$
* روایت سوم: روایت کتاب الجعفریات
۳/۳- (الجعفریات، ص ۱۰۷): أخْبَرَنا عَبْدُاللهِ، أخْبَرَنا مُحَمَّدٌ، حَدَّثَنی موسَی، قالَ حَدَّثَنا أبی عَنْ أبیهِ عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أبیهِ عَنْ جَدِّهِ عَلیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أبیهِ عَنْ عَلیٍّj قالَ: «أتَی النَّبیَّp رَجُلٌ مِنَ الْأنْصارِ بِابْنَةٍ لَهُ، فَقالَ: «یا رَسولَ اللهِ! إنَّ زَوْجَها فُلانُ بْنُ فُلانٍ الْأنْصاریُّ وَ إنَّهُ ضَرَبَها، فَأثَّرَ فی وَجْهِها.» فَقالَ رَسولُ اللهِp: «لَیْسَ ذَلِکَ لَکَ.» فَأنْزَلَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَ «الرِّجالُ قَوّامونَ عَلَی النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللهُ بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ وَ بِما أنْفَقوا مِنْ أمْوالِهِمْ»، أیْ قَوّامونَ عَلَی النِّساءِ فی الْأدَبِ.» فَقالَ رَسولُ اللهِp: «أرَدْتُ أمْراً وَ أرادَ اللهُ غَیْرَهُ.»»
* ترجمه: روایت شده است که امام علیj فرمودند: «مردی از انصار همراه دخترش نزد نبیp آمده، پس گفت: «ای رسول الله! همانا همسرش، فلانی پسر فلانی انصاری است و همانا او را زده است، به گونهای که در چهرهاش اثر کرده است.» پس رسول اللهp فرمودند: «بر تو چیزی نیست.» پس نازل کرد الله عز و جل: «الرِّجالُ قَوّامونَ عَلَی النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللهُ بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ وَ بِما أنْفَقوا مِنْ أمْوالِهِمْ»، یعنی رجال قوامون هستند بر نساء در ادب کردن. پس رسول اللهp فرمودند: «من چیزی خواستم و الله اراده کرد چیز دیگری را.»»
* بررسی سند: این حدیث از کتاب الجعفریات که نام دیگر آن الأشعثیات است، از عبدالله بن محمد بن عبدالله بن عثمان، معروف به ابن السقا از محمد بن محمد بن اشعث از موسی بن اسماعیل بن موسی بن جعفر از پدرش از جدش که امام کاظمj میشود، از پدرانشان از امیر مؤمنانj و حضرت رسول اللهp روایت شده است.
اینکه کتاب را الجعفریات گفتهاند، به خاطر حضور امام جعفر صادقj در سند اکثر قریب به اتفاق احادیث این کتاب است و اینکه الاشعثیات گفتهاند، به خاطر حضور محمد بن محمد بن اشعث است.
قبل از این که این افراد را مورد بررسی قرار دهیم، رجال قبل این افراد را هم که کل کتاب به واسطه آنکه به ما رسیده است، عرض کنم.
این کتاب، طبق آن چه ابتدایش نوشته و در نسخه محدث نوری در المستدرک هم موجود است، به واسطه فردی به نام نصرالله القزوینی در سال ۱۲۷۹ در نجف از قاضی، امین القضا، ابوعبدالله، محمد بن علی بن محمد از پدرشان، ابوالحسن، علی بن محمد بن محمد و شیخ ابونعیم، محمد بن ابراهیم بن محمد بن خلف الجمازی از ابوالحسن، احمد بن مظفر العطار از ابومحمد، عبدالله بن محمد بن عبدالله بن عثمان، معروف به ابن السقا در سال ۳۴۰ به باقی سندی که ذکر شد، به دست محدث نوری رسیده است.
این کتاب، بیش از ۱۶۰۰ حدیث دارد که عمده آن به همین طریقی است که عرض کردم و بقیهاش از منابع مکتب خلفا است.
نامی از این کتاب در آثار گذشتگان ما هست و ظاهرا حداقل بخشی از آن در اختیار بعضی از بزرگان ما در گذشتههای دور بوده است و آنها هم معدودی از آن احادیث آن را روایت کردهاند. مثلاً مرحوم شهید اول چند حدیث از آن در آثار خود آوردهاند که علامه مجلسی هم به اعتماد ایشان آنها را در بحار نقل کردهاند، اما اگر کل آنها را جمع کنیم، بعید میدانم به بیست یا نهایتاً سی برسد که این تعداد با بیش از ۱۶۰۰ حدیث که در کتاب موجود هست، فاصله عجیب و غریبی دارد.
آنچه مسلم است اینکه این کتاب نه به دست علامه مجلسی که برای تهیه کتب حدیثی بگیر و ببندی داشته و تلاشهای وافری کرده است، رسیده است و نَه دیگر محدثان اخباری عهد صفوی، مانند شیخ حر عاملی و علامه بحرانی و نَه دیگران که چند قرنی قبل یا بعد ایشان بودهاند تا زمانه نزدیک ما. تا اینکه در عصر محدیث نوری یکباره سر و کله این کتاب به واسطهای که عرض شد، پیدا میشود.
خاطرم نیست که معلوم است این کتاب را مرحوم محدث نوری از کجا یافته است، یا خیر، اما آنچه قطعی است اینکه افراد بین محدث نوری تا محمد بن محمد بن اشعث که خودش از ثقات است، همه مجهول هستند و نمیدانم چگونه میتوانند این همه مجهول را نادیده بگیرند. در ضمن طبق ادعای موجود در خود کتاب، این کتاب در سال ۱۲۷۹، تنها با ۵ واسطه از سال ۳۴۰ روایت شده است و در طول ۹۳۹ سال، تنها ۵ واسطه قرار داشتهاند، یعنی متوسط هر واسطه، بیش از ۱۸۰ سال است که از عجایب است.
جمعبندی اینکه واقعا برای من عجیب است که بعضی از بزرگان ما به احادیث این کتاب استناد کردهاند، اما حتما دلیلی داشتهاند که من نمیدانم. البته وضعیت مرحوم محدث نوری، با آن گرایش شدید اخباری در پذیرش احادیث، قابل فهم است.
* بررسی متن: متن حدیث، مخدوش است و وصل جملات ابتدا و میانه و انتهایی آن کار دشواری است و نیاز به ابتکار دارد که ترجیح میدهم درباره متن آن چیزی نگویم.
اما با همه این احوال اگر کسی به هر دلیلی بخواهد به این حدیث اعتماد کند، باز مؤید همان چیزی است که ما به آن رسیدیم و آن اینکه این قوامیت مذکور در این آیه، ربطی به زنان و مردان، یا جنس زن و مرد ندارد، بلکه در بیان وضایف زن و شوهر نسبت به هم است.
این را هم اضافه کنم که اگر بخواهیم انصاف را رعایت کنیم، با توجه به آن چه در بخش سندی عرض شد، باید بگوییم قدیمیترین کتابی که این حدیث را نقل کرده است، دعائم الاسلام (ج ۲، ص ۲۱۷) ابن حیون المغربی در قرن چهارم است که آن را به صورت مرسل روایت کرده و چه بسا نویسنده کتاب الجعفریات، این حدیث را از آنجا وام گرفته باشد.
و صلی الله علی محمد و آله