$
جلسه قبل، بررسی امیر مؤمنانj را شروع کردیم و دیدیم هر چند شباهتهای قابل ملاحظهای بین ایشان و ذوالقرنین هست، اما افتراقهایی هم وجود دارد که قطعا نمیتوان ایشان را همان ذوالقرنین قرآن دانست.
بعد دو روایت غیر معتبر را بررسی کردیم و قرار شد ادامهای بماند برای این جلسه. امشب ان شاء الله چند روایت غیر معتبر دیگر را عرض میکنم و در نهایت، بحث مربوط به امیر مؤمنانj را با دو روایت معتبر به پایان میبریم و مصداق بعدی، یعنی حضرت ولی عصرj، محمد بن الحسن العسکری را بررسی خواهبم کرد
و اما حدبث غیر معتبر سوم:
۱۲۵/۳ – الأمالی للصدوق (ص ۱۵): سند این حدیث، مملو از افراد مجهول است و علاوه بر اینها، شریک بن عبدالله النخعی هم در طریق این حدیث هست که از ضعفا است. در ضمن در این حدیث آمده است: «یا عَلی! لَکَ کَنْزٌ فی الْجَنَّةِ وَ أنْتَ ذوقَرْنَیْها»، یعنی ای علی! برای تو گنجی در جنت است که تو ذوقرنین آن هستی. ضمیر «ها»، در «ذوقرنیها» به جنت بر میگردد. یعنی علی ذوقرنین بهشت است و نَه ذوالقرنینی که در قرآن آمده است و قاعدتا مربوط به این دنیا است.
۱۲۶/۴ – الأمالی للصدوق (ص ۳۱): این حدیث حداقل به واسطه دو نفر معتبر نیست. یکی ابوسمینه و دیگری محمد بن سنان. در ضمن در این حدیث، از قول حضرت رسول اللهp، درباره امیر مؤمنانj، آمده است: «أنَّهُ طالوتُها وَ ذوقَرْنَیْها». لذا حتی اگر این حدیث را هم معتبر بدانیم، میدانیم که امیر مؤمنانj، طالوت نیست، پس به همین جهت ذوالقرنین هم نیست. در ضمن از متن عبارت و ضمیر آن معلوم میشود که ایشان مانند طالوت و ذوالقرنین، برای امت اسلام هستند و نَه خود آنها. پس حتی با فرض اینکه کسی این حدیث را معتبر بداند، باز هم دلیلی بر این نمیشود که ایشان، ذوالقرنین مذکور در قرآن هستند.
۱۲۷/۵ – عیون أخبار الرضاj (ج ۱، ص ۶۷): در سند این حدیث، اگر کسی حسن بن عبدالله التمیمی را هم مجهول نداند، پدرش بلاخلاف از مجهولین است. در ضمن در این روایت آمده است که نبی مکرمp به امیر مؤمنانj فرمودند: «أنْتَ یا عَلی! فی الْجَنَّةِ وَ أنْتَ ذوقَرْنَیْها» که مانند حدیث دوم، ضمیر «ها» در «ذوقرنیها»، به جنت بر میگردد و یعنی علیj، ذوقرنین جنت است و نَه ذوالقرنینی که در قرآن آمده است و ممن مضی است، یعنی از گذشتگان.
۱۲۸/۶ – کمال الدین (ج ۱، ص ۱۸۷): در این حدیث که مملو از مجهولین است، در داستان بحیرا و از قول ابوطالب آمده است که بحیرا بعد از نکاتی که به او میگوید، تصریح دارد که فرزندی از تو به دنیا میآید که چنین و چنان است و در ضمن آن میگوید: «هُوَ سَیِّدُ الْعَرَبِ وَ رَئیسُها وَ ذوقَرْنَیْها» که حتی با فرض اعتبار این حدیث، ایشان را سید، رئیس و ذوقرنین قوم عرب معرفی میکند که به نوعی در بیان جایگاه و منزلت ایشان است و نَه اینکه ایشان خود ذوالقرنین است.
۱۲۹/۸ – کمال الدین (ج ۱، ص ۱۹۰): این حدیث هم مملو از افراد مجهول است و باز در ضمن این حدیث، در مورد امیر مؤمنانj، آمده است: «إنَّهُ سَیِّدُ الْعَرَبِ وَ رَبّانیها وَ ذوقَرْنَیْها» که میبینیم ایشان را سید، ربانی و ذوقرنین عرب معرفی میکند و نَه خود ذوالقرنین.
خوب است اینجا نکتهای هم درباره معنی ربانی عرض کنم. بعضی نوشتهاند که این کلمه سریانی است و بعضی نظر به عربی بودن آن دارند. این دسته ربانی را از ریشه «ربب» میدانند که ساختاری مثل عطشان و سکران دارد. یعنی کسی یا چیزی که منسوب به ربّ است، با این حساب، میتوان آن را خدایی معنا کرد. بعضی هم گفتهاند که هو الذی یرب نفسه بالعلم. یعنی کسی که خودش را به علم پرورش داده است. شاید معادل مناسب این معنا در فارسی، دانشمند به معنای واقعی آن باشد. البته بعضی گفتهاند که ربانی، کسی است که خودش را به علم پرورش داده و در صدد رشد علم در خودش و دیگران است. به نظر حقیر، علی التحقیق، معنای یرب نفسه بالعلم، معنای مناسب است و فرد ربانی ممکن است در صدد رشد بیشتر علم در خودش باشد، یا نباشد، یا ممکن است فرد منزهی یا به عبارات عامیانه، فرد خدایی باشد، یا نباشد. فعلا همین مقدار را داشته باشید، تا بعدا و در فرصتی ذیل آیات مربوطه، مطلب را باز کنم که چرا بنده این معنا را انتخاب کردهام.
۱۳۰/۹ – معانی الأخبار (ص ۲۰۵): این حدیث هم مملو از مجهول است و مطلبش هم شبیه حدیث ۱۲۵/۳ است.
۱۳۱/۱۰ – بحارالأنوار (ج ۲۶، ص ۱): مرحوم علامه مجلسی نوشتهاند که پدرشان نقل کردهاند که در کتاب عتیقی، بعضی از محدثین ما در فضائل امیر مؤمنانj چنین و چنان گفتهاند که بخشیش به بحث ما مبوط میشود. این حدیث، با تفاوتهایی که دارد، شاید همان حدیث نورانیت باشد که در ابتدا متعرض آن شدیم و توضیح دادیم. جالب اینکه نَه علامه مجلسی و نَه پدرشان، نام و نشان نویسنده این کتاب را نمیدانند و فقط میگویند کتابی عتیق و قدیمی است و باز جالب آنکه آن کتاب را حتی خود علامه مجلسی هم ندیدهاند و فقط از قول پدرشان نقل میکنند.
در پایان و برای حسن ختام این بخش، به چند روایت معتبر هم اشاره کنم که البته شبیهشان را ضمن احادیث غیر معتبر اخیر هم داشتیم.
۱۳۲ و ۱۳۳/۱۱ و ۱۲- الأمالی للصدوق (ص ۵۶۱) و الأمالی للطوسی (ص ۲۱۳): روایت شیخ صدوق، بر مبنای حقیر، معتبر درجه دو و روایت شیخ طوسی، معتبر درجه یک است. اولی مفصلتر است و دومی مختصرتر. در هر دو اینها، ضمن بیان فضائلی از امیر مؤمنانj، آمده است: «ای علی! برای تو گنجی در جنت است و تو ذوقرنین آن هستی.» که ضمیر آن به جنت بر میگردد. ما در اینجا روایت شیخ مفید را که معتبرتر است و مختصرتر، روایت میکنیم.
ایشان از محمد بن علی بن حسین بابویه از پدرش از محمد بن یحیی العطار از احمد بن محمد بن عیسی الاشعری از علی بن حکم از هشام بن سالم از سلیمان بن خالد البجلی از امام صادقj از پدرانشان نقل کردهاند که حضرت رسول اللهp خطاب به امیر مؤمنانj فرمودند: «یا عَلیُّ! أنْتَ مِنّی وَ أنا مِنْکَ. وَلیُّکَ وَلیّی وَ وَلیّی، وَلیُّ اللهِ وَ عَدُوُّکَ عَدُوّی وَ عَدُوّی عَدُوُّ اللهِ. یا عَلیُّ! أنا حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکَ وَ سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکَ. یا عَلیُّ! لَکَ کَنْزٌ فی الْجَنَّةِ وَ أنْتَ ذوقَرْنَیْها. یا عَلیُّ! أنْتَ قَسیمُ الْجَنَّةِ وَ النّارِ، لا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ إلّا مَنْ عَرَفَکَ وَ عَرَفْتَهُ وَ لا یَدْخُلُ النّارَ إلّا مَنْ أنْکَرَکَ وَ أنْکَرْتَهُ. یا عَلیُّ! أنْتَ وَ الْأئِمَّةُ مِنْ وُلْدِکَ عَلَی الْأعْرافِ یَوْمَ الْقیامَةِ، تَعْرِفُ الْمُجْرِمینَ بِسیماهُمْ وَ الْمُؤْمِنینَ بِعَلاماتِهِمْ. یا عَلیُّ! لَوْلاکَ لَمْ یُعْرَفِ الْمُؤْمِنونَ بَعْدی.» یعنی: ای علی! تو از من هستی و من از تو هستم. دوست تو، دوست من است و دوست من، دوست الله است و دشمن تو، دشمن من است و دشمن من، دشمن الله. ای علی! من در جنگم با کسی که تو را جنگ جوید و در سلامتی هستم، با کسی که تو را سلامتی جوید. ای علی! برای تو گنجی است در بهشت و تو ذوقرنین آن هستی. ای علی! تو قسمتکننده بهشت و آتش هستی. داخل نمیشود بهشت را مگر کسی که تو را شناخت و تو او را شناختی و داخل نمیشود آتش را، مگر کسی که انکار کرد تو را و تو او را انکار کردی. ای علی! تو و امامان از فرزندان تو، بر اعراف هستند زمان قیامت. میشناسند مجرمان را به سیمایشان و مؤمنین را به نشانههایشان. ای علی! اگر تو نبودی، شناخته نمیشدند مؤمنان بعد از من.
۱۳۴/۱۳ – عیون أخبار الرضاj (ج ۲، ص ۱۳): حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بْنُ عَلیٍّ ماجیلَوَیْهِ وَ أحْمَدُ بْنُ عَلیِّ بْنِ إبْراهیمَ بْنِ هاشِمٍ وَ أحْمَدُ بْنُ زیادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدانیُّ۴ قالوا حَدَّثَنا عَلیُّ بْنُ إبْراهیمَ بْنِ هاشِمٍ عَنْ أبیهِ عَنْ عَلیِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ خالِدٍ عَنِ الرِّضا، عَلیِّ بْنِ موسَی عَنْ أبیهِ، موسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أبیهِ، جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أبیهِ، مُحَمَّدِ بْنِ عَلیٍّ عَنْ أبیهِ، عَلیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أبیهِ، الْحُسَیْنِ بْنِ عَلیٍّ عَنْ أبیهِ، عَلیِّ بْنِ أبیطالِبٍj قالَ: «قالَ رَسولُ اللهِp: «لِکُلِّ أُمَّةٍ صِدّیقٌ وَ فاروقٌ وَ صِدّیقُ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ فاروقُها، عَلیُّ بْنُ أبی طالِبٍj وَ إنَّهُ سَفینَةُ نَجاتِها وَ بابُ حِطَّتِها وَ إنَّهُ یوشَعُها وَ شَمْعونُها وَ ذوقَرْنَیْها. مَعاشِرَ النّاسِ! إنَّ عَلیّاً خَلیفَةُ اللهِ وَ خَلیفَتی عَلَیْکُمْ بَعْدی وَ إنَّهُ لَأمیرُالْمُؤْمِنینَ وَ خَیْرُ الْوَصیّینَ. مَنْ نازَعَهُ، فَقَدْ نازَعَنی وَ مَنْ ظَلَمَهُ، فَقَدْ ظَلَمَنی وَ مَنْ غالَبَهُ، فَقَدْ غالَبَنی وَ مَنْ بَرَّهُ، فَقَدْ بَرَّنی وَ مَنْ جَفاهُ، فَقَدْ جَفانی وَ مَنْ عاداهُ، فَقَدْ عادانی وَ مَنْ والاهُ، فَقَدْ والانی وَ ذَلِکَ أنَّهُ أخی وَ وَزیری وَ مَخْلوقٌ مِنْ طینَتی وَ کُنْتُ أنا وَ هُوَ نوراً واحِداً.» یعنی حضرت رسول اللهp، فرمودند: «برای هر امتی صدیقی است و فاروقی (جداکننده سره از ناسره) و صدیق این امت و فاروق آن، علی بن ابیطالبj است و به یقین او، سفینه نجات آن است و باب آمرزش آن و به یقین او، یوشع آن و شمعون آن و ذوقرنین آن است. ای گروههای مردم! به یقین او، خلیفه الله و خلیفه من بر شما، بعد از من است و به یقین او، قطعا! امیر مؤمنان و بهترین اوصیا است. کسی که نزاع کند او را، پس قطعا با من نزاع کرده است و کسی که ظلم کند او را، پس قطعا به من ظلم کرده است و کسی (بخواهد) غلبه کند او را، پس قطعا (میخواهد) به من غلبه کند و کسی که به او نیکی کند، پس مرا نیکی کرده است و کسی که جفا کند او را، پس قطعا به من جفا کرده است و کسی که دشمنی کند او را، پس قطعا مرا دشمنی کرده است و کسی که دوستی کند او را، پس قطعا مرا دوستی کرده است و آنکه او برادر من و وزیر من و خلق شده از طینت من است و باشیم من و او، نوری واحد.»
در شرح این دو حدیث، کلی حرف و مطلب هست که چون از بحث ما که شناخت ذوالقرنین مذکور در قرآن است، خارج است، از آن میگذریم و به زمانی دیگر حواله میدهیم.
* حضرت ولی عصر، حجة بن الحسن العسکریf
در این مورد نیز همان اشکالهای مورد قبل وارد است. آری! هر چند بنا بر شواهد و قرائن، امام عصرمانf حکومتی جهانی داشته و بسیاری از مناطق غربی، شرقی و سایر بلاد در حیطه حکومت ایشان قرار میگیرد. حتی ایشان علی التحقیق، از مادر، نسبی رومی دارند که طبق روایت معتبری، معلوم شد ذوالقرنین، رومی است، اما هر که چنین بود، قرار نیست ذوالقرنین مذکور در قرآن باشد، چرا که لازم است سایر مشخصات را ذوالقرنین نیز دارا باشد، از جمله آنکه عصر او پیش از نزول آیات شریفه بوده باشد.
جالب آنکه سخنرانی مذهبی، امام عصرf را ذوالقرنین میدانست و بر اساس آن پیشبینی میکرد که به غرب میروند و چنین میکنند، به شرق میروند و چنان میکنند. بعد به شمال میروند و با قومی مواجه میشوند که چنین و چنان هستند و برای مقابله با روسها که در شمال هستند، سدی میسازند که تا قیامت پا بر جا است و در طول زندگی، دو بار فرق سرشان شکافته میشود و مجددا غیبتی خواهند داشت. در طلب چشمه حیات میروند، اما از آن جا که توفیق شهادت در تقدیر ایشان است، به آن دست نمییابند و خلاصه یکی بودن امام عصرf و ذوالقرنین را پیشفرض گرفته بود و هر چه از ذوالقرنین میدانست، به امام عصرf نسبت میداد، اما باز تأکید میکنم که ذوالقرنین در قرآن، «ممن مضی» است، یعنی کسانی که در گذشته بودهاند.
در این جا هم خوب است برای حسن ختام این قسمت، حدیثی معتبر را روایت کنم.
۱۳۵/۱- کمال الدین (ج ۲، ص ۳۸۴): مرحوم صدوق این حدیث را از علی بن عبدالله الوراق از سعد بن عبدالله القمی از احمد بن اسحاق بن سعد الاشعری از امام عسکریj روایت کرده است که ایشان درباره جانشین بعد خودشان نکاتی میفرمایند که ضمن آن این عبارات است: «… یا أحْمَدَ بْنِ إسْحاقَ! مَثَلُهُ فی هَذِهِ الْأُمَّةِ، مَثَلُ الْخِضْرِj وَ مَثَلُهُ، مَثَلُ ذیالْقَرْنَیْنِ. وَ اللهِ! لَیَغیبَنَّ غَیْبَةً لایَنْجُو فیها مِنَ الْهَلَکَةِ، إلاّ مَنْ ثَبَّتَهُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَی الْقَوْلِ بِإمامَتِهِ وَ وَفَّقَهُ فیها لِلدِّعاءِ بِتَعْجیلِ فَرَجِهِ …». یعنی: ای احمد بن اسحاق! مثل او در این امت، مثل خضرj است و مثل او، مثل ذوالقرنین است. قسم به الله! قطعا غیبت کند، غیبتی که نجات نیابد در آن از هلاکت، مگر کسی که ثابت کند او را الله عز و جل بر قایل بودن به امامتش و توفیق دهد او را در آن برای دعا در تعجیل فرجش. میبینیم که مثل امام عصر، مثل خضر و ذوالقرنین است و نَه خود آنها. بارالها! ما را به استقامت در مهدویت و دعای برای فرج آل محمد، توفیق عنایت بفرما.
و صلی الله علی محمد و آله