$
** فایده دوم: حجیت خبر واحد
در کلیت اینکه آیا خبر واحد حجت است یا خیر، بین علما مسألهای اختلافی است. حتی در اینکه خبر واحد در فقط در فقه حجت است یا در عقائد و تفسیر و غیر آن هم حجت هست یا خیر، اختلاف نظر وجود دارد.
البته این موضوع معمولاً در مباحث اصول فقه مطرح میشود که در آنجا مفصلاً بررسی کردیم، اما از آنجا که جزء مباحث علم حدیث هم هست، در این فرصت به اجمال به آن میپردازیم.
قلیلی از افراد بر این عقیدهاند که خبر واحد حجت نیست. از اجلایی که موافق این نظریه هستند، مرحوم سید مرتضی و ابن ادریس الحلی است.
مرحوم سید مرتضی بر عدم حجیت خبر واحد ادعای اجماع کرده است در حالی که سیره اصحاب ما، قبل از او هم دال بر حجیت خبر واحد بوده است و اگر کسی بخواهد ادعای اجماع کند، ادعای اجماع بر حجیت خبر واحد در زمان پیش از ایشان تا زمان حضور ائمهb خالی از وجه نیست نه اینکه ادعای اجماع بر عدم حجیت کند. حال بماند که در مباحث اجماع که هم در سایت موجود است و هم در کتاب «اجماع، حجیت یا عدم حجیت»، به چاپ رسیده است، بحث مفصلی داشتیم و دیدیم که کبرای مسأله مورد قبول نیست.
در مقابل کثیری از علما قرار دارند که خبر واحد را در شرایطی معتبر میدانند، اما مسأله در اینجا است که بسیاری از این افراد که عموماً جزء انسدادیها هستند، خبر واحد را جزء ظنون دانسته، سپس با دلایلی، آن را از قاعده کلی ظنون خارج میکنند در حالی که به نظر ما که جزء انفتاحیها هستیم، خبر واحد با وجود شرایط لازمش، اصلاً جزء ظنون نیست و فی نفسه معتبر است.
البته ناگفته نماند که وقتی به کلام بعضی بزرگان از فقها و حدثا محدثین مراجعه میکنیم، میبینیم که هر چند ادعای انفتاحی بودن دارند، اما در عمل پیرو نظرات انسدادی هستند.
حال قبل از آنکه وارد بررسی دلایل شویم، دو مقدمه را عرض کنم.
مقدمه اول اینکه مشهور بین تابعین مرحوم آخوند این است که خبر واحد فقط در فقه حجت است و در سایر موارد حجیتی ندارد که اینجا هم اگر به سیره عملی این بزرگان مراجعه کنیم، میبینیم که هر چند در مباحث اصول فقه، این مطلب را بیان کرده و به زعم خود اثبات هم میکنند، اما بسیاری از آنها در اکثر موارد، خلاف این سخن خود عمل کرده و در سایر موارد هم مکرر در مکرر به خبر واحد استناد حجتی میکنند.
عدهای دیگر هم تابع مرحوم آیتالله خویی هستند، علاوه بر فقه، خبر واحد را در عقائد هم معتبر میدانند، اما حجیت آن را در تفسیر و مانند آن نمیپذیرند.
عموم فقهای عصر معصومین تا فقها و محدثین دوره متقدمین، مانند ثقةالاسلام الکلینی و شیخ صدوق و شیخالطائفه و غیر اینها و دورههای بعد تا اخباریهای دورههای مختلف، خبر واحد را در همه چیز حجت میدانستهاند.
بعید نیست عدهای هم مانند بزرگان مکتب فکری خراسان که به مکتب تفکیک مشهور شدهاند، مانند مرحوم میرزا مهدی اصفهانی و آقا سید موسی زرآبادی تا میرزا هاشم قزوینی، میرزا جوادآقا تهرانی و مرحوم آیتالله مروارید، خبر واحد را در همهجا معتبر بدانند. البته این برداشت حقیر صرفا بر اساس سیره عملی آنها است.
علی ای حال دو نکته را عرض میکنم و وارد بحث خودمان میشویم.
۱٫ نمیتوانم بگویم همه، اما به جرأت میتوانم بگویم اکثر قریب به اتفاق آنهایی که خبر واحد را یا اصلا حجت نمیدانند یا فقط در فقه یا فقط در فقه و عقائد حجت میدانند، مانند شریف مرتضی یا ابن ادریس یا انسدادیها با بهانه علمی و بعضا بدون بهانه علمی، جا بیجا در فقه و عقائد و تفسیر و غیر آن به خبر واحد استناد حجتی میکنند.
۲٫ به گمان حقیر خبر واحدی که شرایط اعتبار را دارد، نه تنها در فقه و عقائد و تفسیر، بلکه در هر جایی که سخن معصوم برای حجیت دارد، با حفظ شرایط و ضوابط، حجت است که بحث آن را مفصل در اصول فقه عرض کردم و در جلسات علم تفسیر هم صحبت جامعی درباره آن داشتیم، اما اینجا هم اشارهای به آن خواهم کرد. إن شاء الله.
اما مقدمه دوم، بارها به مناسبهای مختلف عرض کردهام که حقیر در مورد نوع آگاهی از مطلبی، تقسیمبندی دارم که با تقسیمبندی مشهور در کتب اصولی متفاوت است.
۱٫ به مطلبی یقین داریم. یعنی هیچ احتمال خطایی مفروض نیست و ما ۱۰۰% به معنای ریاضی از آن مطمئن هستیم. این حالت بلاشک معتبر است. در مباحث علم الحدیث و اصول فقه گفتیم که اخبار متواتر، اگر همه شرایط تواتر را در همه طبقهها داشته باشند، از این دسته هستند.
۲٫ به مطلبی قطع داریم. یعنی احتمال خطا وجود دارد، اما این احتمال به اندازهای اندک است که عقلا آن را نادیده میگیرند. این حالت نیز همانطور که در مباحث اصول فقه گفتیم، در علوم انسانی که علوم حوزوی هم زیر مجموعه آن است و حتی در بعضی علوم تجربی، قابل قبول است.
بزرگوارانی که پیش از این در خدمتشان بودیم، به یاد دارند که دیدیم، اخبار احادی که به واسطه ثقات به ما رسیده باشد، در این دسته میباشند.
۳٫ مطلبی که به آن ظن داریم. یعنی نه تنها احتمال مخالف وجود دارد، بلکه این احتمال هر چند اندک است، اما به گونهای است که نمیتوان آن را نادیده گرفت. قاعده کلی در ظنون عدم قبول است.
۴٫ مطلبی که به آن شک داریم. یعنی احتمال دو طرف وجود دارد و هر چند ممکن است، یکی از دو احتمال بیشاز احتمال دیگر باشد، اما هر دو قابل توجه است. این هم به طریق اولی غیر قابل قبول است.
این تقسیمبندی در مورد خبر واحد هم جاری است، یعنی اگر ما یقین یا قطع به صدور مطلبی از معصوم داشته باشیم، حجت است و الا خیر.
اینک به اجمال به بررسی دلایل حجیت خبر واحد میپردازیم.
از آنجایی که قرار است مختصر بحث را بیان کنیم، از مجموع دلایل ارائه شده، به سیره عقلا، سیره معصومین و تعدادی از آیات و روایات اشاره میکنیم.
* دلیل اول: سیره عقلا
بنای همه عقلاً در همه ادوار بر این بوده که به خبر واحد عمل کرده و آن را مبنای کار خود قرار میداند. منظورم از خبر واحد، احادیث و روایات اسلامی نیست، بلکه به معنای مطلق آن است.
البته این خبر هر چه مهمتر و کلیدیتر بوده، شرایط پذیرش آن تفاوت میکرده، اما اینگونه نبوده که در مسائل خیلی مهم، اصلاً آن را مبنا قرار ندهند و تنها به متواترات توجه کنند.
اینچیزی است که الآن هم در زندگی خود و در دنیای پیرامون خود، به وفور میبینیم و به جرأت میتوان گفت که اصلا بنای اکثر اطلاعات ما، حتی اطلاعات علمی ما، بر اساس خبر واحد است.
حال اخبار دینی هم از این موضوع خارج نبوده و شاید به همین دلیل بوده است که به خبر واحد شخصی مانند حضرت رسول اللهp پیش از اثبات عصمت ایشان، اعتماد کرده و مطالب ایشان را میپذیرفتند.
البته ناگفته نماند، در امور شرعی، این موضوع به امضای شارع هم رسیده است و این خیال ما را کاملا راحت میکند که به آن اشاره خواهیم کرد.
* دلیل دوم: سیره معصومینb
شرع مقدس نیز نه تنها این بنا را مردود ندانسته است، بلکه با آیات و اخبار که بررسی خواهیم کرد، امضا نیز فرموده است. شواهد تاریخی متعددی نیز وجود دارد که سیره معصومینb را چنین بیان کرده است که از جمله آن ها اعتماد رسول اللهp بر اخبار افرادی ثقه بود که به بلاد و قبایل رفته یا در جنگها، اخبار را برای ایشان گزارش میدادند. این اخبار در مورد امیر مؤمنانj هم مکررا گزارش شده است. در مورد سایر حضرات معصومین همb گزارشات معددی وجود دارد که فردی خبری را برای ایشان بیان کرده و ایشان هم بدون قید و بندی، بر همان اساس مطلبی فرموده یا کاری انجام دادهاند.
البته ممکن است کسی بگوید که ایشان به علم الهی از آن خبر مطمئن میشدند که بحث آن را به جای خودش واگذار میکنیم و فعلا فقط به همین مقدار بسنده میکنیم که ظاهر اخبار مؤید مطلب ما است.
* دلیل سوم: آیات
در باب حجیت خبر واحد به چند آیه استناد کردهاند. مانند آیه ۶ سوره حجر که به آیه نبأ مشهور شده است و نیز آیه ۱۲۲ سوره توبه و آیه ۷ سوره انبیاء و آیه ۴۳ سوره نحل که آیه اول به آیه نفر مشهور شده است و دو آیه بعدی به آیه سؤال و آیه اهل الذکر.
در مباحث اصول فقه، در مورد تک تک اینها بررسی کردیم. هم ظواهر آیه را مورد بررسی قرار دادیم و هم روایات ذیل آن را بررسی کردیم و دیدیم که هیچ کدام تمامیت لازم را نداشت. مثلا آیه سؤال کلا خارج از موضوع بود. آیه نفر و نبأ هم اشکالات و ابهاماتی داشت که کار را سخت میکرد.
* دلیل چهارم: روایات
در همان مباحث اصول فقه، عرض کردم که استناد به روایات در باب حجیت خبر واحد، به صورت معمول کلا باطل است، چرا که عملا داریم حجیت خبر واحد را به خبر واحد اثبات میکنیم و این دور دارد، آن هم دور بَیِّن.
البته اگر کسی ادعا کند که این اخبار متواتر است و خصوصا مانند ما خبر متواتر را مستقلا حجت بداند و نه به جهت تجمیع اخبار آحاد، این دور برداشته شده و فقط باید متواتر بودن آن را برای خود یا دیگران اثبات کند.
به نظر حقیر این ادعا نه تنها خالی از وجه نیست که اتفاقا برای حقیر ثابت است. یعنی وقتی مجموع گزارشهای روایی و تاریخی را ملاحظه میکنم، تواتر احراز میشود.
در کتاب جامع احادیث شیعه مرحوم آیتالله بروجردی، ۱۱۶ حدیث در این موضوع نقل شده است که با حساب مواردی که خودم به آن افزودم، ۱۴۴ مورد شد و بعید نیست که بیشتر هم باشد. البته تعدادی از اینها از نظر رجالی معتبر است و تعدادی خیر.
برای حسن ختام بحث، دو مورد از این احادیث را روایت میکنم.
* روایت اول: روایت علی بن مسیب
۱/۱- الرجال للکشی (ش ۱۱۱۲): عنه عن سعد بن عبدالله عن محمد بن عیسی عن أحمد بن ولید عن علی بن المسیب قال: «قُلْتُ لِلرِّضاj: «شُقَّتی بَعیدَةٌ وَ لَسْتُ أصِلُ إلَیْکَ فی کُلِّ وَقْتٍ، فَمِمَّنْ آخُذُ مَعالِمَ دینی؟» قالَ: «مِنْ زَکَریّا بْنِ آدَمَ الْقُمّیِّ الْمَأمونِ عَلَی الدّینِ وَ الدُّنْیا.»» قالَ عَلیُّ بْنُ الْمُسَیَّبِ: «فَلَمّا انْصَرَفْتُ، قَدِمْنا عَلَی زَکَریّا بْنِ آدَمَ، فَسَألْتُهُ عَمّا احْتَجْتُ إلَیْهِ».
* ترجمه: علی بن مسیب روایت کرد: «خدمت (امام) رضاj عرض کردم: «خانهام دور است و همیشه نمیتوانم خدمت شما برسم، از چه کسی معالم دین خود را بگیرم؟» فرمودند: «از زکریا بن آدم القمی که امین دین و دنیا است.»» ابن مسیب گوید: «هنگامی که (از خدمت ایشان) برگشتم، نزد زکریا بن آدم میرفتم و هر آنچه احتیاج داشتم از او میپرسیدم.»
* بررسی سند: ضمیر ه در عنه به محمد بن قولویه بر میگردد، در نتیجه رجال سند این روایت همه توثیق شدهاند، مگر احمد بن ولید که به واسطه اعتماد جمعی از ثقات و به خصوص کثرت روایت احمد بن محمد بن عیسی، توثیق میشود.
* بررسی متن:
بعضی به این حدیث اشکال کردهاند که شایدj از باب اجتهاد و تقلید دستور به رجوع به او را دادهاند و نه از باب نقل حدیث.
در پاسخ باید عرض شود که این نظر کاملاً درست است چرا که طبیعی است که هیچ فردی خصوصاً مانند زکریا بن آدم که اهل قم بوده و دسترسی همیشگی به امامj نداشته، بخشی از سؤالات را بر اساس اجتهاد شخصی خود و البته بر مبانی علمی مورد قبول امامj پاسخ میداده، اما ان نبوده که همه سؤالات در قالب اجتهاد شخصی زکریا بن آدم باشد، بلکه با توجه به سیره اصحاب ائمه، اولاً بسیاری از این پاسخها بر اساس خبر واحد بوده و ثانیاً در بسیاری از موارد، خبری را از امامj نقل میکردند، خبر واحد بوده است.
نکته مهم دیگر در این روایت که دیگر گرفتار دور هم نیست، اینکه معالم دین، شامل فقه و عقائد و تفسیر و موارد دیگری است و منحصر به فقه نیست، کما اینکه در مراجعه روات عصر ائمه به ایشان و روات بعدی به روات قبلی، به وفور ملاحظه میشود و این خود مؤیدی است بر مبنای ما در حجت دانستن خبر واحد معتبر در همه امور.
* روایت دوم: روایت عبدالعزیز بن مهتدی
۲/۲- الرجال للکشی (ش ۹۱۰): حدثنی علی بن محمد القتیبی قال حدثنی الفضل بن شاذان قال حدثنی المهتدی الأشعری عبدالعزیز بن مهتدی و کان خیر قمی رأیته و کان وکیل الرضاj و خاصته قال: «سَألْتُ الرِّضاj، فَقُلْتُ: «إنّی لا ألْقاکَ فی کُلِّ وَقْتٍ، فَعَمَّنْ آخُذُ مَعالِمَ دینی؟» فَقالَ: «خُذْ عَنْ یونُسَ بْنِ عَبْدِالرَّحْمَن.»»
* ترجمه: عبدالعزیز بن المهتدی روایت کرد: «از (امام) رضاj سوال کرده، گفتم: «همیشه امکان ملاقات شما را ندارم، معالم دینم را از چه کسی بگیرم؟» پس فرمودند: «از یونس بن عبدالرحمن»».
* بررسی سند: علی بن محمد القتیبی بر مبنای حقیر ثقه است و سایرین هم، همه از اجلای ثقات، لذا این حدیث معتبر است.
* بررسی متن:
این حدیث در ما نحن فیه، عمالا مطلب و توضیحی بیش از آنچه درباره روایت قبل عرض کردم، ندارد.
جمعبندی حجیت خبر واحد
جمعبندی اینکه به نظر حقیر اعتماد به ثقه قاعدهای کلی است که هم سیره عقلا است و هم به واسطه ادله نقلی، امضا میشود که البته مواردی صرفاً به جهت فرمایش شارع مقدس از این قاعده کلی استثنا میشوند. از جمله این موارد استثنا که معدود هم هستند، شهادت عدلین با شرایط خاص در قضاوت است که حتی در خود قضاوت هم استثنا دارد و آن موضوع زنا است که نیاز به چهار شاهد با شرایط خاص خود دارد.
این نکته را هم به اجمال تکرار کنم که وقتی ما معتقد به هر مرتبهای یا نوعی از علم وحیانی معصومینb باشیم، وقتی به فرمایش فرمایش ایشان یقین یا قطع پیدا میکنیم، این فرمایش در همان مرتبه، حجت است.
یعنی اگر معتقدیم توضیحات ایشان درباره ظاهر و باطن قرآن، وحیانی است، خبر واحد در اینجا هم معتبر میشود. در مورد عقائد، تاریخ یا اخبار گذشتگان، اخبار آینده، طب، سایر علوم و غیر اینها هم همینگونه است و علم معصومینb را در هر کدام از اینها وحیانی بدانیم، خبر واحد آنها هم معتبر میشود و علم ایشان را در هر کدام وحیانی ندانیم، طبیعتا خبر واحدشان هر چند معتبر است، اما حجت نمیشود. پس باید تکلیف را با مراتب و انواع علم وحیانی ایشان روشن کرد.
با بحث معالم دین که درروایات آمده بود، این مطلب به امضای شارع هم رسیده است.
همانگونه که پیش از این هم عرض کردم، بحث خبر واحد و دلایل موافقان و مخالفان حجیت آن مفصل است که در مباحث اصول فقه، مفصلاً عرض کردیم و در اینجا به همین مقدار اکتفا میکنیم.
و صلی الله علی محمد و آله