$
* بخش سوم: انگیزه ترور
سؤالی که اینک باید به آن پرداخت این است که آیا این اتفاق نتیجه یک توطئه بوده، یا احیاناً بر اثر یک سهل انگاری یا مثل آن اتفاق افتاده است؟ چرا که ممکن است فردی، فرد دیگری را بدون تعمد مسموم کرده باشد که در این صورت به آن ترور نمیگوییم. البته ممکن است فردی هم از روی عمد یا غیر عمد خودش را مسموم کرده باشد و به قتل برسد که نوع اول میشود خودکشی و نوع دوم فقط یک اتفاق است.
برای بررسی این سؤال باید ابتدا به این مسأله پاسخ داد که آیا فرد یا افرادی بودهاند که انگیزه لازم برای این توطئه شوم را داشته باشند؟
آنچه مسلم است اینکه اقدامات و فعالیتهای حضرت رسول الله صلیاللهعلیهوآله، چه در سیزده سال حضور ایشان در مکه و چه در ده سال حکومت ایشان در مدینه، به اندازه کافی دشمنتراش بوده است که بسیاری از کافران یا منافقان از اهالی مکه یا مدینه و یا اعراب بادیه و نیز یهودیان انگیزه لازم برای ترور ایشان را داشته باشند. همانگونه که بارها نیز به چنین کاری اقدام نمودند، اما تقدیر الهی بر این بود که این اقدامات به نتیجه نرسیده و فرصت برای اکمال دین و اتمام نعمت فراهم شود چرا که پس از این موضوع لزومی ندارد و قرار نیست که انسانی از مرگ استثنا شود.
در بخش بعد، مروری اجمالی خواهیم داشت بر برخی از این توطئهها جهت آشنایی با عاملین ترورها و انگیزه آنها.
در اینجا تذکر این نکته خالی از لطف نیست که گاهی با شناخت انگیزه قتل، عاملین آن شناسایی میشوند و گاهی بر عکس، با شناخت عاملین آن، انگیزه مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد.
* بخش چهارم: بعضی از توطئههای نافرجام ترور حضرت رسول الله صلیاللهعلیهوآله
حضرت رسول الله صلیاللهعلیهوآله بارها و بارها مورد ترور دشمنان خود قرار گرفتند. همانگونه که اشاره شد، به جز مرتبه آخر، مصلحت الهی بر این بود تا از این توطئهها نجات یافته، بتوانند رسالت الهی خود را تکمیل کنند و بالأخره در آخرین ترور در حالی که دین کامل و نعمت تمام شده بود و جانشین ایشان در بزرگترین گردهمآیی صدر اسلام، یعنی پس از حجةالوداع، در غدیر خم معرفی شده بودند، تقدیر الهی بر این قرار گرفت که ایشان نیز مانند بسیاری از صالحین، فیض بزرگ شهادت را درک کرده و به لقای الهی برسند.
در این جا برخی از این توطئههای نافرجام را متذکر میشویم:
* توطئههای ترور حضرت رسول الله صلیاللهعلیهوآله توسط یهود، قبل از بعثت نبوی
۱- بنا بر بعضی گزارشهای تاریخی، پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله حتی پیش از تولد هم مورد توطئه ترور یهود بودند. بدین صورت که جد اعلای ایشان، حضرت هاشم، جدشان عبدالمطلب و پدرشان عبدالله بارها و ظاهراً به منظور جلوگیری از تولد ایشان، مورد ترور یهودیان قرار گرفتند. مرگ عبدالله، پدر نبی مکرم اسلام صلیاللهعلیهوآله در سنین جوانی، آن هم در مدینه که محل استقرار یهودیان بود و آن هم اندکی پس از ازدواج با آمنه، ممکن است نمونهای از این موارد است.
عزیزان در این مورد و موارد مشابه، میتوانند به کتاب اسرار شهادت پیامبر صلیاللهعلیهوآله، نوشته سید علی موسوی مطلق، نشر هنارس مراجعه کنند.
۲- حضرت رسول الله صلیاللهعلیهوآله در کودکیشان نیز هدف توطئه یهودیان بودند. یکی از این موارد در کتاب الخرائج (ج ۳، ص ۱۰۷۳) گزارش شده است که در ملاقات عبدالمطلب و سیف بن ذییزن، حاکم یمن پیش میآید که سیف به عبدالمطلب میگوید: «فرزندت را از یهود بر حذر بدار.» جالب این است که یعقوبی، در کتاب خود (ج ۲، ص ۱۲) مینویسد که سیف گفت: «هم از یهود بر حذر بدار و هم از قوم خودت، که قریش شدیدتر از یهود هستند.» یعنی هم او را از یهود محافظت کن و هم از قریش.
۳- یکی دیگر از این موارد ماجرای بحیرا و توصیه وی به ابوطالب برای دور نگهداشتن ایشان از یهود میباشد که مشهور است. در این سفر، افرادی به نامهای زبیر یا زریر، تمام و دریس، قصد ترور ایشان را داشتند که بحیرا به نوعی مانع آنها شد. ماجرای بحیرا در کتابهایی از جمله السیرة النبویة لابن هشام[۱] آمده است.
* توطئههای ترور حضرت رسول الله صلیاللهعلیهوآله توسط مشرکین، قبل از هجرت
۱- حضرت رسول الله صلیاللهعلیهوآله در همان سالهای ابتدایی بعثت نیز مورد سوء قصد قرار گرفتند. ابوجهل، تصمیم گرفت تا ایشان را به قتل برساند، لذا هنگامی که ایشان به نماز ایستادند، ابوجهل که ظاهراً توسط برخی بزرگان قریش به شدت تحریک شده بود، با سنگی بزرگ تصمیم به قتل ایشان گرفت که الله تعالی دستان او را به گردنش خشک کرد و نتوانست کاری کند و نزد یارانش بازگشت. مردی دیگر تصمیم به این کار گرفت که هنگام نزدیک شدن به حضرت رسول الله صلیاللهعلیهوآله، صدای قرائت ایشان را شنید و ترسید و بازگشت. این ماجراها در مکتب خلفا، در کتابهایی همچون السیرة النبویة لابن هشام[۲] آمده است.
۲- احتمال ابوطالب مبنی بر انگیزه ترور حضرت رسول الله صلیاللهعلیهوآله توسط قریش، خصوصاً در روزگار سخت محاصره اقتصادی، اجتماعی در شعب ابوطالب، که با اقدامات عملی وی جهت حفظ جان حضرت رسول الله صلیاللهعلیهوآله همراه بود را نیز میتوان به این مجموعه اضافه کرد. این ماجرا در تاریخ اسلام ذهبی و غیر آن[۳] و در مکتب اهل بیت علیهالسلام در أعیان الشیعة (ج ۱، ص ۱۷۵) آمده است.
۳- یکی از جالب توجهترین اقدامات ترور در ایام مکه، قصد ترور حضرت رسول الله صلیاللهعلیهوآله توسط عمر بن الحطاب است که در کتابهایی مانند تاریخ اسلام ذهبی[۴] بیان شده است.
این توطئه نیز بینتیجه مانده و منجر به اسلام آوردن وی میشود. البته با مرور جملات مورخین و محدثین مکتب خلفا، کاملاً محسوس است که وی بر اثر برخورد شدید حضرت رسول الله صلیاللهعلیهوآله و حضور افرادی مانند حمزه که شیر الله و رسولش لقب گرفت و شجاعان عرب نیز در برابرش، کرنش میکردند، در آن لحظه اسلام آورد، لذا اسلام آوردنش نیز جای تأمل دارد. این ماجرا را نیز اشاره کنم که در مجمع الزوائد و مانند آن[۵] آمده است که لیلی همسر عامر بن ربیعه، که هر دو از مهاجرین حبشه بودند، قبل از هجرت خود و در ایام جاهلیت عمر، برخوردی با وی دارد، که لیلی برداشت ملایمت در وی میکند و تصور میکند که شاید دل عمر به اسلام تمایل یافته، اما همسرش، عامر بن ربیعه، میگوید: «فوالله لا یسلم حتی یسلم حمار الحطاب» یعنی «قسم به الله! اگر الاغ پدرش هم اسلام آورد، او اسلام نمیآورد.»
۴- شاید مشهورترین ماجرای اقدام برای ترور حضرت رسول الله صلیاللهعلیهوآله، ماجرای دارالندوه و شورای مخالفان اسلام است که بزرگان قریش در آن اجتماع کردند تا تکلیف خود را با حضرت رسول الله صلیاللهعلیهوآله یکسره کنند. ابوجهل پیشنهاد قتل ایشان و دادن خونبها را داد که توسط شیطان، که در قالب پیرمردی از اهالی نجد، خود را نمایان کرده بود، رد شد. فردی دیگر پیشنهاد اخراج ایشان از مکه، دیگری پیشنهاد زندانی کردن و . . . را دادند که همگی توسط همان پیرمرد نجدی رد شد و در نهایت پیشنهاد خود پیرمرد، مورد پذیرش همگانی قرار گرفت که از تیرههای مختلف قریش، چهل نفر انتخاب شوند و با مشارکت هم، حضرت رسول الله صلیاللهعلیهوآله را به قتل برسانند، تا بنیهاشم نتوانند اقدام به خونخواهی او کنند و این همان ماجرایی است که با جانفشانی امیر مؤمنان، حضرت علی علیهالسلام، در راه حضرت رسول الله صلیاللهعلیهوآله و رسالت بزرگ ایشان همراه بود و منجر به هجرت رسول الله صلیاللهعلیهوآله به مدینه شد.
اصل این ماجرا از متواترات شیعه و سنی است که برخی از اسناد آن در کتب علمای مکتب خلفا مانند التفسیر الکبیر للفخر الرازی[۶] آمده است.
***********************************
[۱]– السیرة النبویة لابن هشام (ج ۱، ص ۱۱۶ و ۲۴۵)، تاریخ مدینة دمشق (ج ۳، ص ۱۲)، إمتاع الأسماع (ج ۸، ص ۱۸۱) و سیرة ابن إسحاق (ج ۲، ص ۵۵).
[۲]– السیرة النبویة لابن هشام (ج ۱، ص ۱۹۴)، زاد المسیر (ج ۸، ص ۲۸۰)، التفسیر الکبیر للفخر الرازی (ج ۳۲، ص ۲۰)، إمتاع الأسماع (ج ۴، ص ۱۲۳)، سیرة الحلبی (ج ۱، ص ۴۶۴) و در مکتب اهل بیت علیهمالسلام در مجمع البیان (ج ۱۰، ص ۴۰۰) و تفسیر منسوب به علی بن ابراهیم (ج ۲، ص ۲۱۲).
[۳]– تاریخ اسلام ذهبی (ج ۱، ص ۲۲۱)، البدایة و النهایة (ج ۳، ص ۱۲۶) و السیرة النبویة لابن هشام (ج ۲، ص ۴۴).
[۴]– تاریخ اسلام ذهبی (ج ۱، ص ۱۷۴)، تاریخ مدینة دمشق (ج ۴۴، ص ۳۴)، الطبقات الکبری (ج ۳، ص ۲۶۷)، المستدرک علی الصحیحین (ج ۴، ص ۵۹)، عمدة القاری (ج ۱۷، ص ۹) و سیرة الحلبی (ج ۲، ص ۱۹).
[۵]– مجمع الزوائد (ج ۶، ص ۲۴)، المعجم الکبیر (ج ۲۵، ص ۳۰)، تاریخ مدینة دمشق (ج ۴۴، ص ۲۳)، الکامل فی التاریخ (ج ۲، ص ۸۴)، تاریخ اسلام ذهبی (ج ۱، ص ۱۸۱)، البدایة و النهایة (ج ۳، ص ۱۰۰)، إمتاع الأسماع (ج ۹، ص ۱۰۵)، سیرة ابن إسحاق (ج ۲، ص ۱۶۰، السیرة النبویة لابن هشام (ج ۱، ص ۲۲۹) و السیرة النبویة لابن کثیر (ج ۲، ص ۳۳).
[۶]– التفسیر الکبیر للفخر الرازی (ج ۱۵، ص ۱۵۵)، تفسیر البیضاوی (ج ۳، ص ۱۰۳)، الطبقات الکبری (ج ۱، ص ۲۲۷)، الکامل فی التاریخ (ج ۲، ص ۱۰۲)، زاد المسیر (ج ۳، ص ۲۳۶)، جامع البیان (ج ۹، ص ۳۰۰)، تفسیر الثعلبی (ج ۴، ص ۳۴۸)، شواهد التنزیل (ج ۲، ص ۲۷۹) تفسیر ابن کثیر (ج ۲، ص ۳۱۵)، الدر المنثور (ج ۳، ص ۱۷۹)، تاریخ طبری (ج ۲، ص ۹۸)، البدایة و النهایة (ج ۳، ص ۲۱۵)، إمتاع الأسماع (ج ۴، ص ۱۲۱)، السیرة النبویة لابن هشام (ج ۲، ص ۳۳۱) و السیرة النبویة لابن کثیر (ج ۲، ص ۲۲۷).