان باشد.
– ممکن است کسی تصور کند که این علی بن سنان، علی بن سنان الموصلی است که با توجه به طبقه راوی منتفی است. علی بن سنان الموصلی از جمله مجهولین بوده و بر مبنای ما، به واسطه توثیق میشود.
خلاصه آنکه سند این حدیث بسیار ضعیف بوده و انتساب این عبارات به امام باقرj معتبر نیست و نمیتواند مبنا قرار گیرد.
* شرح:
این روایت هم معتبر نیست، لذا نَه میتوان به سحابینش اعتماد کرد و نَه ویژگیهایی که درباره السحاب الصعب آمده است. نَه اینکه چنین و چنان است و نَه اینکه امام عصرf بر آن سوار میشوند و کیفیت سحاب و سوار شدن و غیر آن چیست. نَه معنا و منظور اسباب و نَه هفت تا بودن آن در آسمانها و زمین و نَه آبادی پنج تا از آن خرابی دو تای دیگر. خلاصه همه اینها را باید دست نگه داشت، تا ببینیم به روایت معتبری میرسیم، یا خیر.
* سخنی درباره محمد بن سنان
* ذوالقرنین و بسیط شدن نور برایش
۱۰/۱۰ (۶۷۷۲)- تفسیر العیاشی (ج ۲، ص ۳۴۱): عَنْ حارِثِ بْنِ حَبیبٍ قالَ: «أتَی رَجُلٌ عَلیّاًj فَقالَ لَهُ: «یا أمیرَالْمُؤْمِنینَ! أخْبِرْنی عَنْ ذیالْقَرْنَیْنِ». فَقالَ لَهُ: «سُخِّرَ لَهُ السَّحابُ وَ قَرُبَتْ لَهُ الْأسْبابُ وَ بُسِطَ لَهُ فی النّورِ.» فَقالَ لَهُ الرَّجُلُ: «کَیْفَ بُسِطَ لَهُ فی النّورِ؟» فَقالَ عَلیٌّj: «کانَ یُبْصِرُ بِاللَّیْلِ کَما یُبْصِرُ بِالنَّهارِ.» ثُمَّ قالَ عَلیُّj لِلرَّجُلِ: «أزیدُکَ فیهِ؟» فَسَکَتَ.»
* ترجمه:
حارث بن حبیب روایت کرده است: «فردی نزد علیj آمد و به او گفت: «ای امیر مؤمنان! مرا درباره ذوالقرنین آگاهی بده.» به او فرمودند: «ابرها برای او مسخر و اسباب برای او فراهم شدند و در روشنایی برای او گسترانیده شدند.» گفت: «چگونه برای او در روشنایی گسترانیده شد؟» علیj فرمودند: «او در شب میدید همانگونه که در روز میدید.» سپس علیj فرمودند:« بیش از این بگویم؟» پس او ساکت شد.»
* بررسی سندی:
در رابطه با سند این حدیث به نکات زیر عنایت فرمایید:
– این حدیث هم به مرسل است و هم حارث بن حبیب مجهول است، لذا این روایت از باب سند معتبر نیست.
– مرحوم قطب راوندی این حدیث را به این سند ذکر کرده است: «وَ عَنِ ابْنِ بابَوَیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ الصَّفّارِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ إبْراهیمَ بْنِ هاشِمٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمانَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ خَلّانَ عَنْ سِماکِ بْنِ حَرْبِ بْنِ حَبیبٍ» که در رابطه با آن لازم است به نکات زیر توجه کرد:
– در بعضی از نسخ، در پایان سند به جای «عن سماک بن حرب بن حبیب»، «عن سماک بن حرب عن ابیحبیب آمده است.
– این حدیث و بعضی احادیث دیگر که قطب راوندی آنها را از شیخ صدوق روایت میکند، در هیچ کدام از کتب شیخ صدوق که در اختیار محدثین ما، البته به جز قطب راوندی بوده است، موجود نبوده و ظاهراً او به اشتباه کتابی را که در اختیار داشته از شیخ صدوق میدانسته است.
– اما اگر کسی بخواهد صرفا به اعتماد قطب راوندی این احادیث را مربوط به شیخ صدوق بداند، هر چند سند تا عمرو بن عثمان معتبر است و شاید بتوان به رجل و سماک بن حرب به واسطه اعتماد کرد، اما خلان و ابوحبیب مجهول بوده و باز سند حدیث غیر معتبر میشود.
– در ضمن، برای سماک بن حرب که او را از اصحاب امام زینالعابدینj دانستهاند، جدی به نام حبیب یا ابوحبیب ثبت نشده است، لذا دو حالت مفروض است:
۱- جد سماک بن حرب، حبیب یا ابوحبیب است و کسی که مطلب را از امیر مؤمنانj نقل میکند، سماک بن حرب بن حبیب میباشد که در این صورت اشکالی که بر سند حدیث وارد است، آنکه تاریخ وفات سماک بن حرب را سال ۱۲۳ هجری دانستهاند، یعنی ۸۳ سال بعد از شهادت امیر مؤمنانj، لذا روایت او از ایشان بعید و با توجه به اینکه او را از معمرین ندانستهاند، غیر ممکن است.
۲- سماک بن حرب، مطلب را از فردی به نام حبیب یا ابوحبیب روایت کرده است که در این صورت، این فرد از جمله مجهولین میشود.
خلاصه آنکه این حدیث ضعیف بوده و انتساب آن به امیر مؤمنانj معتبر نیست که بخواهد مبنا قرار گیرد.
* شرح:
بعضی مطالب این روایت در روایات قبلی و بعدی تکرار شده است و مطالبی هم درباره بسط در روشنایی دارد که به هر حال با توجه به ضعف سند حدیث، هر چند ذهن تمایل به جولان و ذوق آمادگی به تراوش داد، اما بهتر است از آن بگذریم.
و صلی الله علی محمد و آله