$


رجال و درایه - جلسه ۲۶

$

* آیا همه مشایخ مرحوم نجاشی ثقه هستند؟

ابوالعباس، احمد بن علی بن احمد، معروف به نجاشی می‌باشد که یکی از مهم‌ترین کتب رجالی امامیه، مربوط به ایشان است.

شرح حال او را پیش از این در بررسی کتب رجالی عرض کردیم.

از برخی سخنان وی چنین برداشت می‌شود که هر چند وی در استماع حدیث، جد و جهد فراوانی داشته، اما تنها احادیثی را نقل کرده که از افراد ثقه شنیده است. به عبارت دیگر مشایخی که او از آن‌ها نقل حدیث کرده، همگی ثقه بوده‌اند.

این موضوع از عباراتی برداشت می‌شود که آن‌ها را مرور خواهیم کرد.

۱- در شماره ۲۰۷ از کتاب الرجال در شرح حال احمد بن محمد الجوهری آورده است که از او بسیار استماع حدیث کرد، اما در آخر عمر اضطراب داشت. پدر و جدش از بزرگان بغداد بودند. بعد در ادامه می‌گوید که او دوست من و پدرم بود و از او بسیار استماع حدیث کردم، اما دیدم که مشایخم او را تضعیف می‌کردند، لذا از او اجتناب کرده و حدیثی روایت نکردم.

۲- در شماره ۱۰۵۹ از همان کتاب در شرح محمد بن عبدالله بن محمد آورده است که از اهالی کوفه بود و در همه عمر به دنبال استماع حدیث سفر کرد. در ابتدا دارای ثبت بود، اما بعدها خلط می‌کرد و دیدم که بسیاری از اصحاب ما بر او خرده می‌گرفتند و در ادامه می‌نویسد که من بسیار از او استماع حدیث کردم، اما در نقل روایت از او توقف کردم مگر با واسطه.

اگر در عبارات اول دقت شود، معلوم است که هر چند مرحوم نجاشی از احمد بن محمد الجوهری احادیث زیادی شنیده و او جزء مشایخ مهم او بوده، اما به جهت ضعفش در آخر عمر، روایتی از او نقل نکرده و این می‌تواند دلیلی بر مدعای مذکور باشد.

در عبارات بند دوم نیز معلوم است که محمد بن عبدالله بن محمد از مشایخ مهم او بوده که به جهت ضعف او در آخر عمرش، مرحوم نجاشی از نقل روایات او نیز پرهیز می‌کند و این خود دلیل مضاعفی است بر ادعای مذکور. اما این‌که او با واسطه روایات محمد بن عبدالله بن محمد را نقل می‌کند، شاید به این جهت بوده که این وجود واسطه، روایت محمد بن عبدالله را به زمانی که دارای ثبت بوده بر می‌گرداند و این، طبیعتاً در زمان وثاقت محمد بن عبدالله بوده است.

البته بعضی هم این امکان را مطرح کرده‌اند که شاید دلیل نقل روایات او با واسطه، به جهت احتیاط مرحوم نجاشی بوده تا بر اساس العهدة علی الراوی، بار مسؤولیت به دوش راوی واسطه باشد که این توجیه با توجه به شخصیت مرحوم نجاشی، نسبت به احتمال قبل، واقعاً ضعیف‌تر است. علی ای حال هر کدام را که در نظر بگیریم، خدشه‌ای در این توثیق عام ایجاد نمی‌شود.

نکته آخر آن‌که در بین ۳۲ نفری که محدث نوری جزء مشایخ مرحوم نجاشی که از آن‌ها روایت نموده، ذکر کرده است، کسی که جزء ضعفا باشد، یافت نشد و این افراد یا کسانی بودند که تصریح به وثاقت آن‌ها شده یا جزء مجهولین و مهملین می‌باشند و می‌دانیم که مجهول و مهمل ناقض این قاعده نیست.

مشایخ مرحوم نجاشی طبق استخراج محدث نوری در خاتمه مستدرک الوسائل (ج ۳، ص ۱۵۳) عبارتند از: شیخ مفید که مرحوم نجاشی او را با عبارت شیخنا، ابوعبدالله یا محمد بن محمد یا محمد بن نعمان یا محمد علی الاطلاق یاد می‌کند، ابوالفرج الکاتب که محمد بن علی بن یعقوب بن اسحاق بن ابی‌قره القنانی است، محمد بن علی بن شاذان القزوینی که از او با عنوان ابوعبدالله بن شاذان القزوینی یا ابوعبدالله القزوینی یا ابن شاذان یاد می‌کند، محمد بن احمد بن علی بن حسن بن شاذان الفامی القمی، محمد بن عثمان بن حسن النصیبی یا همان قاضی ابوالحسین، محمد بن جعفر الادیب که از او با عبارات محمد بن جعفر المؤدب یا محمد بن جعفر القمی یا ابوالحسن التمیمی یا ابوالحسن النحوی یاد می‌کند، احمد بن علی بن عباس بن نوح السیرافی، احمد بن محمد بن عمران بن موسی که از او با عبارات احمد بن محمد بن عمران یا احمد بن محمد بن جندی یا ابوالحسن بن جندی یا ابن جندی یاد می‌کند، احمد بن عبدالواحد بن احمد البزاز که از او با عنوان شیخنا، المعروف بابن عبدون یاد می‌کند، احمد بن حسین بن عبیدالله الغضائری، قاضی احمد بن محمد بن عبدالله الجعفی، احمد بن محمد بن موسی الاهوازی، معروف به ابن صلت، پدرش، علی بن احمد بن علی بن عباس النجاشی، علی بن احمد بن ابی‌جید القمی که از او با عبارات ابی‌الحسین، علی بن احمد بن محمد بن طاهر و ابی‌الحسین بن ابی‌جید یاد می‌کند، علی بن شبل بن اسد، ملقب به الوکیل، علی بن محمد بن یوسف، حسن بن احمد بن ابراهیم، حسن بن احمد بن هیثم العجلی، حسین بن عبیدالله بن ابراهیم الغضائری، حسین بن جعفر بن محمد المخزومی الخزاز، معروف به ابن خمری، حسین بن احمد بن موسی بن هدیه که از او با عبارات حسین بن احمد بن محمد یا حسین بن محمد بن هدیه یا ابی‌عبدالله بن هدیه یاد شده است، ابراهیم بن مخلد بن جعفر، اسد بن ابراهیم بن کلیب السلمی الحرانی، سلافة بن زکا یا همان ابوالخیر الموصلی، عباس بن عمر بن عباس بن عبدالملک بن ابی‌مروان الکلوذانی، معروف به ابن مروان که از او با عبارات عباس بن عمر الکلوذانی یا عباس بن عمر بن عباس یاد می‌شود، عبدالسلام بن حسین بن محمد بن عبدالله البصری که از او با عبارات عبدالسلام بن حسین البصری یا عبدالسلام بن ادیب یاد می‌شود، عبدالله بن محمد بن محمد بن عبدالله الدعجلی، عثمان بن حاتم بن منتاب التغلبی، هارون بن موسی التلعکبری، محمد بن هارون التلعکبری و احمد بن محمد بن علی الکوفی الکاتب.

البته ابومحمد، حسن بن محمد بن یحیی بن داود الفحام سر من رأیی که از مشایخ شیخ طوسی است، از مشایخ مرحوم نجاشی نیز می‌باشد که محدث نوری نامی از وی نبرده است.

اگر به کتب رجالی مراجعه شود، می‌بینیم که مشایخ مرحوم نجاشی که از آن‌ها روایت کرده است، بر دو دسته‌اند، یا صراحتاً توثیق شده‌اند یا جزء مهملین و مجهولین می‌باشند که نقض قاعده نمی‌کنند و خلاصه آن‌که کسی از ضعفا بین مشایخی که او از آن‌ها روایت نقل کرده، یافت نمی‌شود.

* جمع‌بندی نهایی:

هر چند در امامی بودن همه مشایخ مرحوم نجاشی که او از ایشان نقل حدیث کرده اطمینانی نیست، اما به جرأت می‌توان گفت که ثقه می‌باشند.

* آیا همه مسندات و مرسلات کتب اربعه معتبر هستند؟ و آیا همه روات موجود در اسناد کتب اربعه ثقه هستند؟ مشایخ محمدون ثلاث چطور؟

در این‌جا لازم است مطلب را در چند بخش مستقل بررسی کنیم:

– اعتبار مرسلات کتب اربعه.

– توثیق همه روات موجود در کتب اربعه.

– اعتبار همه مسندات کتب اربعه.

– توثیق مشایخ محمدون ثلاث.

حال به بررسی مختصر هر کدام می‌پردازیم.

اعتبار مرسلات کتب اربعه

در ابتدا لازم است عرض شود که حداقل ۹۰۰ حدیث از حدود ۱۶۰۰۰ حدیث کتاب الکافی، یعنی حدود ۶% احادیث کتاب که جامع‌ترین این کتب محسوب می‌شود، مرسل است و چه بسا تعداد آن‌ها بیش‌تر از این باشد.

البته بحث مرسلات در کتب اربعه بیش‌تر مربوط به کتاب الفقیه است که حداقل ۲۰۵۰ حدیث از حدود ۶۰۰۰ حدیث یعنی حدود ۳۴% آن را شامل می‌شود.

باید گفت که در این بین ظاهراً تنها مرسلات شیخ صدوق بوده است که ادعای اعتبار آن‌ها در بین جمعی از اجلای غیر اخباری ما مانند شیخ بهایی، میرداماد و سید بحرالعلوم مطرح بوده و در مورد سایر آن‌ها بیش‌تر اخباریون قائل به این موضوع بوده‌اند.

قائلین به این موضوع عموماً برای اثبات مدعای خود دلایلی را اقامه کرده‌اند که ما مختصراً آن‌ها را بررسی می‌کنیم.

۱- تعریف و تمجید بزرگان از این کتب: لازم است عرض شود که تعریف و تمجید از این کتاب‌ها یا هر کتابی ممکن است برای افرادی که مقلد هستند، حرف اول و آخر را بزند، اما برای کسی که می‌خواهد اجتهادی با موضوع برخورد کند، تنها مبین اهمیت فوق‌العاده کتاب است که در بین بزرگان ما کسی مخالف اهمیت ویژه این کتب نشده است و ما هم مخالفتی نداریم. در ضمن، بعضی از این تعریف و تمجیدها اصلاً ناظر بر صحت همه روایات موجود در این کتب نیست، بلکه ناظر بر جمع‌آوری، فصل‌بندی، دقت، جامعیت و محتوای این کتب است.

۲- تعریف و تمجید بزرگان از صاحبان این کتب: در این‌جا نیز نه ما و نه هیچ یک از اصحاب امامیه منکر شخصیت بزرگوار، عالمانه، دقیق و جلیل القدر این بزرگان نیست، اما این تفاوت دارد با پذیرش مقلدانه هر آن‌چه که ایشان روایت فرموده‌اند یا اعتقاد داشته‌اند. همان‌گونه که خود این بزرگواران با هم اختلاف نظرهایی داشته‌اند که در کتبشان و از جمله همین کتب اربعه موجود است.

نگارش الفقیه توسط شیخ صدوق و عدم اعتماد مطلق او به بخش فروع الکافی و نیز کتب شیخ طوسی و عدم اعتماد مطلقش به الکافی و الفقیه مؤید این مطلب است.

در ضمن کسی منکر علم و جلالت قدر علامه مجلسی یا علامه بحرانی یا شیخ حر العاملی و بسیاری از اعاظم اخباری نیست، اما نمی‌توان همه روایات آن‌ها را معتبر دانست. حداقل در مورد دو نفر اول، یعنی علامه مجلسی و علامه بحرانی باید گفت که ایشان مطالب بحارالأنوار و تفسیر البرهان را بر اساس روایات معتبر از دیدگاه خودشان جمع‌آوری کرده‌اند، اما شاید هیچ فقیه اصولی و محدث رجالی را در زمانه ما نتوان پیدا کرد، همه روایات موجود در این کتاب‌ها را به اعتماد این دو بزرگوار معتبر بداند.

۳- تأییدیه خود این بزرگواران درباره کتاب‌هایشان: بسیاری از علمای ما مطالب موجود در کتب خود را تأیید کرده‌اند و هر چند این اقدام نشانه اعتماد خود آن‌ها به مطالب کتابشان است، اما به معنای بستن باب علم یا علمی و الزام دیگران در پذیرش آن‌ها نیست.

این موردی است که در کتب فقه فتوایی مراجع زمان ما کاملاً رایج است، اما دلیل نمی‌شود هر آن‌چه را که روایت کردند یا استنباط نمودند، بپذیریم و بگوییم وقتی فلان مرجع بزرگوار شیعه محتوای رساله عملیه خود را تأیید کرده و موجب برائت از ذمه دانسته است، چه لزومی دارد که سایر مجتهدین و مراجع هم‌زمان او یا بعد از او استنباط کرده یا استنباط‌های خود را چاپ و اعلام کنند؟! حال اگر کسی چنین کرد، آیا شأنیت علمی سایر علما و مراجع را زیر سؤال برده یا کار بیهوده‌ای انجام داده است؟

بله ممکن است برای کسانی که مقلد هستند، چنین چیزی موضوعیت داشته باشد، اما برای اهل علم که شرایط استنباط را دارند، کاملاً بی معنا است.

درباره بحارالأنوار و تفسیر البرهان هم عرض کردیم که صاحبان آن، روایات موجود در آن‌ها تأیید کرده‌اند که در این باره توضیح دادیم.

در ضمن مهم‌ترین دلیل بر رد این ادعا که همه مرسلات این کتب معتبر هستند، این‌که خواهیم دید در اعتبار همه مسندات این کتب نیز حرف است چه برسد به مرسلات آن.

البته بعضی در جواب این موضوع گفته‌اند که اتفاقاً اعتبار مرسلات ایشان، بیش‌تر از مسندات است، چرا که وقتی مطلبی را مستقیماً روایت کرده‌اند، نشانه از اعتماد آن‌ها به خود روایت است، در صورتی که وقتی سند حدیث را ذکر می‌کنند از باب العهدة علی الراوی است.

در جواب باید عرض کرد که اگر چنین باشد که آقایان می‌فرمایند، این ادعا نهایتاً در صورتی پذیرفته است که بدون هیچ واسطه‌ای گفته شود قال رسول اللهp یا قال الامامj، چرا که حتی اگر نام یک راوی هم آورده شود، می‌تواند از باب همان العهدة علی الراوی باشد که آقایان ادعا کرده‌اند. این گروه بین قال و روی تفاوت گذاشته‌اند. در ضمن:

۱- چه بسیار روایات مسند و حتی عالی السندی در این کتب وجود دارد که همه رجال آن از ثقات امامیه و از اجلای ایشان بوده‌اند و متن آن هم از قطعیات مورد اتفاق است، آیا این وضعیت برای آن‌ها اعتمادآور نبوده است که باز هم رجال آن را تماماً ذکر کرده‌اند؟

۲- این‌که اعتماد این بزرگواران و به خصوص مرحوم صدوق به مشایخ خود و از جمله ابن ولید آن‌چنان زیاد بوده که بعضاً مقلدانه مطلبی را چون او گفته پذیرفته یا چون او مردود دانسته رد کرده است و این در کتب خود او به صراحت بیان شده است.

۳- وقتی روایات مرسل ایشان پی‌جویی می‌کنیم، می‌بینیم که همان روایت در کتابی دیگر از ایشان با ذکر سند آمده است و کم نیستند این‌گونه روایات مرسلی که سندشان که در سایر کتب ایشان آمده، ضعیف است.

البته از آن‌جا که مرحوم صدوق یا شیخ الطائفه بسیاری از روایات خود را از اصول اربعمأة گرفته‌اند، بسیاری از روایات آن‌ها در ظاهر مرسل است که با مراجعه به مشیخه این کتب، تعداد قابل ملاحظه‌ای از آن‌ها مسند می‌شود.

علی ای حال! آن‌چه مهم است، اعتبار استناد سخنی به معصومj است و اگر برای کسی استناد مرسلات موجود در کتب اربعه به معصومینb قابل قبول است، طبیعتاً می‌تواند آن‌ها را مبنا قرار دهد، اما برای ما که نیست، حکم سایر مرسلات را دارد.

* جمع‌بندی نهایی:

مرسلات این بزرگواران، از قاعده کلی مرسلات بیرون نبوده، لذا نمی‌توان آن‌ها را معتبر دانست.

و صلی الله علی محمد و آل محمد

نمودار درختی مدرس

باز کردن همه | بستن همه