$
در روایتی آمده است که حضرت صدیقه کبریc فرمودند که بهترین چیز برای زنان این است که نَه مردی آنها ببیند و نَه آنها مردی را ببینند. بعضی از آقایان با استناد به این روایت میفرمایند که لازمه مرجعیت، چه در تحصیل، چه در تدریس و چه غیر اینها، آن است که زن، مردان را ببیند و مردان او را و این با دستور حضرت صدیقه کبریc که پیامبرp نیز آن را تأیید میفرمایند، منافات دارد.
ابتدا مروری خواهیم داشت بر این روایت تا نوبت به بررسی سند و متن آن برسد.
۲۵/۱۶- کشف الغمة فی معرفة الأئمة (ج ۱، ص ۴۶۶): وَ رُویَ عَنْ عَلیٍّj قالَ: «کُنّا عِنْدَ رَسولِ اللهِp. فَقالَ: «أخْبِرونی أیُّ شَیْءٍ خَیْرٌ لِلنِّساءِ.» فَعَیینا بِذَلِکَ کُلُّنا حَتَّی تَفَرَّقْنا. فَرَجَعْتُ إلَی فاطِمَةَh، فَأخْبَرْتُها بِالَّذی قالَ لَنا رَسولُ اللهِp وَ لَیْسَ أحَدٌ مِنّا عَلِمَهُ وَ لا عَرَفَهُ. فَقالَتْ: «وَ لَکِنّی أعْرِفُهُ. خَیْرٌ لِلنِّساءِ أنْ لا یَرَیْنَ الرِّجالَ وَ لا یَراهُنَّ الرِّجالُ.» فَرَجَعْتُ إلَی رَسولِ اللهِp، فَقُلْتُ: «یا رَسولَ اللهِ! سَألْتَنا أیُّ شَیْءٍ خَیْرٌ لِلنِّساءِ. خَیْرٌ لَهُنَّ أنْ لا یَرَیْنَ الرِّجالَ وَ لا یَراهُنَّ الرِّجالُ.» فَقالَ: «مَنْ أخْبَرَکَ، فَلَمْ تَعْلَمْهُ وَ أنْتَ عِنْدی؟» فَقُلْتُ: «فاطِمَةُ.» فَأعْجَبَ ذَلِکَ رَسولَ اللهِp وَ قالَ: «إنَّ فاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنّی.»»
* ترجمه: روایت شده است که (امام) علیj فرمودند: «نزد رسول اللهp بودیم. پس فرمودند: «خبر کنید مرا که چه چیزی بهترین است برای زنان.» پس عاجز ماندیم به آن همه ما، تا متفرق شدیم. پس رجوع کردم به فاطمهh، پس خبر کردم او را به آنچه برای ما فرمودندرسول اللهp» و نبود احدی از ما را علم به آن و نَه شناختش. پس فرمود: «ولیکن من آن را میشناسم. بهترین چیز برای زنان این است که نبینند مردان را و نبینندش مردان.» پس مراجعه کردم به سوی رسول اللهp، پس عرض کردم: «ای رسول الله! سؤال کردید ما را چه چیزی بهترین است برای زنان بهترین چیز برای آنها این است که نبینند مردان را و نبینددشان مردان.» پس فرمودند: «چه کسی خبر کرد تو را، چرا که نمیدانستی آن را هنگامی که نزد من بودی؟» پس عرض کردم: «فاطمه.» پس تعجب کردند از آن رسول اللهh و فرمودند: «به یقین فاطمه پاره تن من است.»».
* بررسی سند: همانطور که ملاحظه میفرمایید حدیث مرسل است و علی بن عیسی الاربلی که از محدثین قرن هفتم است، این حدیث را بیواسطه از امیر مؤمنانj روایت کرده است. پس طریق آن به ایشان معتبر نیست.
مرحوم شیخ حر العاملی در وسائل الشیعة (ح ۲۵۰۵۴) فرمودهاند که علی بن عیسی این حدیث را از کتاب اخبار فاطمهh، نوشته ابن بابویه نقل کرده است که حتی اگر چنین باشد هم چند ایراد بر سند وارد است.
لازم به ذکر است که این مطلب در کتب العدد القویة (ص ۲۲۵) و مکارم الاخلاق (ص ۲۳۳) و کتابهای دیگری هم به صورت مرسل روایت شده است.
خلاصه اینکه انتساب این اخبار به معصومینb معتبر نیست.
* بررسی متن: در مورد متن حدیث هم نکاتی هست که چند موردش را خدمتتان تقدیم میکنم.
جمعبندی این قسمت اینکه اولا این روایت معتبر نیست که بخواهیم به آن استناد کنیم و ثانیا متن آن هم نکاتی دارد که باید در آن دقت کرد.
* روایت هشتم: حجاب در برابر نابینا
حدیث بعدی داستانی از قول ام سلمه است که در طول عمرمان بسیار شنیدهایم. در این داستان آمده است که حضرت رسول اللهp، زنان را حتی در مقابل مرد نابینا، دستور به حجاب دادهاند. من هنوز متوجه نشدهام که این جاجرا چه ربطی به ما نحن فیه دارد، اما از آنجایی که مطرح کردهاند، ما هم بررسی میکنیم.
من این حدیث را از کتاب مکارم الأخلاق مرحوم شیخ طبرسی روایت میکنم که ظاهرا قدیمیترین کتابی است که در شیعه این داستان را روایت کرده است.
۲۶/۱۷- مکارم الأخلاق، (ص ۲۳۳): وَ عَنْ أُمِّسَلَمَةَ قالَتْ: «کُنْتُ عِنْدَ رَسولِ اللهِp وَ عِنْدَهُ مَیْمونَةُ. فَأقْبَلَ ابْنُ اُمِّمَکْتومٍ وَ ذَلِکَ بَعْدَ أنْ اُمِرَ بِالْحِجابِ. فَقالَ: «احْتَجِبا.» فَقُلْنا: «یا رَسولَ اللهِ! أ لَیْسَ أعْمَی؟ لا یُبْصِرُنا.» قالَ: «أ فَعَمْیاوانِ أنْتُما؟ أ لَسْتُما تُبْصِرانِهِ؟»»
* ترجمه: امسلمه روایت کرد: «خدمت رسول اللهp بودم در حالی که میمونه هم نزدشان بود. پس آمد ابن اممکتوم و آن بعد آن بود که امر شد به حجاب. پس (رسول اللهp) فرمودند: «حجاب بگیرید.» پس گفتیم: «ای رسول الله! نابینا نیست؟ ما را نمیبیند.» فرمودند: «آیا هم نابینا هستید؟ آیا شما او را نمیبینید؟»»
* بررسی سند: این روایت را مرحوم شیخ طبرسی که از علمای قرن ششم هجری است، بدون واسطه از امسلمه روایت کرده است و کسی نیز در امامیه، پیش از ایشان چنین روایتی را نقل نکرده است و بعدیها هم اگر منبعی گفته باشند، همین کتاب مکارم الأخلاق است، لذا ارسال در سند واضح است و معتبر نیست.
این را هم اضافه کنم که این مطلب با اندک تفاوتهایی در متن، پیش از مرحوم طبرسی، در کتب مکتب خلفا مانند مسند احمد بن حنبل (ج ۶، ص ۲۹۶)، سنن الترمذی (ج ۴، ص ۱۹۱) در قرن سوم هجری، مسند ابن راهویه (ج ۴، ص ۸۵ و ۱۶۰ که همگی از محدثین قرن سوم مکتب خافا هستند و نیز سنن الکبری النسائی (ج ۵، ص ۳۹۳) که از محدثین قرن سوم و چهارم این مکتب است و بسیاری دیگر از کتب پیروان مکتب خلفا آمده است و بعید نیست مرحوم طبرسی هم از ایشان روایت کرده است. لازم به ذکر است محدثین مکتب خلفا یا این گزارش را مرسل روایت کردهاند یا احیاناً اگر افرادی در سند آن هستند، اکثراً مجهول یا مهمل هستند، لذا به هیچ عنوان نمیتوان برای آن اعتباری قائل شد.
* بررسی متن: همانطور که عرض کردم، حتی اگر کسی این داستان را معتبر بداند، من هنوز نمیدانم، چطور به بحث مرجعیت زن ربط دادهاند، چرا که زن میتواند با حفظ پوشش شرعی در جامعه حضور داشته باشد و فعالیت کند که از جمله این فعالیتها، همان کارهایی است که یک مرجع تقلید میکند. حالا اگر شما چیزی پیدا کردید، بفرمایید که ببینیم چیست.
اما حالا که صحبت از حضور زنان در فعالیتهای اجتماعی شد، خوب است روایتی را خدمتتان تقدیم کنم. مرحوم ثقةالاسلام الکلینی در الکافی (ح ۸۲۷۵) ضمن حدیثی معتبری یک بار از علی بن ابراهیم از پدرش و دیگر بار از محمد بن یحیی العطار از محمد بن حسین بن ابیالخطاب روایت میکند از عثمان بن عیسی الکلابی از سماعة بن مهران از معصومj که «إنَّ رَسولَ اللهِp خَرَجَ بِالنِّساءِ فی الْحَرْبِ حَتَّی یُداوینَ الْجَرْحَی وَ …». یعنی پیامبرp، با زنان برای جنگ خارج میشدند تا مجروحین را مداوا کنند و …
این روایت را در التهذیب (ج ۶، ح ۲۶۰) شیخ الطائفه نیز به طریق خود به احمد بن محمد که یا احمد بن محمد القمی است، یا احمد بن محمد بن عیسی الاشعری و هر دو معتبر است، از عثمان بن عیسی الکلابی از سماعة بن مهران روایت کرده است.
میبینیم که نبی مکرم اسلامp، همراهی زنان، حتی در محیط جنگی را که با انواع خطرها همراه بوده، پذیرفته بودند و انجام میدادند.
خلاصه اینکه این حدیث سنداً غیر معتبر و متناً هم محل کلام است.
یکی از عزیزان اشارهای به داستانی مشابه درباره حضرت صدیقه کبریh داشتند که به اجمال آن را عرض و بررسی میکنم. نعمان بن محمد، مشهور به ابن حیون المغربی که از فقها و محدثین خلافای فاطمی در قرن چهارم است، در کتاب دعائم الاسلام (ج ۲، ص ۲۰۴) به صورت مرسل روایت کرده است که «وَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍj أنَّهُ قالَ: «اسْتَأْذَنَ أعْمَی عَلَی فاطِمَةَh، فَحَجَبَتْهُ. فَقالَ لَها النَّبیُّj: «لِمَ تَحْجُبینَهُ وَ هُوَ لا یَراکِ.» قالَتْ: «یا رَسولَ اللهِ! إنْ لَمْ یَکُنْ یَرانی، فَإنّی أراهُ وَ هُوَ یَشَمُّ الرّیحَ.» فَقالَ رَسولُ اللهِ: «أشْهَدُ أنَّکِ بَضْعَةٌ مِنّی.»»» یعنی نابینایی از حضرت فاطمهh اجازه خواست، پس ایشان حجاب گرفتند از او. نبی مکرم اسلامp به ایشان فرمودند: «چرا حجاب گرفتی، در حالی که او تو را نمیبیند؟» فرمودند: «ای رسول الله! اگر او مرا نمیبیند، پس همانا من او را میبینم و او بو را استشمام میکند.» پس رسول الله فرمودند: «شهادت میدهم که تو پاره تن من هستی.» باز این روایت مرسل که البته معتبر نیست، میتواند ربط بیشتری به ما نحن فیه داشته باشد. یعنی مثلاً بگویند که حضور زن باعث استشمام بوی او میشود که این مطلوب شارع مقدس نیست. البته همانطور که عرض کردم این روایت معتبر نیست، اما حتی اگر کسی اصرار اعتبار آن داشته باشد، باید عرض کنم که اولاً از متن روایا کاملا معلوم است که این مسأله لزومی و وجوبی نیست. ثانیاً بانوان میتوانند با حفظ حجاب هم که شده با نامحرم مرتبط شوند و تعامل اجتماعی داشته باشند، کما اینکه در همین روایت مرسل، حضرت صدیقه کبریh حجاب گرفت و نابینا در حضور ایشان وارد شد.
* مجموعه روایت نهم: ولات امر
این مجموعه روایات به روایات «ولات امر» شهرت دارند و بر اساس آنها کسانی که ولایت امرشان را زنان به عهده دارند، به شکلهای مختلف مورد اشکال و ذم قرار گرفتهاند. بعضی از فقها با استناد به این مجموعه روایات، میفرمایند که مرجعیت، نوعی ولایت است و بر اساس این روایات مرجعیت زن تقبیح شده است. در پایان بخش روایات، تعدادی از این احادیث را روایت و بررسی میکنیم.
۲۷/۱۸- المناقب (ج ۴، ص ۱۷): … قالَp: «لا یُفْلِحُ قَوْمٌ مَلَکَتْ عَلَیْهِمُ امْرَأة …»
۲۸/۱۹- الجمل (ص ۲۹۷): و روی عبدالله بن عطاء عن عبدالرحمن بن أبیبکرة قال: «اعْتَزَلَ أبی أنْ یَدْخُلَ مَعَ عائِشَةَ وَ قالَ: «إنّی سَمِعْتُ رَسولَ اللهِp یَقولُ: «لا یُفْلِحُ قَوْمٌ تَلی أمْرَهُمْ امْرَأةٌ.»»».
۲۹/۲۰- الخلاف (ج ۶، ص ۲۱۳ و ۴۴۲): و روی عن النبیp: «لا یُفْلِحُ قَوْمٌ وَلْیَتِهِمْ إمْرأةٍ.»
۳۰/۲۱- تحف العقول (ص ۳۵) و الخرائج (ص ۷۹): وَ قالَp: «لَنْ یُفْلِحَ قَوْمٌ أسْدَوْا أمْرَهُمْ إلَی امْرَأة.»
۳۱/۲۲- العمدة (ح ۹۴۸): و من صحیح البخاری فی الجزء الخامس فی کتاب النبیp و بالإسناد المقدم حدثنا عثمان بن الهیثم قال حدثنا عوف عن الحسن عن أبیبکرة قال: «لَقَدْ نَفَعَنی اللهُ بِکَلِمَةٍ سَمِعْتُها مِنْ رَسولِ اللهِp أیّامَ الْجَمَلِ بَعْدَ ما کِدْتُ أنْ ألْحَقَ بِأصْحابِ الْجَمَلِ فَاُقاتِلَ مَعَهُمْ. قالَ: لَمّا بَلَغَ رَسولَ اللهِp أنَ أهْلَ فارِسَ قَدْ مَلَّکوا عَلَیْهِمْ بِنْتَ کِسْرَی، قالَ: «لَنْ یُفْلِحَ قَوْمٌ وَلَّوْا أمْرَهُمْ امْرَأةً.»»».
۳۲/۲۳- العمدة (ح ۹۴۹): و من صحیح البخاری فی الجزء الثامن فی أوسطه باب و بالإسناد المقدم قال حدثنا عثمان بن الهیثم قال حدثنا عوف عن الحسن عن أبی بکرة قال «لَقَدْ نَفَعَنیَ اللهُ بِکَلِمَةٍ أیّامَ الْجَمَلِ. لَمّا بَلَغَ رَسولَ اللهِp أنَ فارِساً مَلَّکوا ابْنَةَ کِسْرَی فَقالَ: «لَنْ یُفْلِحَ قَوْمٌ وَلَّوْا أمْرَهُمْ امْرَأة»»
و بسیاری روایات دیگر که خصوصاً در کتب مکتب خلفا بسیار هستند و چند نمونه را آدرس داده یک مورد را روایت میکنم.
شبیه این مضمون در صحیح البخاری (ج ۵، ص ۱۳۶ و ج ۸، ص ۹۷)، مسند احمد بن حنبل (ج ۵، ص ۴۳ و ۴۷)، سنن ترمذی (ج ۳، ص ۳۶۰)، سنن نسائی (ج ۸، ص ۲۲۷)، کنز العمال (ج ۶، ص ۲۳ و ص ۷۹)، البدایة والنهایة (ج ۲، ص ۲۶ و ج ۴، ص ۳۰۸)، تفسیر الثعلبی (ج ۷، ص ۲۰۲ و ۲۰۳) و تفسیر قرطبی (ج۱، ص ۳۵۵ و ج ۱۳، ص ۱۸۳ و ۲۱۱) و بسیاری دیگر که دهها مورد میشود، آمده است.
و اما یک نمونهای که عرض کردم، روایت میکنم:
۳۳/۲۴- کنزالعمال (ج ۶، ص ۴۰) و مجمع الزوائد، (ج ۵، ص ۲۱۰): … «لایُقَدَّسُ اللهُ اُمِّةً قادَتْهُمْ امْرَأةٌ» …
* بررسی سند: این دست روایات، آنچه در کتب مکتب اهل بیتb، یا مرسل نقل شده است و یا اگر مسند است، تصریح کردهاند که به نقل از کتب پیروان مکتب خلفا است. حال بماند که آنچه در کتب مکتب خلفا آمده، یا خودشان هم مرسل هستند، یا اگر مسند هستند، رجال آن اکثراً مجهول و مهمل میباشند و بعضاً ضعیف و در نتیجه هیچ کدام معتبر نیستند. حال اگر کسی بگوید همه این روایات بدون استثنا، از کتب عامه وارد کتب مکتب اهل بیتb شده است، حرفی خالی از وجه نیست.
* بررسی متن: با توجه به تعدد روایات و ضعف سندی آنها از بررسی متن تک تک این روایت صرفهنظر میکنیم.
نکته آخری را هم بگویم و پرونده روایات را در این بحث ببندیم.
روایات دیگری هم هست که یا از اطاعت زنان یا مشورت با آنها منع میکند که بعضی را پیش از اینها را پیش از این روایت و بررسی کردیم. اجمالاً عرض میکنم که اولاً اگر نگویم همه، باید بگو اکثر قریب به اتفاق این روایات معتبر نیست. ثانیاً تقلید از بانوی مجتهده، نَه اطاعت از ایشان است و نَه مشورت با آنها، بلکه از باب مراجعه غیر متخصص به متخصص است در آنچه نمیداند، لذا متناً هم به کار این موضوع نمیآیند. ثالثاً بعضی روایات در باب نکاح است و نمیتوان به آنها در ما نحن فیه استناد کرد. رابعاً بر فرض اعتبار، بعضی مصادیق خاص دارند و شامل همه بانوان نیست. با همه این احوال، اگر کسی روایت معتبری سراغ داشت که ما نحن فیه مربوط میشد، بگوید تا بررسی کنیم.
با این حساب، پرونده روایات را در بحث خودمان میبندیم و میرویم سراغ دلیل بعدی. إن شاء الله.
* جمعبند این بخش:
دیدیم که نَه در ظاهر روایات و نَه در روایات تفسیری و نَه سایر روایاتی که در این بحث مطرح شده است، از هیچ کدام لزوم مرد بودن مرجع تقلید یا ممنوعیت رجوع به بانوان در دانستن مسائل شرعی، ولو اجتهادی نیست.
و صلی الله علی محمد و آله