((( این مطالب از لابهلای دروس مختلف استاد ریاحی استخراج شده است. )))
ابوعبدالله یا ابومحمد، جابر بن یزید الجعفی، امام باقر و امام صادقc را درک کرده و در زمان امام صادقj فوت کرد.
مرحوم نجاشی درباره او مینویسد که جمعی از ضعفا از او نقل حدیث میکنند که برخی از آنها را نام میبرد و ادامه میدهد که او خودش مختلط بوده و بزرگ ما، شیخ مفید اشعار زیادی از او در این مورد دارد. سپس تألیفاتی از او را نام میبرد.
مرحوم شیخ الطائفه نیز تنها نام او را آورده و مینویسد که اصلی دارد.
اما مرحوم کشی روایات متعددی در مدح و ذم او نقل میکند که برخی معتبر و برخی غیر معتبر است. روایاتی که غیر معتبر است، بعضاً در مدح او است و بعضاً در ذم او و بعضی نیز کرامات خارقالعاده و غلوآمیزی را به او نسبت میدهد که اکثر آنها خالی از اعتبار است. اما روایاتی که معتبر است:
جمعبندی نهایی آنکه او را میتوان از اجلای اصحاب دانست که به جهاتی خود را مدتی به دیوانگی زده بوده و گاهی به حالت اصلی خویش بود که شاید این کار به جهتی بوده مانند حفظ جان و امثال آن باشد و موارد معتبری که در ذم او آمده است، نیز شاید به جهت همین مصلحت بوده است، لذا به نظر حقیر در او و در نقل حدیثش اشکالی نیست، مگر آنکه قرینهای بر خلاف آن وجود داشته باشد.
البته لازم به ذکر است که بسیاری از روایات منسوب به او، به نقل از عمرو بن شمر الجعفی میباشد که از زمره ضعفا است و مرحوم نجاشی مینویسد که کتابی جعل و به جابر بن یزید منسوب کرده بود.
یکی از بزرگان میفرود که شاید بهلول معروف، هم او باشد که نیاز به بررسی جدی دارد.