$
** فاتحة الکتاب و استفاده از عطر
۲۰/۲۰ (…)- الکافی (ح ۱۲۸۷۲): محمد بن یحیی عن أحمد بن محمد بن عیسی عن معمر بن خلاد قال: «أمَرَنی أبوالْحَسَنِ الرِّضاj، فَعَمِلْتُ لَهُ دُهْناً فیهِ مِسْکٌ وَ عَنْبَرٌ. فَأمَرَنی أنْ أکْتُبَ فی قِرْطاسٍ آیَةَ الْکُرْسیِ وَ أُمَّ الْکِتابِ وَ الْمُعَوِّذَتَیْنِ وَ قَوارِعَ مِنَ الْقُرْآنِ وَ أجْعَلَهُ بَیْنَ الْغِلافِ وَ الْقارورَةِ. فَفَعَلْتُ، ثُمَّ أتَیْتُهُ بِهِ، فَتَغَلَّفَ بِهِ وَ أنا أنْظُرُ إلَیْهِ.»
* ترجمه:
معمر بن خلاد روایت کرد: «ابوالحسن الرضاj مرا امر کرد، پس برای ایشان روغنی فراهم کردم که مشک و عنبر در آن بود. پس مرا امر فرمودند که آیة الکرسی و ام الکتاب و معوذتین و قوارعی از قرآن را در کاغذی بنویسم و آن را بین جلد و شیشه قرار دهم. پس انجام دادم، سپس نزد ایشان آوردم، پس محاسن خود را با آن آغشته کردند در حالی که من به ایشان نگاه میکردم.»
* بررسی سند:
این حدیث را ثقةالاسلام الکلینی از محمد بن یحیی العطار از احمد بن محمد بن عیسی الاشعری از معمر بن خلاد روایت کرده است که همه از ثقات بوده و در نتیجه معتبر است.
* شرح:
– قوارع جمع قارعه از ریشه قرع و به معنای کوفتن چیزی بر چیز دیگر است. قارعه که نام یکی از سورههای قرآن است نیز از همین معنا گرفته شده است و به معنای کوبنده و در اصطلاع به معنای واقعه کوبنده و نابودکننده است. قیامت را نیز به همین جهت قارعه گویند.
– قوارع قرآن، سورهها و آیههایی هستند که برای در امان ماندن از شر بدیها خوانده میشود.
– مشهورترین قوارع قرآن، آیة الکرسی، معوذتین، یس و آیههای تبارک الذی بیده الملک، و ان یکاد و آیات آخر سوره بقره است که بعضی از این موارد معتبر است.
– حقیر نمیدانم حکمت و علت این کار امامj چه بوده است، ولی با توجه به اینکه امامj آن را انجام دادهاند، با توجه به دیدگاهی که ما نسبت به حکمت ایشان داریم، قاعدتاً دلیلی داشته است.
– استفاده از بوی خوش، هم برای مردان و هم برای زنان، البته هر کدام با شرایط و ضوابط خودش بسیار توصیه شده است که فعلاً از بحث ما خارج است و شاید زمانی هم به آن پرداختیم.
** آداب ورود به قبر
۲۱/۲۱ (…)- الکافی (ح ۴۵۳۶): علی بن إبراهیم عن أبیه عن ابن أبیعمیر عن علی بن یقطین قال سمعت أباالحسنj یقول: «لا تَنْزِلْ فی الْقَبْرِ وَ عَلَیْکَ الْعِمامَةُ وَ الْقَلَنْسُوَةُ وَ لا الْحِذاءُ وَ لا الطَّیْلَسانُ وَ حُلَّ أزْرارَکَ وَ بِذَلِکَ سُنَّةُ رَسولِ اللهِp جَرَتْ وَ لْیَتَعَوَّذْ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ وَ لْیَقْرَأْ فاتِحَةَ الْکِتابِ وَ الْمُعَوِّذَتَیْنِ وَ قُلْ هوَ اللهُ أحَدٌ وَ آیَةَ الْکُرْسیِ وَ إنْ قَدَرَ أنْ یَحْسِرَ عَنْ خَدِّهِ وَ یُلْصِقَهُ بِالْأرْضِ، فَلْیَفْعَلْ وَ لْیَشْهَدْ وَ لْیَذْکُرْ ما یَعْلَمُ حَتَّی یَنْتَهیَ إلَی صاحِبِهِ.»
* ترجمه:
ابوالحسن (امام کاظم)j فرمودند: «در قبر وارد نشو در حالی که عمامه و عرقچین بر تو است و نه کفش و نه لباس بلند و دکمهات را باز کن چرا که سنت رسول اللهp به آن جریان داشت و از شیطان رانده شده به الله پناه میبرد و فاتحة الکتاب و معوذتین و قل هو الله احد و آیة الکرسی را میخواند و اگر توانست صورتش را میگشاید و آن را به زمین میچسباند، پس انجام میدهد و شهادت میدهد و یادآوری میکند آنچه را میداند تا به سوی همنشینش منتهی میشود.»
* بررسی سند:
این حدیث را ثقةالاسلام الکلینی از علی بن ابراهیم بن هاشم از پدرش از ابن ابیعمیر از علی بن یقطین روایت کرده است که همگی از اجلای ثقات ما بوده و انتساب این حدیث به معصومj معتبر است.
* شرح:
– این روایت را میتوان به دو بخش تقسیم کرد. بخش اول، دستورالعملهای کلامی که متشکل از سورهها و آیات قرآن است و بخش دوم، کارهای غیر کلامی که انسان باید انجام دهد.
– در این روایت علت کارهایی که انسان باید انجام دهد، معلوم نشده است، اما شیخ صدوق در علل الشرائع (ج ۱، ص ۳۰۵) حدیث معتبری را از پدرش از سعد بن عبدالله از محمد بن عیسی از ابن ابیعمیر از علی بن یقطین روایت کرده است که شامل بخشهایی از این روایت روایت است و در پایان آن علت پرهیز از پوشیدن کفش را، احتمال خراب شدن قبر دانستهاند.
** در آداب بیت الخلا
۲۲/۲۲ (…)- الفقیه (ح ۵۷): و سَألَ عُمَرُ بْنُ یَزیدَ أباعَبْدِاللهِj عَنِ التَّسْبیحِ فی الْمَخْرَجِ وَ قِراءَةِ الْقُرْآنِ. فَقالَ: «لَمْ یُرَخَّصْ فی الْکَنیفِ أکْثَرَ مِنْ آیَةِ الْکُرْسیِ وَ یَحْمَدَ اللهَ أوْ آیَةِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ.»
* ترجمه:
عمر بن یزید از ابوعبدالله (امام صادق)j درباره تسبیح گفتن و خواندن قرآن در بیت الخلا سؤال کرد. پس فرمودند: «در مستراح بیش از آیة الکرسی یا حمد الله یا آیه الحمد لله رب العالمین اجازه داده نشده است.»
* بررسی سند:
این حدیث را شیخ صدوق به طریق خود از عمر بن یزید بیاع السابری که از اجلاس ثقات است، روایت کرده است.
طرق شیخ به عمر بن یزید در الفقیه به واسطه پدرش از محمد بن یحیی العطار از یعقوب بن یزید از محمد بن ابیعمیر و صفوان بن یحیی و نیز از پدرش از عبدالله بن جعفر الحمیری از محمد بن عبدالحمید از محمد بن عمر بن یزید از حسین بن عمر بن یزید و نیز از پدرش از عبدالله بن جعفر الحمیری از محمد بن عبدالحبار از محمد بن اسماعیل بن بزیع از محمد بن عباس است که همه این طرق معتبر است.
شیخ الطائفه نیز شبیه این حدیث را در التهذیب (ج ۱، ح ۱۰۴۲) به طریق خود از محمد بن علی بن محبوب از محمد بن عبدالحمید الطائی از محمد بن عمر بن یزید از محمد بن عذافر از عمر بن یزید روایت کرده است که این افراد نیز از ثقات هستند.
طریق شیخ در تهذیب به محمد بن علی بن محبوب به واسطه حسین بن عبیدالله الغضائری از احمد بن محمد بن یحیی العطار از پدرش از او است که این طریق هم معتبر است.
* شرح:
– مخرج به معنای محل خروج است و از آنجا که مستراح محل خروج فضولات انسان است، بعضاً با این عنوان نام برده شده است.
– کنیف از ریشه کنف و به معنای پوشش است و مستراح را از آن جهت کنیف گفتهاند که دور آن باید بسته باشد تا فرد داخل آن را پوشش دهد. بعضی هم گفتهاند به آن جهت است که سقف آن هم بهتر است پوشیده باشد.
– این را هم اضافه کنم که تنها تفاوت جدی حدیث التهذیب با الفقیه در این است که در پایان آن آمده است که آیهای خوانده شود و آیه خاصی مشخص نشده است، در حالی که در الفقیه آیه الحمد لله رب العالمین به طور خاص بیان شده است که با توجه به قاعدهای که در علم الحدیث داریم، باید بگویم که آیه مورد نظر همان است که در الفقیه ذکر شده و در التهذیب از قلم افتاده است.
و صلی الله علی محمد و آل محمد