$


مقتل ابومخنف

((( این مطالب از لابه‌لای دروس مختلف استاد ریاحی استخراج شده است. )))

لوط بن یحیی بن سعید بن مخنف، مشهور به ابومخنف از جمله اجلای شیعه است که مرحوم نجاشی او را شیح اصحاب ما در کوفه و سرشناس در آن‌ها معرفی می‌کند.

ایشان کتب متعددی داشته که از جمله آن مقتل الحسین است.

ایشان متوفای سال ۱۵۷ هجری است که در کوفه می‌زیسته است. تولد او را حدود سال ۷۰ تا ۹۰ هجری قمری، یعنی کمتر از ۲۰ سال پس از واقعه کربلا تخمین زده‌اند و این بدان معنا است که یک یا حداکثر دو واسطه با ماجرای کربلا فاصله داشته است و این نزدیکی زمانی و هم‌مکانی با کوفه که نقش اصلی را ماجراهای کربلا داشته‌اند، اهمیت گزارش‌های او را دو چندان می‌کند.

در حال حاضر، دو کتاب به نام ایشان مشهور است، یکی به نام وقعه الطف و دیگری به نام مقتل ابومخنف که هر کدام را جداگانه بررسی می‌کنیم.

۱- وقعة الطف که با عنوان نخستین گزارش مستند از نهضت عاشورا به فارسی ترجمه شده است. این کتاب جمع‌آوری گزارش‌های محمد بن جریر طبری سنی، یعنی صاحب تاریخ الرسل و الملوک یا تاریخ الأمم و الملوک است که به تاریخ طبری مشهور شده، از کتاب مقتل الحسین ابومخنف است.

طبری مدعی آن است که به این کتاب دست‌رسی داشته و بخش‌هایی از آن در ضمن تاریخ خود بیان کرده است و جناب آقای محمدهادی یوسفی غروی آن را از لابه‌لای تاریخ طبری استخراج و منظم کرده است.

نکته مهم در رابطه اعتماد به این کتاب، محمد بن جریر طبری است که باید معلوم شود تا چه اندازه می‌توان به او اعتماد کرد.

به نظر حقیر مطالب تاریخ طبری که وقعة الطف نیز از آن استخراج شده است، با دو اشکال مواجه است:

  1. خود طبری، فرد قابل اعتمادی نیست و مطالب خلاف واقع در کتاب او که به فرمان و پشتیبانی خلفای بنی‌العباس نوشته شده است، بسیار مشهود است. این خلاف واقعیت‌ها را حقیر در تاریخ مربوط به امام مجتبیj بسیار مشاهده کرده‌ام و بعید نیست که در سایر موارد هم وجود داشته باشد. یا مثلا این‌که در وقایع سال دهم هجری، ایشان مطلب ریز و عجیب و غریبی از زندگی حضرت رسول اللهp و سایر صحابه را نقل می‌کند، مثلا تغداد اسب‌ها، شترها، قاطرها، شمشیرها، لباس‌ها، حتی همسرانی که خواستگاری شده‌اند و جواب رد داده‌اند و بسیاری از این مطالب، اما حتی اشاره کوچکی هم نه به جزئیات واقعه غدیر می‌کند و نه به کلیت آن کأنه اصلا نه خانی آمده است و نه خانی رفته است. شاید بیش از هزار مطلب ریز و درشت از این دست بتوان پیدا کرد. خلاصه این‌که خود طبری فرد ثقه‌ای نیست و حقیر گزارشات او را معتبر نمی‌دانم، مگر به قرینه‌ای تأیید شود. البته این عرض حقیر را بسیاری از اهل تاریخ نمی‌پسندند.
  2. جناب طبری در کتاب خود اشاره می‌کند که صحت همه مطالب کتاب را عهده‌دار نمی‌شود و فقط آن‌چه را دیده یا شنیده، نقل می‌کند و این به معنای آن است که حتی اگر به خود او اعتماد داشته باشیم، خودش همه منابع و مأخذ کتابش را تأیید نمی‌کند و شاید مقتل ابومخنفی که او به آن استناد می‌کند هم از این جله باشد.

البته شیخ مفید هم ظاهراً به این کتاب یا بخشی از آن دست‌رسی داشته و بخش‌هایی را ضمن کتاب الارشاد روایت کرده است. البته این امکان هم وجود دارد که شیخ، بیش‌تر مطالب خود از این کتاب را از طریق طبری گرفته باشد.

۲- مقتل الحسین که با همین نام چاپ شده و به عنوان معتبرترین گزارش از تاریخ کربلا شناخته می‌شود. مقتل ابومخنف تا یکی دو قرن بعد از تألیف موجود بوده و بعضی از بزرگان آن را در اختیار داشته‌اند، اما به جز گزارش طبری و مختصری که مرحوم شیخ مفید و بعضی دیگر از مورخان عموماً سنی از آن نقل کرده‌اند، اطلاع دیگری از متن آن نداریم. این کتاب قرن‌ها ناموجود بوده و حتی مرحوم علامه مجلسی که تلاش بسیاری در جمع‌آوری کتب از اقصی نقاط داشت، به نسخه‌ای از این دست پیدا نکرد و شاگردان او مانند سید نعمت الله جزایری هم که به کتاب‌های شاذ و عجیب و غریبی دست‌رسی داشته و به آن‌ها اعتماد می‌کرده، گزارشی از این کتاب ندارد تا این‌که بنا بر گزارش آقا بزرگ طهرانی، در سال ۱۲۸۷، مقتلی به نام ابومخنف به زبان عربی در بمبئی هند چاپ شد. این مقتل که به یک‌باره بعد از هزار سال از مرگ ابومخنف در هند پیدا و چاپ شد و حدود ۳۰ سال بعد در نجف به چاپ رسید، به صورت رایگان در نجف و کربلا توزیع شد و مورد توجه روضه‌خوان‌های آن‌جا قرار گرفت و از آن‌جایی که کربلا مرکز پخش روضه‌های حضرت سیدالشهدا ع، خصوصاً در ایام محرم و اربعین حسینی است، مطالب این کتاب بین سایر روضه‌خوان‌ها منتشر شد.

گزارش‌های این کتاب که معلوم نیست سر و کله‌اش از کجا پیدا شده و در هند که به شدت تحت تأثیر استعمار انگلیس بوده، به چاپ رسیده است، نه تنها با مطالبی که شیخ مفید، طبری و دیگران از ابومخنف روایت کرده‌اند متفاوت است، بلکه با سایر گزارش‌های روایی و تاریخی ما نیز هماهنگ نیست.

بسیاری از بزرگان ما مانند محدث نوری و شیخ عباس قمی از مخالفان این نسخه بوده و آن را جعلی می‌دانند. محدث نوری این کتاب را از دسیسه‌های مخالفان می‌داند.

این کتاب در حاشیه جلد دهم بحارالأنوار به چاپ رسیده و بعضی به اشتباه تصور کرده‌اند که علامه مجلسی آن را نقل کرده است، در حالی که چنین نست و ناشر آن را به جلد دهم افزوده است که کاملاً هم مشخص است.

نمودار درختی مدرس

باز کردن همه | بستن همه