$
ان شاء الله امشب آخرین روایت ذیل آیه ۲۳ سوره نساء را بررسی میکنیم و پرونده از آیه را در ما نحن فیه میبندیم و از جلسه آینده میرویم سراغ دومین آیهای که در لزوم رجوع رجوع به مرجع تقلید مرد مطرح کردهاند.
اما روایت آخر؛
* روایت پنجم: روایت ابراهیم بن محرز
۵/۵- (التهذیب، ج ۸، ح ۳۰۲): عَلیُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ فَضّالٍ عَنْ أحْمَدَ وَ مُحَمَّدٍ ابْنَیِ الْحَسَنِ عَنْ عَلیِّ بْنِ یَعْقوبَ عَنْ مَرْوانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ إبْراهیمَ بْنِ مُحْرِزٍ قالَ: «سَألَ أباجَعْفَرٍj رَجُلٌ وَ أنَا عِنْدَهُ، فَقالَ: «رَجُلٌ قالَ لِامْرَأتِهِ: «أمْرُکِ بِیَدِکِ.» قالَ: «أنَّی یَکونُ هَذا؟ وَ اللهُ یَقولُ: «الرِّجالُ قَوّامونَ عَلَی النِّساءِ»، لَیْسَ هَذا بِشَیْءٍ.»»
* ترجمه: ابرهیم بن محرز روایت کرد: «سؤال کرد ابوجعفر (امام باقر)j را فردی در حالی که من نزدشان بودم. پس گفت: «مردی به همسرش گفت: «امرت به دست خودت باشد.»» (امامj) فرمودند: «چگونه میتواند چنین باشد؟! در حالی که الله میفرماید: «الرِّجالُ قَوّامونَ عَلَی النِّساءِ»». این (حرف) به چیزی نیست.»
* بررسی سند: این حدیث را مرحوم شیخ الطائفه به طریق خود در التهذیب و الإستبصار به علی بن حسن بن فضال که معتبر درجه یک است، از احمد و محمد فرزندان حسن بن فضال از علی بن یعقوب الهاشمی از مروان بن مسلم از ابراهیم بن محرز روایت کرده است که همه از ثقات درجه یک هستند، مگر علی بن یعقوب الهاشمی و ابراهیم بن محرز که از ثقات درجه دو هستند، در نتیجه طریق این حدیث به معصومj، بر مبنای حقیر معتبر درجه دو است.
* بررسی متن: مرحوم شیخ الطائفه این حدیث را در باب احکام الطلاق آورده است و در نتیجه تا جایی که میدانم همه آقایان بعد ایشان از اخباری گرفته تا اصولی، این حدیث را در همین مورد دانستهاند و گفتهاند که منظور از «أمرک بیدک»، طلاق است که مرد، اختیارش آن را به زن داده است و امامj هم به واسطه مخالفت این کار با عبارت «الرجال قوامون علی النساء»، این حرف و اختیار را بیجا دانستهاند.
اگر این مطلب را بپذیریم، معلوم میشود که یکی از مصادیق قوامیت مرد بر همسرش، حق طلاق است که نمیتواند به همسر واگذار کند، چرا که خلاف ما انزل الله میشود. با این توصیفات معلوم میشود که امامj هم آیه مورد بحث را در رابطه با روابط زن و شوهری دانستهاند و نَه روابط بین زنان و مردان به طور عام، چرا که طلاق هر زنی در اختیار شوهر خودش است، نَه اینکه طلاق زنان در اختیار مردان است. پس تا اینجا برداشت ما از روایت تأیید میشود.
اما بنده حرف دیگری اینجا دارم که شاید کس دیگری نگفته باشد، لذا خوب در آن تأمل کنید و ببینید شما به چه میرسید. «امرک بیدک»، یعنی کارهایت به اختیار خودت است و حقیر قرینهای سراغ ندارم که این کار، انحصار در طلاق داشته باشد، بلکه کل امرها را در بر میگیرد. برداشتی که حقیر از این روایت دارم و به نظرم هم با روایت و هم با متن آیه هماهنگتر است، این است که این شوهر دارد به زنش میگوید که من دیگر کاری به تو ندارم و مسؤولیت رسیدگی به امور تو را ندارم و هر کاری میخواهی، خودت بکن، یعنی عملا دارد از خود صلب مسؤولیت میکند، آن هم مسؤولیتی که به حسب ازدواج بر او واجب شده است. مثلا دیگر نخواهد نفقه او را یا بخشی از آن تأمین کند و بگوید خودت میدانی، من دیگر خرجی نیستم. یا از این دست مسائل. اگر این برداشت را درستتر یا بهتر است بگویم کاملتر بدانیم که به طریق اولی، دستور امام معنای کاملتری پیدا میکند و مخالفت با قرآن که امامj به آن اشاره دارد، بیشتر نمود پیدا میکند. البته اینکه عرض کردم، به عنوان مثالی در «أمرک بیدک» بود و خدتان مثالهای زیادی میتوانید پیدا کنید.
جمعبندی اینکه از این روایت، هر کدام از این دو معنا را بگیریم، معلوم میشود که برداشت ما از متن آیه درست بوده و این آیه به کار اثبات لزوم رجولیت در مرجع تقلید نمیخورد.
تا آنجا که بنده سراغ دارم، روایت دیگری در منابع متقدم ما ذیل این عبارت و در بحثز فعلی ما نیست، اما اگر بزرگواران موردی سراغ داشتند، بفرمایند تا بررسی کنیم.
جمعبندی اینکه دیدیم این آیه نَه تنها ربطی به مرجع تقلید ندارد که اصلا درباره جنس زن و مرد نیست، بلکه درباره شوهران و همسرانشان است و بعضی وظایفی که نسبت به یکدیگر دارند.
و صلی الله علی محمد و آله