$
* جمعبندی مباحث قبل
از آنجایی که ما صحت معاطات در معاملات را مانند اکثر قریب به اتفاق فقها پذیرفته بودیم، ابتدا دلیل استثنا کردن انواع ازدواج از این قاعده کلی را بررسی کردیم و دیدیم که هیچ کدام از آنها تمام نبود و نمیتوان انواع ازدواج را از قاعده کلی صحت معطات در معاملات استثنا کرد. پس معاطات در انواع ازدواج مشکلی ندارد.
فقط میماند تراکم ظنون، یعنی اینکه بگوییم درست است که تک تک این دلایل مشت پر کن نیست، اما از مجموعه آنها اطمینانی حاصل میشود که میتوان چنین حکمی داد و معاطات در ازدواج را باطل دانست. ما بحث تراکم ظنون را به دلایل که متوجه خواهید شد، به اواخر بخش بعدی، یعنی بررسی دلایل موافقان جواز معاطات در ازدواج موکول میکنیم.
حالا ممکن است کسی بگوید که مقتضای اصل در معاملات فساد و خرابی است، مگر صحت آن به دلیلی معلوم شود، پس باید تک تک و انواع معاملات را بررسی کرد و دید که آیا معاطات در آنها برقرار است یا خیر و انواع ازدواج هم نوعی از معاملات است، پس باید جواز معاطات را مستقلا در آن بررسی کرد.
اگر این حرف را بپذیریم، کار ما تا اینجا اشتباه بوده است و نیازی به بررسی دلایل مخالفان معاطات نیست، بلکه باید دید دلایل موافقان معاطات چیست و اگر تمام نبود، بطلان معاطات در ازدواج را بپذیریم، اما اگر قبول بود، تازه باید برویم سراغ دلایل مخالفان، یعنی همینهای که تا اینجا بیان کردیم، تا ببینیم حرف آنها چیست. یعنی درست بر عکس مسیری که ما طی کردیم.
البته اصل این حرف عجیب است. من حتی یک فقیه را هم سراغ ندارم که رفته باشد و معاطات را در تک تک انواع معاملات که تعدادشان هم کم نیست، بررسی کرده باشد و هر کدام را دلیلی داشته بپذیرد و آنهایی را که نداشته نپذیرد، بلکه همه به دلایل کلی، معاطات را در معاملات پذیرفتهاند.
اما آمدیم و کسی پیدا شد و به این حرف اصرار داشت، دعوا نمیکنیم، میگوییم بسیار خب! پس لطفا خود شما علی الحساب معاطات را در همه معاملات باطل بدانید و به آن پایبند هم باشید، حالا بروید یکی یکی بررسی کنید، ببینیم مردش هستید یا خیر. این گوی و این میدان.
اما ما برای آنکه حرف و حدیث را کوتاه کرده باشیم و نشان دهیم که از این مبنای عجیب هم، صحت معاطات معلوم میشود، در ادامه بحث، موافق نظر و پسند این افراد پیش میرویم و از این جا دلایل موافقان معاطات را بررسی میکنیم. اگر دلیل مقبولی داشتند که تکلیف روشن است. یعنی وقتی دلیل موافقان معاطات قبول و دلیل مخالفان آن غیر تمام بود که دیدیم هست، این فرد ناچار است علی الحساب جواز معاطات در ازدواج را بپذیرد و حالا برود معاطات را در تک تک معاملات دیگر بررسی کند.
حال اگر دلایل موافقان جواز معاطات قبول نبود، این فرد ناچار است به قاعده خودش، معاطات در ازدواج را نپذیرد و باطل بدانید. البته به قاعده خودش، باز هم ناچار است صحت معاطات در همه معاملات را نپذیرد، مگر آنهایی را که بررسی کرده و معلوم شده است که مشکلی ندارد. اما ما به قاعده خودمان مشکلی در پذیرش صحت معاطات در ازدواج نداریم.
پس یک بار دیگر خلاصه کنم که ما هم مانند اکثر قریب به اتفاق فقها، اصل این حرف را قبول نداریم و بنا به دلایلی که وجود دارد و کم هم نیست، صحت معاطلات را در همه معاملات میپذیریم، الا ما خرج بالدلیل که دیدیم ازدواج از مصادیق الا ما خرج بالدلیل نیست. اما اینجا مطابق این ادعای اخیر پیش میرویم و دلایل موافقان جریان معاطات در ازدواج را هم بررسی میکنیم.
** دلایل موافقان جواز معاطات در ازدواج
* آیات: آیات وفای به عقد و عهد
یکی از دلایلی که میتوان به آن استناد کرد، آیاتی است که وفای به عقد و وفای به عهد را تأکید میکنند.
چند آیهای در قرآن هست که تأکید به وفای به عقد دارد. شاید بارزترین آن آیه ۱ سوره مائده باشد که الله تعالی در ابتدای آن میفرماید: «یا أیُّها الَّذینَ آمَنوا أوْفوا بِالْعُقودِ …».
آیات متعددی هم درباره وفای به عهد در قرآن آمده است که یک نمونهاش آیه ۳۴ سوره اسراء است که الله تعالی در پایان آن میفرماید: «… وَ أوْفوا بِالْعَهْدِ إنَّ الْعَهْدَ کانَ مَسْؤُلاً».
متمسکین به این آیات میفرمایند که عقد و عهد، محلی به الف و لام هستند و در نتیجه همه عقود و عهود را شامل میشود که از جمله آنها ازدواج است. پس باید به عقدها و عهدها وفادار مبند، چه این عقد و عهد به زبان و با الفاظ خاصی بیان شود و چه نوشته شود، یا به اشاره یا عملی یا به هر شکلی بیان شود، فرقی ندارد.
قبل از اینکه این دلیل را بررسی کنیم، لازم میدانم نکتهای را درباره اخلاقیات عرض کنم و اشارهای هم به این مطلب داشته باشم.
به نظر حقیر، اخلاقیات را از منظری میتوان شامل دو بخش دانست. بخش فرااعتقادی و بخش اعتقادی. اینکه از اصطلاح اعتقاد استفاده کردم، به این جهت است که هم دین به معنای متعارف آن را شامل شود و هم اعتقادات اصطلاحاً غیر دینی را که حتی ممکن است خود را مخالف دین معرفی کنند.
ابتدا این دو اصطلاح را تعریف و تبیین کنم، تا به ادامه بحث برسیم.
– اخلاقیات فرااعتقادی، آنهایی است که صرفا برگرفته از عقل انسان، فطرت، وجدان و اینگونه چیزها است و نشانه آن است که همه افراد نوع بشر، در همه زمانها بر اخلاقی بودن آن اعتراف دارند.
– در حالی که اخلاق اعتقادی، آنهایی است که صرفا بر اساس اعتقادات فرد شکل گرفته است. البته با توجه به اینکه اعتقادات مختلف، اخلاقیات فرااعتقادی را هم میپذیرند، میتوان اخلاق اعتقادی را مجموعهای از این دو دانست که خالی از وجه هم نیست، اما بنده برای راحتتر بیان کردم منظورم، این دو را جدای از هم فرض میکنم.
پس اگر عدهای، مسألهای را به زعم خود اخلاقی میدانستند، اما عدهای با آن مخالف بودند، نمیتوان آن را جزء اخلاق مشترک یا همان اخلاق فرااعتقادی دانست و اگر اصرار داشته باشیم که دیگران باید این مطلب را اخلاقی بدانند، نوعی خودمحوری، خودخواهی است که به نظر حقیر کاری غیر اخلاقی است.
بسیاری از امور اخلاقی که ادیان مختلف، اعم از ابراهیم و غیر ابراهیم بر آن تأکید دارند، از نوع اول است و البته بسیاری هم از نوع دوم. در سایر اعتقادات، حتی اعتقادات ضد دینی و خداناباورانه هم چنین است.
یکی از وِیژگیهای اخلاق فرادینی این است که معیار تشخیص اعتقاد درست یا برداشت درست از اعتقاد است. یعنی اگر اعتقادی با یکی از این امور اخلاقی فرااعتقادی مخالف بود، یا آن اعتقاد غلط است، یا برداشت از آن مطلب نادرست است. در حالی که این مسأله در امور اخلاقی اعتقادی چنین نیست و باورمندان به آن اعتقاد، به دلایل مختلف آن را پذیرفتهاند و لزومی ندارد دیگران هم حتما آن را پذیرفته باشند.
مثلا تهمت یا بهتان از امور اخلاقی فرااعتقادی است، لذا اگر اعتقادی، چه دینی و چه ضد دینی به آن توصیه کرد، یا آن اعتقاد باطل است، یا برداشت ما از آن نادرست است. اینها و از این دست مسائل، از مسائلی است که متأسفانه بسیاری از دینداران و ضددینان به آن گرفتار میشود و برای آن توجیهاتی هم میتراشند. دینداران برای این غلط خود توجیهات دینی میتراشند و مخالفان دین، توجیهات منطقی و سیاسی و …
نمونهای هم از اخلاق اعتقادی عرض کنم و این قسمت را تمام کنم.
فرض بفرمایید ارتباط عاشقانه از نوع جنسی و در ادامه آن ارتباط جنسی با خواهر همسر از نظر دین اسلام غیر شرعی و البته غیر اخلاقی است. این غیر اخلاقی بودن را اعتقاد فرد معلوم میکند، لذا ممکن است افرادی باشند که این مسأله را غیر اخلاقی ندانند.
مثال دیگر چند شوهری است. در بسیاری از جوامع دینی و حتی ضد دینی، چند شوهری امری غیر اخلاقی است. حالا ممکن است دینها و باورمندان به آنها، آن را غیر شرعی هم بدانند یا ندانند، اما طبیعتا مخالفان دین، آن را فقط غیر اخلاقی میدانند. این در حالی است که جوامعی بوده و هستند که چنین چیزی را نَه تنها غیر اخلاقی نمیدانند که شاید پسندیده هم بدانند.
این بحث خیلی مفصل، پر مناقشه و پر توضیح است و إن شاء الله در فرصتی درباره آن گفت و گو خواهیم کرد.
برگردیم سراغ بحث خودمان که وفای به عقد و عهد است.
به نظر میرسد وفای به عقد و وفای به عهد، علاوه بر اینکه شرعی است و نصوصی بر تأکید به آن وجود دارد، از امور اخلاقی فرادینی هم هست. یعنی همه نوع بشر، تخلف از عقد و عهد را ناپسند میدانند، مگر به دلیلی خاص، مورد یا مواردی استثنا شود. مثلاً عقد یا عهدی بر امور غیر اخلاقی، یا غیر شرعی یا به هر شکلی غلط باشد، استثنا میشوند.
یکی از اشکالاتی که به این استدلال میشود، به همین موضوع اخیر بر میگردد.
ببینید! سؤال اینجا است که آیا در عقد معاطاتی، اصلا عقدی رُخ داده است که حالا بخواهد به آن وفا شود و تخلف از آن مذموم اخلاقی و تخلف شرعی باشد یا خیر؟ مستشکل میتواند بگوید که عقد ازدواج یک عقد شرعی است و ما باید ببینیم که آیا شارع در اینجا، عقد را پذیرفته است که حالا نباید از آن تخلف کرد؟ اگر پذیرفته بود که قبول، باید وفا کرد، اما اگر خیر، اصلا عقدی برقرار نشده که حالا بخواهد وفا شود و این آیات چیزی درباره صحت عقد بیان نمیکنند.
این اشکال، درباره عقد و وفای به عقد، اشکال خوبی است، اما درباره عهد و وفای به عهد، وضعیت کمی فرق دارد. عهد مانند عقد نیست و وقتی دو نفر با هم قرار و مداری میگذارند و نسبت به آن متعهد میشوند، باید به آن پایبند باشند، مگر خلاف اخلاق یا شرع و … باشد. حالا سؤال اینجا است که دو نفر با هم قرار میگذارند که از فلان تاریخ زن و و شوهر شرعی هم باشند و مانعی شرعی هم وجود ندارد، مثلاً زن در عقد یا عده کسی نیست، اگر اذن ولی لازم است، مأذون هستند، یا اگر قرار است مهریهای مشخص شود، مشخص شده است و قس علی هذا. حالا فلان تاریخ آمده، آیا لازمه وفای به آن عهد و قرار و مدار قبلی این نیست که این قرار و مدار و عهد و میثاق به جهت آنکه وفا شود، در زمان مقرر خود به خود تبدیل به عقد شود؟! جمعی از فقها اصل این مطلب را پذیرفتهاند و به دلایلی مانند اجماع یا سیره متشرعه و مانند اینها این مورد را استثنا کردهاند.
ظاهرا این افراد پذیرفتهاند که ایجاب و قبول در اراده است و نَه در لفظ. به قول معروف العقود تابعة للقصود. حالا این اراده گاهی به قول معلوم میشود، گاهی به کتابت، گاهی به اشاره یا هر شکل دیگری. اینها وسیله ابراز اراده هستند، لذا طریقیت دارند و نَه موضوعیت، پس به هر شکلی اراده شوند، کفایت میکنند. به این فرمایش امام خمینی در کتاب البیع (ج ۱، ص ۲۶۷) عنایت بفرمایید: «مقتضی القاعدة، جریان المعاطاة فی کل عقد أو ایقاع یکمن إنشاؤه بالفعل، فإن الفعل کالقول آله للإیجاد و الإیقاع الإعتباری.» پس معلوم میشود که اصل قضیه را پذیرفتهاند، اما به دلیل یک یا چند مطلب از مطالبی که پیش از این، در بخش دلایل مخالفان معاطات در ازدواج گفتیم، آن را استثنا کردهاند.
بنده هم با این فرمایش موافقم که ایجاب و قبول در اراده است و گفتار و نوشتار و فعل و … ابزار ابراز اراده هستند و هر کدام که این اراده را به خوبی نشان دهند، کفایت میکند، پس اینکه وفای به عهد، در صورت نبود موانع شرعی، مستلزم برقراری عقد است و ازدواج خود به خود برقرار شده، برای ما قابل قبول است. حال اگر کسی بگوید شارع به دلیلی که ما نمیدانیم، برای عقد شرعی، شرط خاصی اضافه گذاشته و آن گفتن به الفاظ خاص است، باید گفت قبول، دلیل شما چیست؟ اگر همانها است که در بخش اول بررسی کردیم که قابل قبول نبود و اگر دلیل دیگری دارید، بیاورید تا بررسی کنیم.
و صلی الله علی و محمد و آله