$
* ادامه مطالب آیا اهل الذکر (آیات سؤال):
قرار شد این جلسه بحثمان را درباره اهل الذکر ادامه دهیم، لذا ابتدا ببینیم ذکر در قرآن به چه معنایی است.
– ذکر به معنای استظهار چیزی در ذهن است، لذا میتوان گفت علم را هم شامل میشود. البته ذکر به معنای مصطلح را هم شامل میشود. گاهی هم به معنای کتاب و کتاب آسمانی آمده است، چرا که مطالب کتاب، موجب ذکر و یادآوری است. در قرآن، گاهی هم به معنای بخشی از ما انزل الله .گاهی خود قرآن آمده است. با این حساب اهل الذکر در اصطلاح چند معنا دارد
و مانند اینها.
خب! پس اگر بخواهیم قسمت دوم آیه را تقطیع شده و بدون توجه به قبل و بعد آن، معنا کنیم، به نوعی ابهام مواجه هستیم که منظور الله تعالی کدام است؟ آیا به طور کلی عالمان و دانایان را میگوید؟ یا به قرینه شأن نزولی که مشهور شده است، عالمان و مفسران اهل کتاب را میگوید؟ عالمان و مفسران قرآن را مورد نظر دارد؟ یا حالا هر چیز دیگری.
اما بارها گفتهایم که تقطیع بدون شرایط و ضوابط صحیح نیست و در کلام حکیم باید به شواهد و قرائن مختلف، از جمله سیاق کلام، شأن نزول و بسیاری چیزهای دیگر توجه کرد.
در این جا خوب است ببینیم شأن نزول آیه چیست. شاید مسأله را حل کند.
– بنا بر مشهور بین مفسرین فریقین، که بعدا درباره این شهرت صحبت خواهیم کرد، شأن نزول این دو آیه اینگونه گفتهاند که قریش و بعضی دیگر از کفار و منکرین رسالت حضرت رسول اللهp میگفتند که چرا فرستاده خالق، کسی مانند خود ما است و مثلاً از فرشتگان یا جنیان نیست، یا به هر حال خلقتی متفاوت ندارد که معلوم شود، فرستاده خالق است. الله تعالی هم در پاسخ به این حرف، نازل فرمود که رسولان و فرستادگان قبلی هم اینگونه بودهاند، انسانهایی بودند که به آنها وحی میکردیم و از جنسی دیگر نبودند یا خلقتی متفاوت نداشتند، حال اگر باور نمیکنید، بروید از اهل الذکر که قبولشان دارید، بپرسید. همین قول مشهور در اینجا، اهل الذکر را دانشمندان یهود یا نهایتا دانشمندان اهل کتاب میداند.
پس اگر بخواهیم این شأن نزول را بپذیریم و به قواعد تفسیر هم توجه داشته باشیم، باید بگوییم که منظور از اهل الذکر در این دو آیه خاص، دانشمندان یهود یا به طور کلی دانشمندان اهل کتاب بودهاند و معلوم نیست که الله تعالی در این دو آیه خاص، در صدد بیان حکم کلی مراجعه به اهل علم یا اهل ذکر بوده باشد. باز یادآوری کنم، هر چند گفتیم مراجعه به اهل علم و آگاهان، فارق از این آیه قابل قبول است، اما باز تأکید میکنم که ظاهراً این آیه در صدد بیان این مطلب نیست، مگر بخواهیم پای القای خصوصیت را وسط بکشیم که در اینباره هم در جای خود مطالبی را عرض خواهم کرد.
این شد نظر مشهور بین مفسرین که کثیری از فقها هم همین مطلب را پذیرفتهاند تا بعدا ببینیم، نظر معصومینb هم همین است یا خیر.
– نکته دیگر در این قسمت که بعضی از بزرگان در این بحث از قلم انداختهاند، «بِالْبَیِّناتِ وَ الزُّبُرِ» است که در ابتدای آیه بعد در سوره نحل آمده و به واقع در ادامه این آیه است. یعنی عبارت کامل در سوره نحل چنین است: «وَ ما أرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ إلاَّ رِجالاً نوحی إلَیهِمْ فَسْئَلوا أهْلَ الذِّکْرِ إنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمونَ بِالْبَیِّناتِ وَ الزُّبُرِ». اگر بخواهیم مفهوم این آیه و معنای اهل الذکر را بفهیم، انصافا باید این دو کلمه را هم در ادامه این آیه در نظر بگیریم، و الا فهممان ممکن است ناقص باشد.
بینات جمع بینه به معنای دلیل آشکار و واضح است و زبر، جمع زبور است. زبور به کتاب و نوشتههای حکمتدار میگویند و نه هر نوشته بیسر و ته یا در هم و بر هم یا حتی یک نوشته خوب معمولی و متعارف.
حال سؤال اینجا است که «بالبینات و الزبر» به «ارسلنا رجالا» بر میگردد، یا به «فسألوا»، یا به «إن کنتم لا تعلمون» یا چیز دیگری. یکی از مفسران بزرگ معاصر فرمودهاند که متعلق به مقدری است که مضمون آیه قبلی به آن دلالت دارد و تقدیر کلام چنین است که «ارسلناهم بالبینات و الزبر» یعنی انبیا را به بینات و زبر فرستادیم که دلایل روشنی است بر حقانیت آنها و کتابهایی که بر آنها نازل شده است.
اگر «بالبینات و الزبر» به «ارسلنا رجالا» برگردد، یا به همان مقدری که اشاره شد، برگردد، یعنی افرادی را با بینات و زبر فرستادیم که به نظر میرسد در بحث ما تأثیری ندارد.
اما اگر به «فسألوا» یا «لا تعلمون» برگرد، مهم و قابل بحث میشود.
اگر به «فسألوا» برگردد، یعنی با دلیل و برهان دنبال پاسخ سؤال باشید و نه صرفا تعبدی، اما اگر به «لاتعلمون» برگردد، یعنی اگر مطلبی را به برهان و دلیل نمیدانید، سؤال کنید تا مطمئن شوید.
علی ای حال! آنچه قطعی است اینکه «بالبینات و الزبر»، هر چند بعد از شماره آیه قرار گرفته است، اما متعلق به عبارات آیه سؤال است و در بین چند حالت فوق، هر چند ارتکاذ بیشتر افراد بر حالات اولی است که بعید نیست ناشی از تأثیر مطالعات و نظرات مشهور مفسرین شیعه و سنی باشد، اما فاصله زیادی که بین بالبینات و الزبر با عبارات قبلی قرار گرفته، انسان را مردد میکند و ظاهر آیه با معنای آخر پسندیدهتر است. یعنی اگر مطلبی را بالبینات و الزبر نمیدانید، از اهل الذکر بپرسید.
– مطلب آخر سؤالی شد که آقای بهادری مطرح کردند. ما در آیه ۴۳ سوره نحل که همین آیه اهل الذکر است، یک بار الذکر را داریم و درست در آیه بعد هم با فاصله چند کلمه، مجددا الذکر داریم. الله تعالی در این آیه میفرماید: «وَ أنْزَلْنا إلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ إلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرون». سؤال این بود که آیا این دو ذکر، لزوما باید یک معنا بدهند؟ یعنی در ما نحن فیه، اگر الذکر اول به نوعی به تورات و انجیل اشاه دارد، دومی هم باید همین معنا را دهد؟ و اگر معلوم شود منظور از دومی، قرآن است، آیا دلیل نمیشود که منظور از اولی هم قرآن است؟ و با این حساب اهل الذکر یعنی اهل القرآن.
در جواب باید عرض کنم که هر چند نزدیکی دو کلمه در کلام، احتمال یک معنا بودن آن را تقویت میکند، اما لزوما اینگونه نیست. مثلا در متون ادبی عربی، مانند فارسی، صنعت جناس رایج است. در جناس تام، ما دو کلمه کاملا شبیه هم داریم که در معنا متفاوت هستند و نشه تنها ضعفی در کلام ایجاد نمیکنند که اتفاقا در نظر ادبی، مایه تقویت کلام است. باز تأکید میکنم که لزوما یکی نیستند و گاهی ما به قرائنی متوجه تفاوت معنای این دو میشویم، اما اگر دلیلی بر تفاوت معنا نداشتیم، لازم است این دو را به یک معنا بگیریم، لذا در ما نحن فیه باید ببینیم آیا قرائنی در تفاوت یا تطابق معنایی این دو الذکر داریم یا خیر. اگر داشتیم که تکلیف روشن است و اگر نداشتیم، معنای این دو را باید یکی بگیریم.
و صلی الله علی محمد و آله