$
* روایت اول منع فتوی به غیر علم:
۵۷/۷- الکافی (ح ۹۹): مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أحْمَدَ وَ عَبْدِاللهِ ابْنَیْ مَحَمَّدِ بْنِ عیسَی عَنْ عَلیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمیرَةٍ عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ یَزیدٍ قَالَ: «قالَ لی أبوعَبْدِاللهِj: «أنْهاکَ عَنْ خَصْلَتَیْنِ فیهِما هُلْکُ الرِّجالِ، أنْ تَدینَ اللهَ بِالْباطِلِ وَ تُفْتیَ النّاسَ بِما لا تَعْلَمُ.»»
* ترجمه: مفضل بن عمر روایت کرد: «ابوعبدالله (امام صادق)j به من فرمودند: «نهی میکنم شما را از دو خصلتی که در آن هلاک شدن افراد است. اینکه به دینداری کنید الله را به باطل و فتوا دهید به غیر علم.»»
* بررسی سند: در بعضی از نسخ به جای مفضل بن یزید، مفضل بن مزید نوشته شده است که علی ای حال مجهول است، اما به واسطه توثیق میشود.
سایرین هم که همه ازثقات ما هستند و در نتیجه انتساب این فرمایشات به امامj معتبر است.
این حدیث با همین سند در المحاسن (ج ۱، ص ۲۰۴) و الخصال (ج ۱، ص ۵۲) نیز روایت شده است.
* بررسی متن: و اما چند نکته درباره متن:
۱- تدین الله بالباطل یعنی به روش باطل و نادرست، دینداری کنی. خوب عنایت بفرمایید، ممکن است دین درست باشد، اما روش دینداری درست نباشد که باز هم موجب هلاکت میشود. در این مورد بارها، به مقتضای موضوع، مفصل یا مختصر صحبت کردهایم. هم در مقدمات مباحث عقائد که درباره تعقل و تدبر و مانند اینها صحبت کردیم، هم در باب آیات تبعیت از پدران و بزرگان گذشته که هم در همان مقدمات مباحث اصول عقائد صحبت کردیم و هم مستقلا ذیل بعضی آیاتی که تفسیر کردم و هم در مباحثی که اشارهای به بدعت داشتیم.
۲- نکته دیگر درباره علم است که باز هم فقط در حد اشاره و یادآوری عرض کنم که اگر تقسیم بندی چهارگانه حقیر را در مورد آگاهی از مطالب مختلف بپذیریم، علم در لسان آیات و روایات، شامل یقین و قطع است و ظن و شک را شامل نمیشود که به گمان حقیر معنای علم در بین عقلای اهل علم، در گذشته و حال هم همین بوده است.
خلاصه اینکه مجتهد یا حتی هر فرد دیگری، فقط در مواردی که یقین یا حداقل قطع به مطلبی دارد، میتواند فتوا بدهد و در غیر این صورت، حداقل در امور دینی خود را به هلاکت انداخته است.
* روایت دوم منع فتوی به غیر علم:
۵۸/۸- الکافی (ح ۱۰۱ و ۱۴۶۰۵): مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عیسَی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبوبٍ عَنْ عَلیِّ بْنِ رِئابٍ عَنْ أبیعُبَیْدَةَ الْحَذّاءِ عَنْ أبیجَعْفَرٍj قالَ: «مَنْ أفْتَی النّاسَ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدًی مِنَ اللهِ، لَعَنَتْهُ مَلائِکَةُ الرَّحْمَةِ وَ مَلائِکَةُ الْعَذابِ وَ لَحِقَهُ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِفُتْیاهُ».
* ترجمه: ابوجعفر (امام باقر)j فرمودند: «هرکس فتوا دهد مردم را به غیر علم و نه هدایتی از (جانب) الله، لعنت کنند او را ملائکه رحمت و ملائکه عذاب و ملحق شود به او سنگینی ازعمل به فتوای او »
* بررسی سند: همه رجال سند این روایت از ثقات میباشند و در نتیجه انتساب این عبارات به معصومj معتبر است.
این حدیث را احمد بن محمد البرقی نیز در المحاسن (ج ۱، ص ۲۰۵) با همین سند روایت کرده است.
شیخ الطائفه نیز در التهذیب (ج ۶، ح ۵۳۱) همین حدیث را با همین سند روایت کرده است.
* بررسی متن: چندنکتهای را که درباره این حدیث یادداشت کردهام عرض کنم.
۱- علم در اینجا هم همان است که در روایت قبل عرض کردم.
۲- نکته بعدی در مورد عبارت «لا هدی من الله» است که کنایه توکل است. یعنی مجتهد هم علم داشته باشد و هم باید توکل داشته باشد، چرا که به هر حال هر مجتهدی، حتی اگر سرآمد عصر خود یا حتی همه اعصار باشد، باز هم امکان خطا دارد و لازم است علی بر تکیه بر معلومات خود، توکل هم داشته باشد تا إن شاء الله فتوایش موافق واقع باشد، یا حداقل برائت از ذمه ایجاد کند.
۳- عبارت «لا هدی من الله» را به گونه دیگری هم میتوان معنا کرد که آن هم قابل قبول است. بعید نیست منظور از این عبارت فتوا بر اساس آن چیزی باشد که الله تعالی ما را به آن هدایت کرده است و ما موظف هستیم بر اساس همینها فتوا بدهیم.
۴- جالب اینکه بر اساس این فرمایش امامj اگر کسی به غیر علم و هدایت از جانب الله فتوا دهد، حتی ملائکه رحمت هم که قرارشان به لعن نیست، او را لعن میکنند.
۵- در مورد لعن هم که بارها هم مفصل و هم مستقل بحث کردهایم و دوستان مؤسسه هم قرار است به زودی و پیش از فرا رسیدن ایام فاطمیه جلسه مستقلی برای بحث و بررسی پیرامون آن تشکیل دهند. إن شاء الله)
۶- نکته دیگر در مورد این روایت اینکه بنا بر فرمایش امامj اگر کسی فتوای به غیر علم و هدایت از جانب الله تعالی بدهد، سنگینی عمل خطای دیگران که بر اساس فتوای او عمل میکنند، برای او هم هست. یعنی سهمی از خطا و گناهی که دیگران مرتکب میشوند، بر دوش او هم هست و عند الله تعالی باید پاسخگوباشد که این مطلب، عقلانی هم هست و لازم است که اگر بر مسند فتوا نشسیم، حواسمان را جمع کنیم و اگر در واردی علم نداشتیم، از فتوا خودداری کرده و مقلدان را به دیگری که به گمان ما علم دارد، راهنمایی کنیم.
۷- مطلب دیگر اینکه این دست روایات یکی از مستندات اخباریها برای اشکال به ما و ما برای اشکال به انسدادیها است. اخباریها میگوند که روش اصولیها در استنباط احکام، مبتنی بر اعتماد به ظنون است و این یعنی فتوا به غیر علم. دیدیم که مرحوم آخوند هم همین اشکال را به انسدادیها داشتند و تقلید از آنها را مشکل و بعضی غیرمجاز میدانستند. در مورد فرمایش مرحوم آخوند که پیش از این در همین جلسات صحبت کردیم، اما در مورد اتهام اخباریها با ما، باید اعتراف کنم به نظر به عنوان یک اصولی انفتاحی، اعتراف میکنم که تعدادی از فتواهای تعدادی از اصولیون انفتاحی هم مستند به ظنون یا حداقل به طور جدی در معرض این اتهام است و ما به عنوان پیروان مکتب اهل بیتb باید دقت کنیم که سراغ ظنون و شکوک نرفته و تابه علم یعنی یقین یا حداقل قطع باشیم.
۸- نکته آخر که در اصل جزء نکات اولیه بود و جا ماند اینکه میگوییم با توجه به اینکه فرمایشات معصومینb همواره مستند به علم و هدایت از جانب الله تعالی است، پس معلوم میشود که این فرمایشان مبوط به غیر معصوم است و اگر ایشان هر فتوای غیر معصومی را غیر مجاز میدانستند، نباید غیر مجاز آن را مقید به چیزی میکردند، پس معلوم میشود که اگر فتوا بر اساس علم و هدایت از جانب الله تعالی بود، مشکلی ندارد.
جلسه آینده گزارش مختصری ازاحادیث باب ۱۱ من ابواب صفات قاضی که در این بحث مطرح میشود، عرض میکنم تا به روایت آخری بپردازیم. إن شاء الله.
و صلی الله علی محمد و آله