$
* ترجمه آیات سوره فاتحة الکتاب
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ (۱)
الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ (۲) الرَّحْمنِ الرَّحیمِ (۳) مالِکِ یَوْمِ الدّینِ (۴) إیّاکَ نَعْبُدُ وَ إیّاکَ نَسْتَعینُ (۵) اهْدِنا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ (۶) صِراطَ الَّذینَ أنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضّالّینَ (۷)
* * *
به نام الله بسیار بخشنده همیشه بخشاینده.
(مطلق) ستایش برای الله، پروردگار جهانها (است). (۲) بسیار بخشنده همیشه بخشاینده (۳) مالک روز حساب (۴) فقط و فقط تو را بندگی میکنیم و فقط و فقط از تو یاری میجوییم. (۵) ما را به راه راست هدایت فرما! (۶) راه کسانی که نعمتشان دادی، غیر از غضبشدگان بر آنها و نه گمراهان. (۷)
* چند نکته مقدماتی درباره سوره فاتحة الکتاب
پیش از اینکه وارد تفسیر سوره مبارکه فاتحة الکتاب شویم چند نکته ابتدایی عرض خواهم کرد و پس از آن وارد تفسیر روایی میشویم.
۱- اله به معنای خدا و الله اسم خاص است و از آنجایی که ترجمه اسم خاص کار اشتباهی است، نباید الله را ترجمه کرد و باید همین کلمه را به کار برد.
۲- در رابطه با رحمن و رحیم که هر دو از رحم هستند، نظریههای مختلفی وجود دارد که به نظر حقیر رحمن صیغه مبالغه و رحیم صفت مشبهه است، لذا رحمن را به بسیار بخشنده و رحیم را همیشه بخشاینده معنا کردم. تفسیرش هم که بماند برایبخش روایات. إن شاء الله.
۳- حمد به معنای ستایش است که با توجه به ال ابتدای آن به معنای مطلق ستایش میشود.
۴- رب از ریشه ربب به معنای پرورنده و تربیت کننده است و معادل فارسی پروردگار، معادل مناسبی برای رب است است. ارباب جمع رب است.
۵- عالمین به فتح لام، جمع عالم و عالم به معنای جهان است، لذا در معنای رب العالمین مناسبتر است به جای پرورگار جهانیان، پروردگار جهانها بگوییم.
۶- ایاک ضمیر منفصل منصوبی است که جانشین مفعول به میشوند و بهتر است که به فقط و فقط تو را معنی شود.
۷- نعبد از ریشه عبد و به معنای بندگی میکنیم است. در این فرصت نکتهای را عرض کنم که عبادت، در اصل به معنای نماز خواندن، روزه گرفتن یا انجام عبادات نیست، بلکه گاهی در ترک اینها است. عبادت یعنی بندگی کردن و بندگی کردن یعنی تابع امر مولا بودن. حالا اگر الله تعالی فرمود، نماز بخوان، بنده باید بگوید چشم و عمل کند و اگر گفت نماز نخوان، باز هم باید بگوید چشم و عمل کند و به مقتضای حکمت نماز خواندن در جای اول ثواب دارد و نماز نخواندن در جای دوم. روزه و سایر موارد همینگونه است. مطلب را با مثالی توضیح میدهم.
درشرایط معمول بر هر فردی لازم است که چهار رکعت نماز عصر بخواند، اینجا خواندن این چهار رکعت اطاعت امر الله تعالی است و مستوجب اجر الهی. حالا اگر این فرد مسافر بود، لازم است دو رکعت بخواند و این دو رکعت خواندن اطاعت امر الله عز و جل است و چنانچه چهار رکعت خواند، عصیان کرده ولو به نظر بیشتر بیاید و بگوید: «چون که صد آمد، نود هم پیش ماست، وقتی چهار رکعت بخوانیم، بهتر از دو رکعت است». حالا اگر این فرد، خانمی بود که در ایام عادت ماهانه بود، اگر میخواهد بندگی کند، یعنی عبادت کند، اصلا نباید نماز بخواند و چون این نماز نخواندن اطاعت امر الله تعالی است،بابت نماز نخواندنش مستحق اجر الهی است، حتی قضا هم نباید به جا آورد.
یا مثلا درباره روزه، روزه گفتن برای افراد معمولی که مطلف شدههاند، در ماه مبارک رمضان واجب است. اینجا گرفتن روزه عبادت است و مستحق اجر الهی، چون اطاعت امر الله تعالی است. حالا اگر فردی بیمار بود و روزه گرفتن برای او ضرر جدی داشت، نباید روزه بگیرد. اینجا روزه نگرفتن او عبادت است و مستحق اجر الهی، چون باز هم اطاعت امر الله عز و جل است.
از این مثالها زیاد میشود زد. خمس، زکات، حج، امر به معروف و نهی از منکر و غیر اینها هم همینطور است. یعنی بندگی الله تعالی همیشه در انجام آنها نیست، بلکه گاهی در ترک آنها است.
و صلی الله علی محمد و آل محمد