$
* دلیل سوم: روایات
آنچه تا اینجا عرض شد، دلایلی بود که از غیر روایات بیان میشد. اینک به روایات میپردازیم.
در مجموعه بحث شهرت به سه دسته حدیث استناد کردهاند که هر کدام را جداگانه روایت کرده و بررسی میکنیم.
***
* روایات فرزندان محرز:
چهار روایت در کتب روایی ما از فرزندان محرز در باب ارث وجود دارد که بعضی در اعتبار شهرت به آن استناد کردهاند.
بعضی آن را مستند شهرت فتوایی گرفتهاند و بعضی مستند شهرت عملی و بعضی مستند هر دو.
ابتدا این احادیث را روایت کرده، مختصری هم در مورد سند آنها صحبت میکنیم تا در پایان به بررسی و جمعبندی برسیم.
***
* روایت اول:
۱/۱- الکافی (ح ۱۳۳۷۶): حمید بن زیاد عن الحسن بن محمد الکندی عن أحمد بن الحسن المیثمی عن أبان بن عثمان عن عبدالله بن محرز قال: «سَألْتُ أباعَبْدِاللهِj عَنْ رَجُلٍ أوْصَی إلَیَّ وَ هَلَکَ وَ تَرَکَ ابْنَةً. فَقالَ: «أعْطِ الِابْنَةَ النِّصْفَ وَ اتْرُکْ لِلْمَوالی النِّصْفَ». فَرَجَعْتُ، فَقالَ أصْحابُنا: «لا وَ اللهِ! ما لِلْمَوالی شَیْءٌ». فَرَجَعْتُ إلَیْهِ مِنْ قابِلٍ، فَقُلْتُ لَهُ: «إنَّ أصْحابَنا قالوا: «لَیْسَ لِلْمَوالی شَیْءٌ وَ إنَّما اتَّقاکَ». فَقالَ: «لا وَ اللهِ! ما اتَّقَیْتُکَ وَ لَکِنّی خِفْتُ عَلَیْکَ أنْ تُؤْخَذَ بِالنِّصْفِ، فَإنْ کُنْتَ لا تَخافُ، فادْفَعِ النِّصْفَ الْآخَرَ إلَی الِابْنَةِ فَإنَّ اللهَ سَیُؤَدّی عَنْکَ»»»
* ترجمه: عبدالله بن محرز روایت کرد: «از ابوعبدالله (امام صادق)j درباره فردی سؤال کردم که به من وصیت کرد و مرد و دختری باقی گذاشته است. پس فرمودند: «نصف را به دختر بده و نصف را برای موالی ترک کن.» پس باز گشتم و اصحابمان گفتند: «قسم به الله خیر! برای موالی چیزی نیست.» پس سال بعد خدمت ایشان بازگشته و به ایشان عرض کردم: «به یقین اصحاب ما گفتند: «برای موالی چیزی نیست و این است و جز این نیست که نسبت به تو تقیه کرده است.» پس فرمودند: «قسم به الله خیر! نسبت به تو تقیه نکردهام، بلکه بر تو ترسیدم که نصف را از تو بگیرند، پس اگر نمیترسی، نصف دیگر را به دختر بده چرا که به یقین الله تو را کمک میکند.»»»
* بررسی سند: این روایت را ثقةالاسلام الکلینی از حمید بن زیاد از حسن بن محمد بن سماعه الکندی احمد بن حسن بن اسماعیل المیثمی از ابان بن عثمان از عبدالله بن محرز روایت کرده است که همه رجال سند این روایت از ثقات هستند، مگر عبدالله بن محرز که در کتب رجالی مهمل است و درباره او سخن خواهیم گفت.
شیخ الطائفه در التهذیب (ج ۹، ح ۱۰۱۰) شبیه حدیث را به طریق خود از حسن بن محمد بن سماعه به باقی سند روایت کرده است که طریق شیخ به او عبارت است از احمد بن عبدون از ابوطالب الانباری از حمید بن زیاد از او و نیز از شیخ ابوعبدالله المفید از حسین بن عبیدالله الغضائری و احمد بن عبدون همگی از حسین بن سفیان البزوفری از حمید بن زیاد از او که همه این طرق معتبر است، اما بحث عبدالله بن محرز میماند تا بعداً درباره او صحبت کنیم.
***
* روایت دوم:
۲/۲- الکافی (ح ۱۳۳۷۴): حمید بن زیاد عن الحسن بن محمد بن سماعة عن عبدالله بن جبلة عن عبدالله بن بکیر عن حمزة بن حمران عن عبدالحمید الطائی عن عبدالله بن محرز بیاع القلانس قال: «أوْصَی إلَیَّ رَجُلٌ وَ تَرَکَ خَمْسَمِائَةِ دِرْهَمٍ أوْ سِتَّمِائَةِ دِرْهَمٍ وَ تَرَکَ ابْنَةً وَ قالَ لی: «عَصَبَةٌ بِالشّامِ». فَسَألْتُ أباعَبْدِاللهِj عَنْ ذَلِکَ. فَقالَ: «أعْطِ الابْنَةَ النِّصْفَ وَ الْعَصَبَةَ النِّصْفَ الْآخَرَ.» فَلَمّا قَدِمْتُ الْکوفَةَ، أخْبَرْتُ أصْحابَنا بِقَوْلِهِ، فَقالوا: «اتَّقاکَ!» فَأعْطَیْتُ الابْنَةَ النِّصْفَ الْآخَرَ. ثُمَّ حَجَجْتُ، فَلَقیتُ أباعَبْدِاللهِj، فَأخْبَرْتُهُ بِما قالَ أصْحابُنا وَ أخْبَرْتُهُ أنّی دَفَعْتُ النِّصْفَ الْآخَرَ إلَی الِابْنَةِ. فَقالَ: «أحْسَنْتَ! إنَّما أفْتَیْتُکَ مَخافَةَ الْعَصَبَةِ عَلَیْکَ.»»
* ترجمه: عبدالله بن محرز گفت: «فردی مرا وصیت کرد و پانصد یا ششصد درهم از او به جا ماند و دختری و به من گفت که اقوامم در شام هستند. پس از ابوعبدالله (امام صادق)j درباره آن سؤال کردم. پس فرمودند: «نصف به دختر بده و نصف دیگر را به اقوام.» پس هنگامی که به کوفه رفتم، اصحابمان را به سخن ایشان خبر کردم. پس گفتند: «از تو تقیه کرده است.» پس نصف دیگر را هم به دختر دادم. سپس حج به جا آوردم و ابوعبدالله (امام صادق)j را ملاقات کردم و ایشان را به آنچه اصحابمان گفته بودند، خبر کردم و خبر دادم ایشان را که نصف دیگر را هم به دختر دادم، پس فرمودند: «احسنت! قطعاً تو را به جهت ترس از اقوام بر تو (چنین) فتوا دادم.»»
* بررسی سند: این حدیث را ثقةالاسلام الکلینی از حمید بن زیاد از حسن بن محمد بن سماعه از عبدالله بن جبله از عبدالله بن بکیر عن حمزه بن حمران از عبدالحمید الطائی از عبدالله بن محرز بیاع القلانس روایت کرده است که در این سند همه رجال به جز عبدالله بن محرز که در کتب رجالی مهمل است، از ثقات هستند.
این حدیث را شیخ الطائفه در التهذیب (ج ۹، ح ۱۰۰۹) به طریق خود از حسن بن محمد بن سماعه به باقی سند روایت کرده است که عرض شد طریق شیخ به حسن بن محمد بن سماعه معتبر است.
***