$


کیستی ذوالقرنین - جلسه ۲۶ (تفسیر آیات ۸۳ تا ۹۹ سوره کهف)

$

از امشب، وارد بحث شناسایی یأجوج و مأجوج می‌شویم، اما ابتدا، مطلبی را که جلسه قبل وعده دادم، عرض کنم و بعد برویم سراغ قسمت اصلی بحث.

* آیا ذوالقرنین و داستان او، واقعی است، یا تمثیلی

اگر دوستان به خاطر داشته باشند، در اوایل بحث این نکته را مطرح کردیم که قرآن، یک متن است، آن هم متنی با فصاحت و بلاغت، لذا طبیعی است که در آن از فنون فصاحت و بلاغت مکررا استفاده شود، لذا طبیعی است که در آن، هم مطالبی در بیان واقعیت باشد و هم از باب آرایه‌های ادبی. از جمله داستان‌های قرآنی هم ممکن است در بیان واقعیت باشد و هم از باب تمثیل. مثال مشهورش داستان آدم و حوا است که آیا واقعا زن و مردی، با آفرینش ابتدایی از خاک، یا عناصر خاکی، آفریده شدند و حداقل بخشی از نسل انسان، از آن‌ها است، یا این‌که با این داستان می‌خواهد بگوید که رگ و ریشه همه انسان‌ها، از یک چیز. این بحث مفصل و بین رشته‌ای است و شاید روزی هم به آن ورود پیدا کردیم. این دست مسائل کم نیستند، طوفان نوح، آتش ابراهیم، ذبح اسماعیل، داستان‌های حضرت سلیمانj و داستان‌هایی دیگر، از همین دست هستند که بعضا ساده و بعضا پیچیده، قابل بحث و پی‌جویی هستند.

با این مقدمه این سؤال پیش می‌آمد که آیا ذوالقرنین و داستان او در قرآن، در بیان یک واقعیت و شخصیت حقیقی است، یا داستانی تمثیلی است.

اگر شخصیت واقعی است، آیا همه کارهای منسوب به او در قرآن، از جمله سفر به مطلع و مغرب خورشید، واقعی است؟ آیا سدی که ساخت، یک سد فیزیکی متعارف است که از جنس آهن ساخته شده است، یا چیز دیگری مورد نظر بوده است. آیا یأجوج و مأجوج، دو قوم انسانی، یا شبه انسانی هستند، یا اصلا جانور هستند، یا پدیده‌های طبیعی، یا غیر این‌ها؟

در ابتدا گفتیم که اگر ما باشیم و فقط آیات قرآن، به تعبیری تابع شعار «حسبنا کتاب الله» باشیم، همه این‌ها ممکن است و شاید نتوان یکی را بر دیگری ترجیح داد، مگر بخواهیم سلیقه و میل خود را دخیل کنیم و به تعبیری، تفسیر به رأی کنیم. شاید شخصیتی واقعی در دوران تاریک تاریخ باشد، مانند حضرت نوح و ابراهیم و بسیاری دیگر از انبیا و ممکن است شخصیتی غیر واقعی باشد، شاید هم داستانی تمثیلی.

اما اگر تابع «ثقلین» باشیم و روایات معتبر محکی از نظر نبی مکرمp و ائمهb را هم در کنار قرآن قبول داشته باشیم، به جرأت می‌توان گفت که با اعتماد به روایات معتبری که دیدیم، ذوالقرنین یک انسان واقعی است که دوره‌ای می‌زیسته و مشخصاتش در روایات معتبر آمده بود.

به عبارت دیگر، ما نَه تنها هیچ دلیل و شاهد معتبری بر تمثیلی بودن این شخصیت نداریم، بلکه دلایل معتبری بر واقعی بودن او داریم. پس مطلب دوقبضه است و تکلیف کاملا روشن است.

خب! قبول! پذیرفتیم که ذوالقرنین یک انسان واقعی بود و حالا باید ببینیم مصداقش را در تاریخ پیدا می‌کنیم، یا ناچاریم توقف کنیم، اما سؤالات بعدی، هم چنان سر جایش است. آیا سفرهای او زمینی بود، یا در آسمان، یا اصلا روحانی بود؟ آیا سدی که ساخت، از حدید به معنای آهن، یا همان Fe بود، یا حدید در این جا معنای دیگری دارد که به بعضی از آن‌ها را ذیل آیه مربوطه عرض کردم؟ و قس علی هذا.

تا این‌جا، اگر روایات معتبر را در کنار قرآن قبول داشته باشیم، فعلا، فقط یک نکته می‌توانیم بگوییم و آن این‌که ذوالقرنین، شخصیتی واقعی در تاریخ است، اما تا این‌جا، درباره سایر سؤال‌ها، هیچ جوابی نداریم و باید بحثمان را ادامه دهیم، تا ببینیم جواب این سؤالات را پیدا می‌کنیم یا خیر و اگر پیدا می‌کنیم، چیست؟

با این مقدمه، برویم و ببینیم درباره یأجوج و مأجوج چه به دست می‌آوریم.

** یأجوج و مأجوج کیستند یا چیستند؟

* مقدمه بحث یأجوج و مأجوج

شناخت یأجوج و مأجوج در شناسایی ذوالقرنین اهمیت زیادی دارد، چرا که اقدام او در ساخت سدی که در قرآن آمده است، مانع هجوم آن‌ها شد.

در رابطه با این‌که یأجوج و مأجوج که هستند، یا چه هستند، نظریه‌های مختلفی بیان شده است. بسیاری از نظرها درباره آن‌ها از یک موضوع سرچشمه می‌گیرند و آن این‌که اقوامی وحشی و غارتگر بودند که در سرزمین‌های شمالی می‌زیسته و مناطق جنوبی را مورد تهاجم و چپاول قرار می‌دادند.

روی همین حساب، عده‌ای از افراد، اقوام مغول، هون‌ها، یوئه‌چی‌ها و حتی عده‌ای آریایی‌ها را که از سرزمین‌های شمالی حرکت کرده و سرزمین‌های جنوبی را در فلات ایران که ساکنانی بومی و تمدنی چندهزار ساله، مانند مارلیک و تپه‌های باستانی گیلان، با قدمتی بیش از ۱۰۰ سال، نسبت به ورود آریایی‌ها، یا تمدن شهر سوخته سیستان، با تمدنی به قدمت حدود ۲۵۰۰ سال، قبل از دولت‌های آریایی ماد و هخامنشی، یا تمدن جیرفت، با همین حدود قدمت، یا حتی قدیمی‌تر از این‌ها، تپه‌سیلک، با حدود ۵۰۰۰ سال قدمت نسبت به مادها و هخامنشین را تصرف نموده و تمدن‌های آن‌ها را نابود کردند، جزء یأجوج و مأجوج می‌دانند.

البته بعدها خواهیم گفت که گزینه‌های دیگری هم برای یأجوج و مأجوج مطرح شده‌اند.

در این‌جا، ابتدا سراغ کتاب عهدین رفته، بعد به گزارشات مورخین و سیاحان و جغرافی‌دانان قدیم می‌پردازیم و در نهایت به روایات مراجعه می‌کنیم تا بلکه بعد از این مراحل، به جمع‌بندی مناسبی در شناخت یأجوج و مأجوج برسیم.

* یأجوج و مأجوج در کتاب مقدس

عده‌ای سعی در ریشه‌یابی این دو نام داشته‌اند. مثلاً یأجوج و مأجوج را معرب یاهونگ و ماهونگ دانسته و با تلاش بسیار این دو نام را به اقوامی نسبت داده‌اند و این در حالی است که اصلا نمی‌دانیم یاهونگ و ماهونگ که هستند که حالا بخواهیم بحث کنیم معربش یأجوج و مأجوج می‌شود یا خیر!

دسته‌ای هم مگاگ در سفر پیدایش را دستاویز قرار داده، مأجوج را مشتق از آن دانسته و در بعضی از ترجمه‌های فعلی عهد عتیق، مگاگ را مأجوج معنا کرده‌اند، بدون آن‌که به یأجوج اشاره شده باشد یا اشاره‌ای کنند.

در ابتدای فصل دهم از سفر پیدایش، بدون هیچ توضیح خاصی، مگاگ را در کنار جومر، مادای، یاوان، توبال، ماشک و تیراس، از پسران یافث، فرزند نوح دانسته و در ادامه می‌نویسد که سرچشمه نسلی از مردم که بعد از طوفان نوح بودند که در ساحل دریاها و جزایر پخش شده و مردمان این مناطق از نسل آن‌ها هستند.

نام مگاگ در ابتدای فصل اول کتاب «تواریخ ایام» هم آمده و او را در کنار همان افراد، جزء فرزندان یافث معرفی کرده است.

تا این‌جا، مگاگ، نام یک نفر است.

در بخش ۳۸ کتاب حزقیال، مطلب بیش‌تری در این باره داریم. در این بخش آمده است که به حزقیال وحی شده تا رو به سرزمین مگاگ که در سمت شمال است بایستند و خطاب به گوگ، پادشاه ماشک و توبال مطالبی را پیش‌گویی کند. در این‌جا می‌بینیم که مگاگ، ممکن است نام یک نفر باشد، یا نام قوم و گروهی، اما گوگ نام پادشاه آن‌ها است. یعنی در این عبارات، مگاگ، یا اسم جمع است، یا مفرد، در حالی که گاگ، قاعدتا مفرد و یک نفر است.

در این پیش‌گویی آمده است که این‌ها سپاه بزرگی تشکیل داده و لشگریان اقوام مختلف، از جمله پارس‌ها به آن‌ها ملحق می‌شوند و زعامت و ریاست گوگ را می‌پذیرند. این لشگر بزرگ به بنی‌اسرائیل که از اسارت آزاد شده و در امنیت وآبادانی زندگی می‌کنند، خواهند تاخت و مانند طوفانی سهمگین خواهند بود و مانند ابر همه سرزمین اسرائیل را خواهند پوشاند و در نهایت اظهار می‌دارد که خداوند، گوگ و سپاه او را نابود می‌کند تا قدرت خود و جایگاه بنی اسرائیل را نشان دهد.

طبق این پیش‌گویی، این اتفاق در زمانی دور رخ داده و نابودی سپاه گوگ و متحدانش که پارس‌ها هم از آن جمله هستند، به واسطه بیماری، طوفان، تگرگ، آتش، گوگرد و زمین‌لرزه‌ای بزرگ خواهد بود و نیز این‌که سربازان آن‌ها به جان هم افتاده و یک‌دیگر را نابود خواهند کرد.

بعضی از مترجمین، گوگ و مگاگ را جوج و ماجوج ترجمه کرده‌اند.

در بخش ۳۹ همین کتاب نیز مطالب دیگری را خطاب به گوگ، پادشاه ماشک و توبال می‌گوید که در ادامه مطالب قبل و درباره نحوه نابودی آن‌ها است. در این بخش بار دیگر نام مگاگ به عنوان یکی از هم‌پیمانان گوگ آمده است.

در این بخش وادی عابران را که در شرق دریای مرده قرار دارد، گورستان گوگ و هم‌پیمانان او معرفی می‌کند که بعد از آن به دره لشگریان گوگ معروف می‌شود.

عده‌ای معتقد هستند که دریای مرده، همان بحرالمیت است که بین کشور اردن و سرزمین‌های اشغالی توسط اسرائیل قرار دارد. سواحل شرقی بحرالمیت در حال حاضر تماماً جزء کشور اردن است.

پس تا این‌جا، اگر بخواهیم این گوگ و مگاگ، یا جوج و ماجوج را به یأجوج و مأجوج قرآن ربط دهیم، باید بپذیریم که پارس‌ها از متحدان آن‌ها در لشگرکشی و وحشی‌گری آن‌ها، بر ضد یهود هستند و با آن‌ها هم نابود می‌شوند و این نابودی، احتمالا در سواحل شرقی دریای بحرالمیت در مرز اسرائیل فعلی است.

در عهد جدید هم یک بار از گوگ و مگوگ صحبت شده است. در کتاب مکاشفه، فصل بیستم، آیه ۷ تا ۱۰ آمده است که چون هزار سال به پایان رسد، شیطان از بند رها می‌شود تا مردم چهار گوشه جهان، یعنی گوگ و مگوگ را گمراه کرده و آن‌ها را که تعدادشان به اندازه شن‌های دریا است، مهیای نبرد کند تا سپاه قوم مقدس و شهر محبوب را محاصره کنند، اما آتشی مهیب از آسمان باریده و آن‌ها را می‌بلعد و ابلیس که سرمنشأ این کار بوده، به دریایی از آتش و کبریت انداخته شده و تا ابد در آن خواهند بود. پس به استناد این آیات، می‌توان گفت که اگر گوگ و مگاگ، یا جوج و ماجوج، اگر همان یأجوج و مأجوج قرآن هستند، در آخر الزمان در اقصی نقاط عالم پراکنده‌اند و شیطان آن‌ها را بر ضد قوم مقدس که قاعدتا منظر، بنی‌اسرائیل هستند، متحد کرده و شهر محبوب آن‌ها را محاصره می‌کنند.

با توجه به آن‌چه مرور کردیم، می‌بینیم که گوگ و مگاگ در جاهای مختلف عهدین، ضمن اشتراکاتی که دارند، تفاوت‌هایی هم دارند.

حال با فرض اعتماد به مطالب عهدین و یکی بودن یأجوج و مأجوج با گوگ و مگاگ تکلیف خیلی چیزها روشن می‌شود.

تکلیف ما هم که روشن است، به جزء و کل مطالب عهدین، اعتماد نمی‌کنیم، مگر مواردی که به قرائن خارجیه تأیید شود که این قرائن خارجیه، غیر از قطعیات تاریخی و باستان‌شناسی و مانند این‌ها، برای ما، قرآن کریم و روایات معتبر اهل بیتc است که تا این‌جا قرینه نداریم.

جالب آن‌که بعضی آقایان به گوگ و مگاگ یا همان جوج و ماجوج و مطابقت آن‌ها با یأجوج و مأجوج قرآن اعتماد کرده‌اند، اما چون ایرانی بوده‌اند، قسمت پارس‌ها را نادیده گرفته‌اند.

دوستانی که در جلسات یهود و نقش آن‌ها در دوران ظهور بوده‌اند، این مطالب را هم به آن بحث ضمیمه کنند.

و صلی الله علی محمد و آله

نمودار درختی مدرس

باز کردن همه | بستن همه