* متن روایت: مرحوم ثقة الاسلام کلینی در الکافی (ح ۳۲/۳۲) از ابوعبدالله العاصمی از علی بن حسن (بن علی بن فضال) از علی بن اسباط از حسن بن جهم روایت درباره امام رضا علیهالسلام روایت کرده است که:
«قالَ ذُکِرَ عِنْدَهُ أَصْحابُنا وَ ذُکِرَ الْعَقْلُ. قالَ فَقالَ علیهالسلام: «لا یُعْبَأُ بِأَهْلِ الدّینِ مِمَّنْ لا عَقْلَ لَهُ.»
قُلْتُ: «جُعِلْتُ فِداکَ! إِنَّ مِمَّنْ یَصِفُ هَذا الْأَمْرَ قَوْماً لا بَأْسَ بِهِمْ عِنْدَنا وَ لَیْسَتْ لَهُمْ تِلْکَ الْعُقولُ.»
فَقالَ: «لَیْسَ هَؤُلاءِ مِمَّنْ خاطَبَ اللَّهُ. إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْعَقْلَ فَقالَ لَهُ: «أَقْبِلْ!» فَأَقْبَلَ وَ قالَ لَهُ: «أَدْبِرْ!» فَأَدْبَرَ.
فَقالَ: «وَ عِزَّتی وَ جَلالی ما خَلَقْتُ شَیْئاً أَحْسَنَ مِنْکَ أَوْ أَحَبَّ إِلَیَّ مِنْکَ. بِکَ آخُذُ وَ بِکَ أُعْطی.».»
* ترجمه: حسن بن جهم روایت کرده است که عدهای از اصحاب امامیه (شیعیان) نزد ایشان به گفت و مشغول بودند که ذکر عقل به میان آمد. پس ایشان فرمودند: «دین داری که عقل ندارد، مورد اعتنا نباشد. (یعنی ارزشی ندارد)» عرض کردم: «فدایتان شوم! چه بسا افرادی که به این امر (امامت) موصوفاند (یعنی شیعه هستند)، ( و عقیدهشان) هیچ ایرادی نزد ما ندارد، اما آن تعقل نزد آنها نیست.» پس فرمودند: «آنها کسانی نیستند که مورد خطاب الله (تعالی) هستند. همانا الله (تعالی) عقل را آفرید و گفت: «پیش آی!» پس او پیش آمد و فرمود: «برگرد!» پس او برگشت. سپس (الله عز و جل) فرمود: «قسم به عزت و جلالم که مخلوقی را نیکوتر از تو خلق نکردم یا نزدم محبوبتر از تو باشد. به واسطه تو میگیرم و به واسطه تو عطا میکنم.»
* بررسی سند: هر چند در مذهب بعضی از رجال موجود در سند این روایت حرف است اما در وثاقتش حرفی نیست و علی القاعده میتوان به آنها اعتماد کرد، لذا سند این روایت معتبر بوده و میتوان به آن استناد نمود.
* توضیحات: مشابه قسمت اول و دوم این روایت در شمارههای گذشته بیان شد که در اینجا ضمن بعضی مطالب خاص این روایت، برای یادآوری مطالب گذشته، بعضی از آنها را نیز ذکر میکنیم.
۱- امام علیهالسلام دینداری را وقتی ارزشمند میدانند که همراه با تعقل باشد.
۲- در روایت به تصریح و به وضوح دیده شده است که ایشان شیعه بودن افراد را حتی اگر اعتقادشان کاملا هم صحیح باشد، دلیل بر استثنا بودن از قاعده کلی تعقل نمیدانند. به عبارت دیگر اگر کسی به واسطه مواردی مانند ارث بردن دین و مذهب، معتقد به اعتقادات شیعه هم باشد، آن شیعهای که مورد نظر اهل بیت علیهمالسلام میباشد، نیست. لذا اگر ما میخواهم شیعه مورد نظر حضرت رسول الله و اهل بیت ایشان سلاماللهعلیهم باشیم، باید در امور دینی خود تعقل ورزیده و به آنچه با مبانی عقلی میپذیریم معتقد باشیم و نه آنچه از پدران (بزرگان) خود آموختهایم چرا که در این صورت بعید نیست ما هم مانند آن افرادی باشیم که وقتی پیامبر زمانشان مانند حضرت ابراهیم علیهالسلام از آنها پرسید که «. . . ما هذِهِ التَّماثِیلُ الَّتیِ أَنتُمْ لهَا عاکِفون» یعنی این تمثالها و بتهایی که آنها میپرستید، چیست؟ در جواب گفتند: «. . . وَجَدْنا آباءَنا لَها عابِدین» یعنی پدرانمان را پرستندگان آن یافتیم.
۳- اینکه خداوند عقل را دستور به پیش و پس رفتن داد، جنبه اصطلاحی و استعارهای دارد که در ادبیات همه ملل و از جمله ادبیات عرب، برای زیبایی سخن کاربرد ویژهای دارد.
۴- نیکوترین و محبوبترین مخلوق نزد خداوند عقل است و طبیعتا علت برتری انسان نسبت به سایر مخلوفات نیز وجود همین عقل میباشد و ظاهرا به جهت وجود عقل در انسان است که خداوند پس از خلقت بشر میفرماید: «فَتَبارَکَ اللَّهُ أحْسَنُ الْخالِقین».
۵- امر و نهی الهی و در نتیجه عقاب و ثواب او فقط مربوط به کسانی است که عاقل بوده و میزان مخاطب بودن عقلا در برابر اوامر و نواهی خداوند نیز به میزان عقل آنها است.
خدایا! ما را از جمله کسانی قرار بده که اعتقادات خود را بر اساس تعقل خود پذیرفتهاین و نه صرفا آموزههای بزرگانمان.