$
جلسه گذشته بحث ما درباره آیه نفر تمام شد و از امروز بحثمان را روی آیه سؤال متمرکز میکنیم.
* مطالبی پیرامون آیه سؤال و نحوه استدلال به آن:
آیه سؤال که بعضی آن را آیه ذکر هم گفتهاند، دو آیه در قرآن است که یک تفاوت جزئی هم با هم دارند.
یکی آیه ۴۳ سوره نحل که میفرماید: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ إِلاَّ رِجالاً نوحی إِلَیْهِمْ فَسْئَلوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمون» و دیگری آیه ۷ سوره انبیاء که میفرماید: «وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَکَ إِلاَّ رِجالاً نوحی إِلَیْهِمْ فَسْئَلوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمون». یعنی: «و ما نفرستادیم قبل تو، مگر افرادی که وحی میکردیم به سوی آنها. پس بپرسید از اهل الذکر اگر نمیدانید.»
اگر دقت بفرمایید آیه اول یک «مِن» اضافه دارد که طبیعتا در اعراب کلمه بعد هم تأثیر گذاشته ولی این موضوع تغییری در معنای آیه ندارد.
طبق روال همیشگی، ابتدا به بررسی خود آیه میپردازیم تا ببینیم چه چیزهایی از آن در میآید و بعد به سراغ روایات خواهیم رفت تا بحث را کامل کرده و بتوانیم جمعبندی کنیم.
اما قبل از اینکه به بررسی آیه بپردازیم، به اختصار عرض میکنم که این آیه هم از آن آیهها است که در مباحث مختلف مطرح شده و خصوصا در بحث جواز تفسیر غیر معصوم، معرکه آرا است. اگر خاطرتان باشد، در اصول فقه هم در بحث حجیت خبر واحد و در مباحث اصول عقائد و تفسیر، در بحث مراجعه به علمای اهل کتاب، مفصل روی این آیه صحبت کردیم.
اما چند نکته را درباره خود آیه عرض میکنم:
– تمرکز اصلی بحث ما فعلا روی قسمت دوم آیه است که میفرماید اگر چیزی را نمیدانید، از اهل الذکر سؤال کنید.
اولین چیزی که از آیه معلوم میشود، اینکه اگر کسی چیزی را میدانست، نیازی به سؤال از اهل الذکر نیست، اما اگر نمیدانست، در شرایطی باید به آنها مراجعه و سؤال کند. در اینجا چند نکته مطرح میشود.
۱) آیا علم به معنای دقیق آن مورد نظر است یا مراتب پایینتر را هم شامل میشود؟
۲) امر آیه وجوبی است یا خیر؟ و اینکه این سؤال حتما باید به عمل بیانجامد؟
۳) اهل الذکر چه کسانی هستند؟
که این موارد را بررسی میکنیم.
– بارها در علم تفسیر عرض کردیم و شواهد و دلایل آن را برشمردیم و در مباحث اصول هم مدتها وقتمان را صرف همین بحث کردیم که علم مورد نظر در قرآن و روایات، علم به معنای دقی آن که صرفا شامل یقینیات است، نمیباشد، بلکه علم به معنای متعارف آن منظور است، لذا مراتب پایینتر را هم شامل میشود. تصور میکنم پیش از این در همین بحث اجتهاد و تقلید هم عرض کردم که اگر تقسیمات چهارگانه یقین، قطع، ظن و شک را در نظر بگیریم، یقین و قطع از مصادیق علم مورد نظر در لسان شرع هستند.
– حال باید ببینیم که اولا این امر، امر وجوبی است و اگر کسی چیزی نمیدانستند، حتما باید بپرسد؟ و ثانیا آیا هر سؤالی باید به عمل بیانجامد؟
به نظر بعضی از بزرگان امر آیه، وجوبی است و وقتی سؤال واجب شد، عمل به پاسخ هم واجب میشود و الا لغویت عقلی یا عقلایی دارد و قبیح است و قرآن دستور به قبیح نمیدهد.
اما به نظر حقیر قسمت اول اینگونه نیست و در نتیجه قسمت دوم هم ملاحظاتی دارد.
اینکه عرض کردم قسمت اول قابل قبول نیست، این است که انسان طبیعتا خیلی چیزها را نمیداند که چند دسته هستند:
۱) مواردی که انسان نمیداند و باید بداند.
۲) مواردی که انسان نمیداند و لزومی هم به دانستنتش نیست، اما بهتر است که بداند.
۳) مواردی که انسان نمیداند و نه تنها لزومی به دانستنش نیست، که بهتر است نداند.
۴) مواردی که انسان نمیداند و نباید هم بداند.
حال بماند که میتوان بین حالت دوم سوم هم حالت پنجمی در نظر گرفت.
خلاصه میبینیم که هر دانستنی واجب نیست.
طبیعتا ما با دسته سوم و چهارم کاری نداریم و بحث بر سر دسته اول و دوم است.
آری! اگر عدم علم ما نسبت به دسته اول باشد، دانستن واجب میشود و طبیعتا متعاقبات دانستن، مانند عمل کردن و غیر آن هم معمولا واجب میشود. اما اگر از دسته دوم باشد، یعنی دانستن آن ترجیح داشته باشد، معمولا متعلقات آن هم ترجیحی میشود و نه واجب.
مثلا فرض کنیم، در همین بحث فقه، مطالب زیادی هست که افراد نمیدانند و نیازی هم به دانستن آن ندارند. مثل اینکه مردها معمولا نیازی به دانستن احکام خاص بانوان ندارند. یا احکام فلان چیز را نمیداند و از آنجایی که یا اصلا به آن مبتلا نمیشود یا فعلا مبتلا نیست، لازم هم نیست ُسؤال کند.
پس امر مورد نظر آیه، وجوبی نیست که هر چه را نمیدانید، حتما باید بپرسید. مگر کسی بگوید که خیر، منظور آیه فقط دسته اول است که اگر دلیلی بر این اعا ارائه کرد و ما هم پذیرفتیم، سلمنا، تسلیم میشویم.
در مورد قسمت دوم هم همینگونه است. یعنی اگر پاسخ چیزی به ما ارائه شد، قرار نیست، حتما به آن عمل کنیم. مثل علم نسبت به مستحبات که ممکن است، علم به آن پیدا کنیم، اما لزوم و وجوبی در عمل به آن نیست.
آنچه عرض کردم، فقط در امور دینی نیست و مربوط به همه شؤون زندگی است.
خلاصه اینکه نه امر در این آیه، همواره وجوبی است و نه هر علمی، لزوما باید به عمل بیانجامد.
مطلب بعدی درباره اهل الذکر است که إن شاء الله بماند برای جلسه آینده.
و صلی الله علی محمد و آله