$
** روایات:
تعدادی از گزارشهای تاریخی در قالب روایات بیان شدهاند، لذا ناچاریم بحث جدی هم روی روایات داشته باشیم. خصوصا در بحث ما که تاریخ عصر ظهور است، روایات اهمیت ویژهای دارند، چرا اکثر قریب به اتفاق مطالب مورد بحث در قالب روایات بیان شدهاند. اما ما بحث روایات را جامعتر از مطلب مورد نیاز بحث خودمان مطرح میکنیم. البته قرار ما به بیان تفصیلی علم الحدیث نیست، بلکه کلیاتی را که در بحث تاریخ مورد استفاده است، مرور میکنیم. بحث مفصل را که در چند دوره رجال و درایه بحث کردهایم و دور آخر هم که اواخر توثیقات عام هستیم.
روایات را از دیدگاههای مختلف به دستهای متفاوتی دستهبندی میشود که به مقتضای بحث، بعضی از آنها را عرض میکنم.
در گام اول، احادیث را به دو دسته اصلی تقسیم میکنیم.
۱- روایات معتبر: آنهایی هستند که انتسابشان به معصومینb معتبر است. البته همه روایات معتبر قابل استناد نیستند که در این باره توضیح خواهیم داد.
با توجه به نوع نگاهی که ما به علم و صداقت معصومینb داریم و همه یا بخشی از علم آنها را مستقیم یا غیر مستقیم از سرچشمه وحی و علم الهی میدانیم، طبیعتا این دسته از روایات در درجهای بعد از قرآن و بالاتر از سایر منابع میدانیم. البته ناگفته نماند خود این روایات معتبر هم در درجههای مختلفی قرار دارند که در علم الحدیث بارها بررسی کردهایم. تمام آنچه پیش از این درباره قرآن عرض کردم، البته با مرتبهای پایینتر درباره روایات معتبر هم جاری است که از تکرار آن صرفنظر میکنم.
۲- روایات غیر معتبر: آنهایی هستند که انتسابشان به معصومینb معتبر نیست.
خود روایات غیر معتبر به دو دسته تقسیم میشوند.
۱- روایات متهم به جعل و تحریف
۲- روایات غیر متهم به جعل و تحریف
هر کدام از اینها هم خودشان به دو دسته تقسیم میشوند که این را هم مرور می کنیم.
الف) روایات غیر متهم به جعل و تحریف، دو حالت دارند:
ب) اما روایات متهم به جعل نیز دو دسته هستند:
پس با این حساب، روایات پنج دسته شدند:
۱- روایات موضوع یا محرف: روایاتی هستند که علی القاعده ساختگی یا تحریف شدهاند.
۲- روایات مظنون به جعل یا تحریف: روایاتی هستند که احتمال جعلی یا محرف بودن آن بسیار زیاد است، اما نمیتوان حکم قطعی بر موضوع یا محرف بودن آن نمود.
۳- روایات مشکوک: روایاتی هستند که احتمال صحت یا عدم صحت آنها به گونهای است که نمی توان یکی را به صورت جدی بر دیگری ترجیح داد.
۴- روایات مظنون به صحت: روایاتی هستند که که احتمال صحت آنها بسیار زیاد است، اما به جرأت نمیتوان آنها معتبر دانست.
۵- روایات معتبر: روایاتی که علی القاعده انتساب آنها به معصومj معتبر است.
از پنج دستهای که عرض شد، تنها دسته آخر از نظر حدیثی معتبر است و چهار دسته دیگر از نظر روایی غیر معتبر هستند و در اصول عقائد و فروع فقهی و تفسیر و بعضی جاهای دیگر نمیتوان آنها مستند قرار داد، اما از نظر تاریخی به جهت ماهیت علم تاریخ، وضع فرق میکند که در این باره سخن خواهیم گفت.
نکته دیگر آنکه همه روایات معتبر را نمیتوان مبنای علم و عمل قرار داد، بلکه باید مراقب متن آن بود که بعدا به این موضوع خواهیم پرداخت.
آنچه تا اینجا عرض شد درباره اعتبار حدیث در اصول عقائد، فروع فقهی، تفسیر و غیر آن بود، اما در مورد تاریخ، تأکید میکنم به جهت ماهیت علم تاریخ، وضعیت فرق کرده و با شرایطی دسته سوم و حتی بعضاً دسته چهارم را هم میتوان معتبر دانست، اما تکلیف دسته اول و دوم معلوم است و در هیچ جا اعتبار ندارند. البته بعدها خواهیم گفت که معدودی از آقایان مانند صاحب اسرار الشهادات، دسته دوم را هم قابل قبول میدانستند که عقل حقیر از درک آن عاجز است. حالا قضاوت اینکه عقل حقیر عاجز است یا مطلب این آقایان غیر عقلی است، با خودتان.
حال قبل از آنکه وارد مطلب جدید شویم، لازم است که مقایسهای بین گزارشهای تاریخی موجود در قرآن و روایات داشته باشیم و درجه اهمیت و اولویت آنها را مشخص کنیم.
طبیعتاً با توجه به اعتقادات ما نسبت به کلام الله مجید، معلوم است که اهمیت گزارشهای تاریخی قرآن بالاتر از روایات قرار داشته و چنانچه روایتی در مخالفت با آیهای باشد، باید گزارش قرآن را پذیرفت و آن روایت مخالف قرآن را مردود دانست که این قاعده عقلی در روایات معتبر ما هم امضا شدهاند، اما نکته مهم اینجا است که در بین چند ده هزار حدیثی که حقیر تا به حال بررسی کردهام، هیچ روایت معتبری را ندیدهام که مخالف قرآن باشد. البته منظورم روایت معتبر از نوع دسته اول است که عرض کردم در عقائد و فقه و تفسیر معتبر است و الا در روایاتی که از جنبه تاریخی معتبر است، نمیتوانم چنین ادعایی داشته باشم و علت آن هم ضعف حقیر است که حجم قابل قبولی از اینگونه روایات را مورد مداقه و بررسی قرار ندادهام.
در مورد روایات مظنون به صحت هم که واضح است، این روایات در صورتی مظنون به صحت هستند که نه تنها مخالف قرآن، بلکه مخالف روایات معتبر و عقل و مانند اینها هم نباشد، چرا که در غیر این صورت، دیگر مظنون به صحت نیستند.
در مورد دسته سوم، یعنی روایات مشکوک هم همین حکم جاری است و در این مورد، تفاوتی با موارد قبل ندارد.
با این حساب تا اینجا معلوم شد که از دیدگاه درون دینی، یعنی با فرض پذیرش اسلام و مذهب حقه امامیه، اولویت تمام و کمال گزارشهای تاریخی به ترتیبی است که خلاصه میکنم و در صورت مخالفت بعضی با بعضی دیگر، اولویت با درجه اهمیت بالاتر بوده و اگر راهی برای توجیه معقول آن پیدا نکنیم، ناچاریم، مرتبه پایینتر را غیر معتبر بدانیم و تبعات آن را بپذیریم.
این اولویتها با در نظر گفتن ملاحظاتی که پیش از این عرض شد، عبارتند از:
۱- قرآن
۲- روایات معتبر
۳- روایات مظنون به صحت
۴- روایات مشکوک
دو دسته روایات مظنون به جعل و جعلی هم که کلا خالی از اعتبار هستند.
در اینجا لازم است عرض کنم که احادیث مرسل، البته غیر از آنهایی که در توثیقات عام استثنا میشود و بحث آن مفصل و مربوط به علم الحدیث است، در دستههای اول تا چهارم روایات قرار داشته و جزء روایات معتبر قرار نمیگیرند، لذا در مباحث عقاود و فقه و تفسیر و مانند اینها معتبر نیستند، اما ممکن است در تاریخ معتبر به حساب بیایند.
حالا لازم است تعریفی از روایات معتبر و شرایط اعتبار داشته باشیم، اما قبل از آن تعریف جعل و تحریف و تصحیف را مرور میکنیم.
(ادامه مطلب در قسمت دوم)