$


روش فهم قرآن (تفسیر قرآن) - جلسه ۶

$

بحثی پیرامون حجیت خبر واحد:
در کلیت این‌که آیا خبر واحد حجت است یا خیر، بین علما مسأله‌ای اختلافی است. حتی بین افرادی که خبر واحد را حجت می‌دانند، در این‌که خبر واحد فقط در فقه حجت است یا این‌که در عقائد و تفسیر و غیر آن هم حجت هست یا خیر، اختلاف نظر وجود دارد.
همان‌طور که عرض کرده‌ام، این موضوع در اصل مربوط به علم الحدیث است، اما معمولاً در مباحث اصول فقه به طور جدی مطرح می‌شود، ما هم در حاشیه کفایه و هم در مباحث علم الحدیث این موضوع را بررسی کردیم، اما از آن‌جا که در این بحث، هم از نظر کیفی و هم از نظر کمی اهمیت زیادی در روش فهم و تفسیر قرآن دارد، در این‌جا هم به آن می‌پردازیم.
مشهور است که بعضی از افراد به صراحت بر این عقیده‌اند که خبر واحد حجت فی‌نفسه نیست. از اجلایی که موافق این نظریه هستند، مرحوم سید مرتضی و ابن ادریس الحلی است.
مرحوم سید مرتضی بر عدم حجیت خبر واحد ادعای اجماع کرده است، در حالی که سیره قطعیه اصحاب ما، قبل از او دال بر موافقت با حجیت خبر واحد است و اگر کسی بخواهد در عصر ایشان ادعای اجماع کند، ادعای اجماع بر حجیت خبر واحد در زمان پیش از ایشان تا زمان حضور ائمهb مقبول است. این ادعای اجماع ایشان از عجایب است که بزرگان را برای توجیه آن به زحمت انداخته است. حال بماند که در مباحث اجماع که هم در سایت موجود است و هم در کتاب «اجماع، حجیت یا عدم حجیت»، به چاپ رسیده است، بحث مفصلی داشتیم و دیدیم که کبرای مسأله مورد قبول نیست.
در مقابل کثیری از علما قرار دارند که خبر واحد را در شرایطی معتبر می‌دانند، اما مسأله در این‌جا است که جمعی از این افراد که عموماً جزء انسدادی‌ها هستند، خبر واحد را جزء ظنون دانسته، سپس با دلایلی، آن را از قاعده کلی ظنون خارج می‌کنند. جمعی از انفتاحی‌ها هم خواسته یا ناخواسته، همین حرف انسدادی‌ها را زده‌اند، اما به نظر جمعی از انفتاحی‌ها که بنده هم موافق ایشان هستم، خبر واحد با وجود شرایط لازمش، اصلاً جزء ظنون نیست و فی نفسه معتبر است.
در این مسأله تعریف ما از یقین و قطع و ظن و شک، اهمیت زیادی دارد.
حال قبل از آن‌که وارد بررسی دلایل شویم، دو مقدمه را عرض کنم.
مقدمه اول این‌که مشهور بین تابعین مرحوم آخوند این است که خبر واحد فقط در فقه حجت است و در سایر موارد حجیتی ندارد. در این مسأله هم اگر به سیره عملی این بزرگان مراجعه کنیم، می‌بینیم که هر چند در مباحث اصول فقه، این مطلب را بیان می‌کنند، اما بسیاری از همین‌ها در اکثر موارد، خلاف این سخن خود عمل کرده و در سایر موارد هم مکرر در مکرر به خبر واحد استناد حجتی می‌کنند.
عده‌ای دیگر هم تابع مرحوم آیت‌الله خویی هستند، علاوه بر فقه، خبر واحد را در عقائد هم معتبر می‌دانند، اما حجیت آن را در تفسیر و مانند آن نمی‌پذیرند.
اما وضعیت در گذشته‌ها متفاوت بوده است. عموم علمای عصر معصومین تا علما، فقها و محدثین دوره متقدمین، مانند ثقةالاسلام الکلینی و شیخ صدوق و شیخ‌الطائفه و غیر این‌ها خبر واحد معتبر را در همه موضوعات حجت می‌دانستند که با مراجعه به کتب این افراد به وضوح قابل مشاهده و غیر قابل انکار انکار است. دوره‌های بعد تا زمان اخباری‌های دوره‌های مختلف و از جمله اخباری‌های عصر صفوی، معمول علما، فقها، محدثین و … با گرایش‌های مختلفی که داشتند، باز هم خبر واحد را در همه چیز حجت می‌دانسته‌اند.
بعید نیست عده‌ای هم مانند بزرگان مکتب فکری خراسان که به مکتب تفکیک مشهور شده‌اند، مانند مرحوم میرزا مهدی اصفهانی و آقا سید موسی زرآبادی تا میرزا هاشم قزوینی، میرزا جوادآقا تهرانی و مرحوم آیت‌الله مروارید، خبر واحد را در همه‌جا معتبر بدانند. حداقل برداشت بنده از مراوده طولانی که با پیروان این مکتب داشته‌ام و در سیره عملی ایشان دیده‌ام، چنین است.
نکته مهم در این که محدوده حجیت خبر واحد در کجاها است، به دیدگاه ما نسبت به معصومینb بر می‌گردد. البته این عرض من فقط در مورد انفتاحی‌های واقعی است، و الا مسأله در مورد انسدادی‌ها فرق می‌کند. اگر فقط جایگاه فقهی و احکام عملیه در نماز و روزه و حج و … برای معصومینb قائل باشیم، خب! طبیعتاً فرمایشات حضرات معصومینb فقط در امور فقهی حجت می‌شود، اما اگر آن‌ها را عالم وحیانی به مسائل توحید و معاد و سایر مسائل اصول عقائد هم دانستیم، طبیعتا فرمایششان در اصول عقائد هم حجت می‌شود. اگر عالم وحیانی به قرآن دانستیم، در تفسیر هم حجت می‌شود. در سایر موارد، حتی علوم تجربی هم همین است. فقط می‌ماند بحث اعتبار انتساب فرمایشان موجود به آن‌ها، یعنی همان چیزی که متعارفاً حدیث گفته می‌شود. بله انسدادی‌ها که خبر واحد را جزء ظنون می‌دانند، وضعشان فرق می‌کند و طبیعی است که چه از راه کشف و چه از راه حکومت، این احادیث، فقط در فقه حجت شوند. اما یک انفتاحی واقعی، اگر خبری را به یقین یا قطع منتسب به معصوم دانست، مسأله فرق می‌کند، این عالم انفتاحی نمی‌تواند بگوید معصومینb را عالم اصول عقائد، قرآن و چیزهای دیگر می‌دانم، اما حدیثشان را در این‌ها حجت نمی‌دانم. پس آن‌چه در این‌جا اهمیت دارد این‌که ما حدیثی را به یقین یا قطع از معصوم بدانیم، یا بم ظن و شک. پس یک بار دیگر جمع‌بندی می‌کنم که اگر فردی حدیثی را به یقین یا قطع از معصومینb دانست، ناچار است در هر چیزی که معصومینb را عالم بی‌خطا می‌داند، آن حدیث را حجت بداند، اما در احادیث مظنون و مشکوک خیر.
علی ای حال! دو نکته را عرض می‌کنم و وارد بحث خودمان می‌شویم.
۱٫ نمی‌توانم بگویم همه، اما به جرأت می‌توانم بگویم اکثر قریب به اتفاق آن‌هایی که خبر واحد را یا اصلاً حجت نمی‌دانند یا فقط در فقه یا فقط در فقه و عقائد حجت می‌دانند، مانند شریف مرتضی یا ابن ادریس یا انسدادی‌ها، با بهانه علمی و بعضاً بدون بهانه علمی، جا و بی‌جا در فقه و عقائد و تفسیر و غیر آن به خبر واحد استناد حجتی می‌کنند.
۲٫ به گمان حقیر خبر واحدی که شرایط اعتبار را دارد و می‌توان به یقین یا قطع آن را به معصومینb منتسب کرد، نه تنها در فقه و عقائد و تفسیر، بلکه در هر جایی که سخن معصوم برای ما حجیت دارد، با حفظ شرایط و ضوابط، حجت است که بحث آن را مفصل در اصول فقه عرض کردم و این‌جا هم اشاره‌ای به آن کردم.
اما مقدمه دوم، بارها به مناسب‌های مختلف عرض کرده‌ام که حقیر در مورد انواع آگاهی افراد از مطلبی، تقسیم‌بندی دارم که با تقسیم‌بندی مشهور در کتب بزرگان متفاوت است و آن‌چه پیش از این عرض کردم و بعد از این عرض خواهم کرد، بر اساس همین مبنا است.
۱- به مطلبی یقین داریم. یعنی هیچ احتمال خطایی مفروض نیست و ما ۱۰۰% به معنای ریاضی، از آن مطمئن هستیم. این حالت بلاشک معتبر است. در مباحث علم الحدیث و اصول فقه گفتیم که اخبار متواتر، اگر همه شرایط تواتر را در همه طبقه‌ها داشته باشند، از این دسته هستند. دقت داشته باشید که یقینیات به واقع باید برای همه افراد یکی باشند، اما در عمل این‌گونه نیستند و ممکن است بعدها معلوم شود که امری یقینی، اشتباه بوده است، کما این‌که نه تنها در علوم انسانی که در علوم تجربی هم مکررا، در گذر تاریخ، شاهد آن بوده‌ایم. حال بماند که اگر بدیهیات و تعدادی از یقینیات مشترک بین همه مردم را کنار بگذاریم، تفاوت بین یقینیات افراد، مبین این مطلب است که یقین، در اصل، مسأله‌ای شخصی است.
۲- به مطلبی قطع داریم. یعنی احتمال خطا وجود دارد، اما این احتمال به اندازه‌ای اندک است که عقلا آن را نادیده می‌گیرند. این حالت نیز همان‌طور که در مباحث اصول فقه گفتیم، در علوم انسانی که علوم حوزوی هم زیر مجموعه آن است و حتی در بعضی علوم تجربی، قابل قبول است. حتی در علوم مدرن روز هم بسیاری از مسائل پزشکی، زیستی، کیهانی و … هم از این دسته هستند، یعنی احتمال صحت آن‌ها نزد اهل فن بسیار زیاد است، اما به هر حال اندک احتمال خطایی هم در نظر هست و چه بسا انفلاب در علوم، بعضا ناشی از همین احتمال باشد.
در مباحث اصول عقائد گفتم که علم، هم در لسان آیات و روایات و هم در لسان علما و دانشمندان علوم مختلف از گذشته‌های دور تا همین الآن در علوم تجربی، شامل یقینیات و قطعیات است. یعنی علم دو بخش دارد. بخشی یقینی است و بخشی قطعی. معمولا آن قسمتی از علم که دست‌خوش تغییر می‌شود، همین قسمت قطعی است.
بزرگوارانی که پیش از این در خدمتشان بودیم، به یاد دارند که دیدیم، اخبار آحادی که به واسطه ثقات به ما رسیده باشد، در همین دسته قطعیات می‌باشند.
۳- مطلبی که به آن ظن داریم. یعنی نه تنها احتمال مخالف وجود دارد، بلکه این احتمال هر چند اندک است، اما به گونه‌ای است که نمی‌توان آن را نادیده گرفت. قاعده کلی در ظنون عدم قبول و اعتبار آن است، مگر مواردی که به دلیلی خاص از این قاعده کلی استثنا شوند.
۴- مطلبی که به آن شک داریم. یعنی احتمال دو طرف وجود دارد و هر چند ممکن است، یکی از دو احتمال بیش‌از احتمال دیگر باشد، اما هر دو قابل توجه است. این هم به طریق اولی غیر قابل قبول است. پس اگر احتمال دو طرف مساوی باشد، یا یکی بیش از دیگری باشد، اما احتمال کم‌تر هم قابل ملاحظه باشد، جزء شک قرار می‌گیرد.
دیدیم که از این چهار دسته، فقط قطع و یقین، فی نفسه جزء علم است و در نتیجه حجت می‌باشد. این تقسیم‌بندی در مورد خبر واحد هم جاری است، یعنی اگر ما یقین یا قطع به صدور مطلبی از معصوم داشته باشیم، حجت است و الا خیر.
اینک به اجمال به بررسی دلایل حجیت خبر واحد می‌پردازیم، تا ببینیم جزء کدام یک از این انواع چهارگانه آگاهی است.
از آن‌جایی که قرار است مختصر بحث را بیان کنیم، از مجموع دلایل ارائه شده، به سیره عقلا، سیره معصومین و تعدادی از آیات و روایات اشاره می‌کنیم که انصافا کفایت از بحث می‌کند و البته می‌ماند برای جلسه آینده. إن شاء الله.

و صلی الله علی محمد و آله

 

نمودار درختی مدرس

باز کردن همه | بستن همه