$
* فایده پانزدهم: سخنی پیرامون عدة من اصحابنا و غیر واحد من اصحابنا
این دو اصطلاح و مشابه آنها که در بسیاری از روایات موجود در کتب قدما وجود دارد، موجب اختلاف بین محدثین و رجالیون شده است.
بعضی بر این عقیده بودهاند که وجود این عبارت در سند حدیث موجب ارسال یا مجهول بودن راوی و خلاصه ضعف سند است. در مقابل عدهای هم اینگونه موارد را خللی در سند نمیدانند.
به هر حال تعیین تکلیف اینگونه عبارتها بسیار اهمیت دارد، چرا که این عبارت هزاران بار در کتب حدیثی ما موجود است که بدون در نظر گرفتن تکرار، بیش از ۲۸۰۰ مورد آن فقط مربوط به کتاب الکافی یعنی مهمترین کتاب روایی ما است. مرحوم نجاشی و شیخ نیز حدود ۱۳۰ بار این عبارات را در کتب رجالی خود به کار بردهاند.
این عبارات و مشابه آن در سایر کتب هم مکررا به کار رفته است.
این موضوع را در چند بند بررسی میکنیم.
۱- مرحوم نجاشی در کتاب الفهرست (ش ۱۰۲۶) مینویسد که ابوجعفر الکلینی گفت هر جا در کتاب من عدة من اصحابنا از احمد بن محمد بن عیسی بود، منظور محمد بن یحیی، علی بن موسی الکمیذانی، داود بن کوره، احمد بن ادریس و علی بن ابراهیم بن هاشم است.
مرحوم علامه در الخلاصه (فائده ۳) این کلام را به شیخ صدوق هم نسبت میدهد که ایشان از کتاب الکافی این مطلب را نقل میکند، فقط به جای علی بن موسی الکمیذانی، علی بن موسی الکمندانی نوشته است که قاعدتاً یک نفر هستند.
این سخن در کتاب الکافی که فعلاً در اختیار ما است، موجود نیست و مرحوم نجاشی هم نمیگوید که در کتاب او چنین آمده است بلکه، میگوید که او گفت و با توجه به اینکه ثقةالاسلام الکلینی از مشایخ مشایخ مرحوم نجاشی بوده است، میتوان چنین برداشت کرد که این مطلب را از مشایخ خود که مورد اعتمادش بوده و از شاگردان ثقةالاسلام الکلینی بودهاند، شنیده است. البته بعید نیست نسخهای از الکافی که در اختیار مرحوم نجاشی و علامه بوده است که در اجازه آن یا به نحوی دیگر، چنین مطلبی آمده باشد، اما در نسخی که به دست ما رسیده یا حتی در اختیار علامه مجلسی یا شیخ حر عاملی و غیر ایشان بوده، چنین مطلبی را گزارش نکردهاند.
البته این مطلب هم ناگفته نماند که با مراجعه به اسناد الکافی موجود نزد ما، چنین چیزی قابل برداشت و قابل قبول است.
حال به بررسی وضعیت این پنج نفر بپردازیم.
۱- قاعدتاً علی بن موسی الکمیذانی و علی بن موسی الکمندانی، یکی هستند و اختلاف از نسخهبرداری است. او در کتب رجالی مهمل است، اما به واسطه پدر شیخ صدوق و این مطلب مرحوم نجاشی که مشخص میشود از مشایخ ثقةالاسلام الکلینی است، توثیق میشود.
۲- داود بن کوره در کتب رجالی مجهول است، اما او نیز به واسطه فرمایش مرحوم نجاشی و اینکه از مشایخ ثقةالاسلام الکلینی است، توثیق میشود.
۳- محمد بن یحیی العطار، احمد بن ادریس و علی بن ابراهیم هم که همه از اجلای ثقات هستند.
با توجه به آنچه عرض شد، حتی اگر کسی دو نفر اول را توثیق نکند، باز هم مشکلی نیست، چرا که وجود حتی یک ثقه در عرض افراد مجهول و مهمل و حتی ضعیف، اشکالی در سند حدیث ایجاد نمیکند.
پس تا اینجا تکلیف عدة من اصحابنا که از احمد بن محمد بن عیسی روایت کردهاند، مشخص میشود که تقریباً شامل ۱۹۰ حدیث میشود.
۲- مرحوم علامه در الخلاصه (فائده ۳) در کنار مطلبی که پیش از این عرض کردیم، به همان صورت مینویسند که ثقةالاسلام الکلینی در الکافی گفته است که منظور از عدة من اصحابنا از احمد بن محمد بن خالد، علی بن ابراهیم، علی بن محمد بن عبدالله بن اذینه، احمد بن عبدالله بن امیه و علی بن حسن است.
با توجه به اینکه طریق علامه به الکافی معتبر است، قاعدتاً این مطلب و مطلب قبل و مطلب بعد که خواهیم گفت در حاشیه الکافی، مثلادر اجازه آن موجود بوده است و با توجه به اینکه در اصل متن نبوده،طبیعتاً در الکافی فعلی که صرفاً متن است، موجود نیست. با توجه به این مطالب حقیر به گزارش علامه اعتماد میکنم.
حال مروری هم به وضعیت این افراد داشته باشیم.
۱- در مورد علی بن محمد بن عبدالله بن اذینه در قاموس الرجال (ج ۱۲، ص ۲۵۴) آمده است که علی بن محمد بن عبدالله بن ابنته صحیح است که ضمیر ه به احمد بن محمد بن خالد بر میگردد و در این صورت علی بن محمد ماجیلویه میشود که از اجلای ثقات است که این فرمایش صاحب قاموس الرجال درست است و
۲- علی بن حسن به احتمال زیاد علی بن حسین السعدآبادی است که در این صورت در کتب رجالی مجهول است، اما به واسطه آنکه از مشایخ مهم ابن قولویه القمی در کامل الزیارات و علی بن حسین بن بابویه و محمد بن موسی بن متوکل است، توثیق میشود و در غیر این صورت مجهول است.
محدث نوری در المستدرک (خاتمه، ج ۳، ص ۵۰۹) به نقل از الخلاصه، علی بن حسین السعدآبادی را آورده است که مؤید نظر حقیر است.
با این توصیفات اگر علی بن حسین السعدآبادی درست باشد، که از ثقات است، اما اگر علی بن حسنی باشد که ما نمیشناسیم، باز به جهت آنکه از مشایخ ثقةالاسلم الکلینی است، توثیق میشود.
۳- احمد بن عبدالله بن امیه، مجهول است و به واسطه ثقةالاسلام الکلینی توثیق میشوند.
۴- علی بن ابراهیم هم که عرض شد از اجلای ثقات است.
علی ای حال اگر کسی این مطلب علامه را بپذیرد، وجود علی بن ابراهیم، در این جمع به تنهایی مشکل اعتبار سند را حل میکند.
۳- باز هم مرحوم علامه در الخلاصه (فائده ۳) به واسطه شیخ صدوق، عدة من اصحابنا از سهل بن زیاد را علی بن محمد علان، محمد بن ابیعبدالله، محمد بن حسن و محمد بن عقیل الکلینی دانسته است.
با توجه به اینکه سهل بن زیاد بر مبنای ما ضعیف است، از بررسی این مورد خودداری میکنیم چرا که حتی اگر همه این افراد هم ثقه باشند، به واسطه خود سهل بن زیاد، سند این روایات ضعیف میشود.
۴- در کتاب الکافی، حداقل چهار مورد دیگر عدة من اصحابنا وجود دارد که عبارتند از:
– عدة من اصحابنا از محمد بن عیسی بن یزید.
– عدة من اصحابنا از ابان بن عثمان الاحمر.
– عدة من اصحابنا از جعفر بن محمد بن مالک الفزاری.
– عدة من اصحابنا از سعد بن عبدالله القمی.
که افراد آن معلوم نیستند.
البته در سایر کتب اربعه چند مورد به نقل از ثقةالاسلام الکلینی از عدة من اصحابنا از احمد بن محمد ابینصر نیز وجود دارد که به نظر میرسد نفر بین عدة بن اصحابنا و احمد بن محمد ابینصر حذف شده است که در این صورت مرسل میشود.
۵- حدود ۵۰ مورد از عدة من اصحابنا در کتاب الکافی نیز در وسط سند بوده و به نظر میرسد که از مشایخ او نمیباشند که ۲ مورد از آنها مربوط به ابن ابیعمیر است.
۶- در بعضی از موارد نیز ثقةالاسلام الکلینی نام یکی از این عدة من اصحابنا را نقل کرده است که بعضی از آنها عبارتند از:
– عدة من أصحابنا منهم محمد بن یحیی العطار
– عدة من أصحابنا منهم جعفر بن محمد الصیقل
– عدة من أصحابنا منهم عبدالاعلی بن اعین
– عدة من أصحابنا منهم حسن بن عبدالله بن بشر الخثعمی
– عدة من أصحابنا منهم ابوعبیده الحذاء
مواردی که یکی از آنها محمد بن یحیی العطار یا ابوعبیده الحذاء است، مشکل اعتبار سند به واسطه ایشان حل میشود، اما در سایر موارد که یا مجهول هستند، دو نکته وجود دارد. اول اینکه این افراد مجهول یا مسند به واسطه ثقةالاسلام الکلینی یا یکی از ثقات توثیق میشوند و دوم، مطلبی است که در اواخر بحث عرض خواهم کرد.
۷- غیر از ثقةالاسلام الکلینی دیگرانی نیز از این اصلاح استفاده کردهاند که بیش از همه در رجال مرحوم نجاشی و رجال و فهرست شیخ الطائفه است که نزدیک ۱۳۰ مورد میشود. برخی از این کتب که اصطلاح عدة من اصحابنا در آنها به کار رفته است عبارتند از:
– کتب مرحوم صدوق
– کتب شیخ الطائفه الطوسی
– کتاب بصائر الدرجات
– الفهرست نجاشی
– الفهرست شیخ الطائفه
۸- گاهی اوقات نیز از عبارت غیر واحد من اصحابنا استفاده شده است که معنایی مانند عبارت قبل دارد. بدون در نظر گرفتن تکرار، این عبارت بیش از ۶۰ بار در کتب اربعه به کار رفته است.
۹- شبیه دو عبارت بالا در کتب حدیثی دیگر هم وجود دارد که بعضی از آنها عبارتند از:
– غیر واحد من أصحابنا القمیین
– غیر واحد من المشایخ
– غیر واحد من العلماء
– غیر واحد من اهل العلم
– غیر واحد من الصحابه
– غیر واحد من بنینوبخت
– غیر واحد من مشیخه اهل البصره
– عدة من أصحابنا من بنیهاشم
– غیر واحد من أصحاب ابن داب
– غیر واحد من اهل الشرف و النباهه
– عدة من أصحابنا کثیره
– عدة من أصحابنا اجازه
– عدة من اهل البیت
– عدة من بنیهاشم
– عدة من موالی
۹- با توجه به مطالب بالا و نیز ظاهر عبارات، واضح است که به کار بردن این عبارات، بیانگر تعدد روات و نشانگر شهرت نسبی روایت بین اصحاب است که شهرت در زمان متقدمین که زمان روات اولیه بوده یا زمان نزدیک به آنها، اگر توسط اجلا و ثقات نقل شود، نه تنها موجب ضعف سند نیست، بلکه به نوعی بیانگر قوت آن نیز میباشد، مگر آنکه به دلیلی بخواهیم، موردی خاص را از آن استثنا کنیم.
خلاصه کلام آنکه در مواردی که افراد آن قابل شناسایی هستند، وجود یک راوی ثقه مشکل سند را حل میکند، اما در مواردی که قابل شناسایی نیستند، اگر از مشایخ افراد ثقه باشند، به واسطه اعتماد این افراد قابل اعتماد میشوند، خصوصا آنجا که از اهل علم معرفی شوند و در غیر این صورت در حکم مجهول هستند.
نکته آخری که لازم است عرض کنم و مهم هم هست اینکه توثیق این افراد در صورتی موجب اعتبار سند میشود که معلوم باشد بین این افراد تا نفر بعدی، یعنی تا شیخ حدیثیشان، فردی جا نیافتاده باشد، و الا حدیث مرسل میشود.
* فایده شانزدهم: مقدمهای در باب روات مشترک
یکی از مسائلی که در سند روایات موجود است، نام یا کنیه مشترک بعضی روات است که تشخیص اعتبار سند را منوط به دانستن نام آن راوی میکند.
در نام راوی مشترک چند حالت ممکن است که پیش آید.
۱- همه رواتی که در نام یا کنیه مشترک هستند، ثقه میباشند که در این حالت عملاً لزومی به تعیین فرد مورد نظر نیست.
۲- بعضی از این روات ثقه هستند و برخی خیر، لذا تکلیف سند حدیث در این مرحله معلوم نیست. برای حل این مشکل راههایی وجود دارد و از قراینی میتوان راوی را تشخیص داد. برخی از این قراین عبارتند از:
۱) مقابله با سایر کتب: گاهی اوقات ممکن است محدثی دیگر نام کامل او را ثبت کرده باشد که با مقابله سند احادیث میتوان مشکل را حل کرد.
۲) شناخت طبقه و نفرات قبل و بعد از راوی مورد نظر: در بسیاری از موارد این افراد از فرد خاصی روایت میکردهاند یا افرادی که از آنها روایت کردهاند، افراد خاصی بودهاند که به کمک آنها میتوان فرد مورد نظر را شناسایی کرد و مشکل را حل نمود.
۳) متن: گاهی اوقات نیز روات فقط در یک زمینه روایت کردهاند، مثلاً در تفسیر قرآن یا فقه یا حتی مسائل خاصی در فقه که به اینگونه نیز میتوان بعضی از آنها را تشخیص داد.
اما اگر به هر تقدیری نتوان راوی مشترک را تشخیص داد و این اشتراک بین راوی ثقه و غیر ثقه یعنی راوی ضعیف، مهمل یا مجهول باشد، نمیتوان حدیث را معتبر دانست.
راویان مشترک بسیار زیادند که فعلاً تعدادی از آنها را نام برده و اشارهای به تکرار حدودی آنها در کتب اربعه خواهیم داشت.
۱- ابن سنان: بیش از ۳۱۰ حدیث در کتب اربعه.
۲- محمد بن یحیی: بیش از ۱۰۵۰ حدیث در کتب اربعه.
۳- حماد: بیش از ۱۶۱۰ حدیث در کتب اربعه.
۴- ابوبصیر: بیش از ۲۰۴۰ حدیث در کتب اربعه.
۵- احمد بن محمد: بیش از ۴۴۸۰ حدیث در کتب اربعه.
این تعدادی که عرض شد بدون حذف تکرار است.
ما برای نمونه، ابن سنان و ابوبصیر را در قالب دو فایده مستقل بررسی کرده و در ادامه و در قالب فوائد مستقل دیگر، به بررسی وضعیت تعدادی از روات میپردازیم تا روش اجتهاد در رجال معلوم شود.
و صلی الله علی محمد و آله