$
* دلیل اول: سیره عقلا
به جرأت میتوان ادعا کرد که بنای همه عقلاً در همه ادوار بر این بوده که به خبر واحد ثقه عمل کرده و آن را مبنای کار خود قرار میداند. منظورم از خبر واحد، احادیث و روایات اسلامی نیست، بلکه به معنای مطلق آن است.
البته این خبر هر چه مهمتر و کلیدیتر بوده، شرایط پذیرش آن تفاوت میکرده، اما اینگونه نبوده که در مسائل خیلی مهم، اصلاً آن را مبنا قرار ندهند و تنها به متواترات توجه کنند.
اینچیزی است که الآن هم در زندگی خود و در دنیای پیرامون خود، به وفور میبینیم و به جرأت میتوان گفت که ریشه اکثر اطلاعات ما، چه اطلاعات عمومی و چه اطلاعات تخصصی و علمی ما، بر اساس خبر واحد است. به عنوان مثال آنچه در کتب علمی میخوانیم، در دنیای سیاست و اقتصاد به صورت جدی و حرفهای پیجویی میکنیم، در دنیای نظانی و امنیتی از اخبار جاسوسها و نفوذیها و … استفاده میکنند، عمدتا بر اساس خبر واحد ثقه است و اگر خطایی در این اعتماد پیش میآید، معمولا از اشتباه در تشخیص ثقه است.
حال اخبار دینی هم از این موضوع خارج نبوده و شاید به همین دلیل بوده است که به خبر واحد شخصی مانند حضرت رسول اللهp پیش از اثبات عصمت ایشان، اعتماد کرده و مطالب ایشان را میپذیرفتند.
البته ناگفته نماند، در امور شرعی، این موضوع به امضای شارع هم رسیده است و این خیال ما را کاملاً راحت میکند که به آن اشاره خواهیم کرد.
در ادامه مروری خواهیم داشت تا ببینیم این سیره عقلا به امضای سیره معصوم، آیات قرآن و روایات هم رسیده است یا خیر.
* دلیل دوم: سیره معصومینb
شرع مقدس نیز نه تنها این بنای عقلا را مردود ندانسته است، بلکه با آیات و اخبار که بررسی خواهیم کرد، امضا نیز فرموده است. شواهد تاریخی متعددی، در حد تواتر تاریخی نیز وجود دارد که سیره معصومینb را چنین بیان کرده است. از جمله آن ها اعتماد رسول اللهp بر اخبار افراد ثقهای بود که به بلاد و قبایل رفته یا در جنگها، اخبار را برای ایشان گزارش میدادند. این اخبار در مورد امیر مؤمنانj هم مکرراً گزارش شده است. در مورد سایر حضرات معصومین همb گزارشات متعددی وجود دارد که فردی خبری را برای ایشان بیان کرده و ایشان هم بر همان اساس مطلبی فرموده یا کاری انجام دادهاند.
البته ممکن است کسی بگوید که ایشان به علم الهی از آن خبر مطمئن میشدند که بحث آن را به جای خودش واگذار میکنیم و فعلاً فقط به همین مقدار بسنده میکنیم که ظاهر اخبار مؤید مطلب اعتماد ایشان به خبر واحد است.
* دلیل سوم: آیات
در باب حجیت خبر واحد به چند آیه استناد کردهاند. مانند آیه ۶ سوره حجرات که به آیه نبأ مشهور شده است و نیز آیه ۱۲۲ سوره توبه و آیه ۷ سوره انبیاء و آیه ۴۳ سوره نحل که آیه اول به آیه نفر و دو آیه بعدی به آیه سؤال و آیه اهل الذکر مشهور شده است.
در مباحث اصول فقه و همینطور خاتمه کفایه، تک تک اینها را بررسی کردیم و در سایت هم موجود است. هم ظواهر آیه را مورد بررسی قرار دادیم و هم روایات ذیل آن را بررسی کردیم و دیدیم که هیچ کدام تمامیت لازم را نداشت. مثلاً آیه سؤال کلاً خارج از موضوع بود. آیه نفر و نبأ هم اشکالات و ابهاماتی داشت که کار را سخت میکرد، اما چندان خالی از وجه هم نبودند.
* دلیل چهارم: روایات
در همان مباحث اصول فقه، عرض کردم که استناد به خبر واحد در باب حجیت خبر واحد، به صورت معمول کلاً باطل است، چرا که عملاً داریم حجیت خبر واحد را به خبر واحد اثبات میکنیم و این دور دارد، آن هم دور بَیِّن.
البته اگر کسی ادعا کند که این اخبار متواتر است و خصوصاً مانند ما خبر متواتر را مستقلا حجت بداند و نه به جهت تجمیع اخبار آحاد، این دور برداشته شده و فقط باید متواتر بودن آن را برای خود یا دیگران اثبات کند.
به نظر حقیر این ادعا نه تنها خالی از وجه نیست که اتفاقاً برای حقیر ثابت است. یعنی وقتی مجموع گزارشهای روایی و تاریخی را ملاحظه میکنم، تواتر احراز میشود.
در کتاب جامع احادیث شیعه مرحوم آیتالله بروجردی، ۱۱۶ حدیث در این موضوع نقل شده است که با حساب مواردی که خودم به آن افزودم، ۱۴۴ مورد شد و بعید نیست که بیشتر هم باشد. البته تعدادی از اینها از نظر رجالی معتبر است و تعدادی خیر. اینها غیر از روایات مکتب خلفا است که اگر آنها را هم اضافه کنیم، تعدادشان خیلی بیشتر میشود. خلاصه اینکه تواتر معنوی روایی داریم بر اینکه خبر واحد میتواند حجت باشد.
برای حسن ختام بحث، دو مورد از این احادیث را روایت میکنم.
روایت اول: روایت علی بن مسیب
۱/۱- الرجال للکشی (ش ۱۱۱۲): عنه عن سعد بن عبدالله عن محمد بن عیسی عن أحمد بن ولید عن علی بن المسیب قال: «قُلْتُ لِلرِّضاj: «شُقَّتی بَعیدَةٌ وَ لَسْتُ أصِلُ إلَیْکَ فی کُلِّ وَقْتٍ، فَمِمَّنْ آخُذُ مَعالِمَ دینی؟» قالَ: «مِنْ زَکَریّا بْنِ آدَمَ الْقُمّیِّ الْمَأمونِ عَلَی الدّینِ وَ الدُّنْیا.»» قالَ عَلیُّ بْنُ الْمُسَیَّبِ: «فَلَمّا انْصَرَفْتُ، قَدِمْنا عَلَی زَکَریّا بْنِ آدَمَ، فَسَألْتُهُ عَمّا احْتَجْتُ إلَیْهِ».
* ترجمه: علی بن مسیب روایت کرد: «خدمت (امام) رضاj عرض کردم: «خانهام دور است و همیشه نمیتوانم خدمت شما برسم، از چه کسی معالم دین خود را بگیرم؟» فرمودند: «از زکریا بن آدم القمی که امین دین و دنیا است.»» ابن مسیب گوید: «هنگامی که (از خدمت ایشان) برگشتم، نزد زکریا بن آدم میرفتم و هر آنچه احتیاج داشتم از او میپرسیدم.»
* بررسی سند: ضمیر «ه» در عنه به محمد بن قولویه بر میگردد، در نتیجه رجال سند این روایت همه توثیق شدهاند، مگر احمد بن ولید که به واسطه اعتماد جمعی از ثقات و به خصوص کثرت روایت احمد بن محمد بن عیسی، توثیق میشود.
* بررسی متن:
بعضی به این حدیث اشکال کردهاند که شایدj از باب اجتهاد و تقلید دستور به رجوع به او را دادهاند و نه از باب نقل حدیث.
در پاسخ باید عرض شود که این نظر کاملاً درست است، چرا که طبیعی است که هیچ فردی خصوصاً مانند زکریا بن آدم که اهل قم بوده و دسترسی همیشگی به امامj نداشته، بخشی از سؤالات را بر اساس اجتهاد شخصی خود و البته بر مبانی علمی مورد قبول امامj پاسخ میداده، اما آن نبوده که همه سؤالات در قالب اجتهاد شخصی زکریا بن آدم باشد، بلکه با توجه به سیره اصحاب ائمه، اولاً بسیاری از این پاسخها بر اساس خبر واحد بوده و ثانیاً در بسیاری از موارد، خبری را از امامj نقل میکردند، خبر واحد بوده است.
نکته مهم دیگر اینکه معالم دین، شامل فقه و عقائد و تفسیر و موارد دیگری دینی است و منحصر به فقه نیست، کما اینکه در مراجعه روات عصر ائمه به ایشان و روات بعدی به روات قبلی، به وفور ملاحظه میشود و این خود مؤیدی است بر مبنای ما در حجت دانستن خبر واحد معتبر، حداقل در همه امور دینی.
روایت دوم: روایت عبدالعزیز بن مهتدی
۲/۲- الرجال للکشی (ش ۹۱۰): حدثنی علی بن محمد القتیبی قال حدثنی الفضل بن شاذان قال حدثنی المهتدی الأشعری عبدالعزیز بن مهتدی و کان خیر قمی رأیته و کان وکیل الرضاj و خاصته قال: «سَألْتُ الرِّضاj، فَقُلْتُ: «إنّی لا ألْقاکَ فی کُلِّ وَقْتٍ، فَعَمَّنْ آخُذُ مَعالِمَ دینی؟» فَقالَ: «خُذْ عَنْ یونُسَ بْنِ عَبْدِالرَّحْمَن.»»
* ترجمه: عبدالعزیز بن المهتدی روایت کرد: «از (امام) رضاj سوال کرده، گفتم: «همیشه امکان ملاقات شما را ندارم، معالم دینم را از چه کسی بگیرم؟» پس فرمودند: «از یونس بن عبدالرحمن»».
* بررسی سند: علی بن محمد القتیبی بر مبنای حقیر ثقه است و سایرین هم، همه از اجلای ثقات، لذا این حدیث معتبر است.
* بررسی متن: این حدیث در ما نحن فیه، عمالا مطلب و توضیحی بیش از آنچه درباره روایت قبل عرض کردم، ندارد.
* جمعبندی حجیت خبر واحد
جمعبندی اینکه به نظر حقیر اعتماد به ثقه قاعدهای کلی است که هم سیره عقلا است و هم به واسطه ادله نقلی، امضا میشود که البته مواردی صرفاً به جهت فرمایش شارع مقدس از این قاعده کلی استثنا میشوند. از جمله این موارد استثنا که معدود هم هستند، شهادت عدلین با شرایط خاص در قضاوت است که حتی در خود قضاوت هم استثنا دارد و آن موضوع زنا است که نیاز به چهار شاهد با شرایط خاص خود دارد.
این نکته را هم به اجمال تکرار کنم که وقتی ما معتقد به هر مرتبهای یا نوعی از علم وحیانی معصومینb باشیم، وقتی به فرمایش ایشان یقین یا قطع پیدا میکنیم، این فرمایش در همان مرتبه، حجت است.
یعنی اگر معتقدیم توضیحات ایشان درباره ظاهر و باطن قرآن، وحیانی است، خبر واحد در اینجا هم معتبر میشود. در مورد عقائد، تاریخ یا اخبار گذشتگان، اخبار آینده، طب، سایر علوم و غیر اینها هم همینگونه است و علم معصومینb را در هر کدام از اینها وحیانی بدانیم، خبر واحد ثقه از آنها هم معتبر میشود و علم ایشان را در هر کدام وحیانی ندانیم، طبیعتاً خبر واحدشان هر چند معتبر است، اما حجت نمیشود. پس باید تکلیف را با مراتب و انواع علم وحیانی ایشان روشن کرد.
با بحث معالم دین که درروایات آمده بود، این مطلب به امضای شارع هم رسیده است.
همانگونه که پیش از این هم عرض کردم، بحث خبر واحد و دلایل موافقان و مخالفان حجیت آن مفصل است که در مباحث اصول فقه، مفصلاً عرض کردیم و در اینجا به همین مقدار اکتفا میکنیم.
و صلی الله علی محمد و آل محمد