$
* توطئههای ترور حضرت رسول الله صلیاللهعلیهوآله توسط مشرکین، پس از هجرت
۱- به گزارش کتبی مانند البدایة و النهایة[۱] یکی از موارد ترور حضرت رسول الله صلیاللهعلیهوآله در مدینه به تحریک ابوسفیان است که مردی اعرابی را اجیر میکند تا رسول الله صلیاللهعلیهوآله را در مدینه ترور کند.
۲- همچنین به گزارش السیرة النبویة لابن هشام و بسیاری کتب دیگر[۲] عمیر بن وهب به تحریک صفوان بن امیه قصد چنین کاری را داشت، اما هر دو موردی که عرض شد بینتیجه میماند.
۳- فخر رازی در التفسیر الکبیر (ج ۱۰، ص ۱۶۲) نیز از اقدام دوازده نفر برای ترور حضرت رسول الله صلیاللهعلیهوآله در مدینه صحبت میکند که حضرت رسول الله صلیاللهعلیهوآله آنها را یک به یک نام برده و از قصدشان اطلاع میدهند.
* توطئههای ترور حضرت رسول الله صلیاللهعلیهوآله، توسط یهود پس از هجرت
از جمله مواردی که یهود پس از هجرت نبوی، اقدام به ترور حضرت رسول الله صلیاللهعلیهوآله کردند، موردی است که ایشان به همراه برخی یاران خود برای عیادت فردی از بنینضیر رفتند که بعضی یهودیان تصمیم گرفتند هنگامی که حضرت رسول الله صلیاللهعلیهوآله در کنار دیوار خانهای قرار دارند، با انداختن سنگ از فراز دیوار، ایشان را به قتل برسانند. عمرو بن جحاش این مأموریت را پذیرفت، اما جبرئیل بر رسول الله صلیاللهعلیهوآله نازل شده و ایشان را از ماجرا مطلع کرد. حضرت رسول الله صلیاللهعلیهوآله نیز بلافاصله به مدینه بازگشتند و ماجراهایی پیش آمد که نهایتاً به جنگ با بنینضیر انجامید. این مطلب در منابعی از قبیل إعلام الوری[۳] گزارش شده است.
* توطئههای ترور حضرت رسول الله صلیاللهعلیهوآله توسط منافقین در ایام حکومت نبوی
۱- یکی از موارد ترور حضرت رسول الله صلیاللهعلیهوآله توسط منافقین، توطئه شیبة بن عثمان در جنگ حنین است. در إعلام الوری و مانند آن[۴] آمده است که شیبة بن عثمان که پدرش در جنگ بدر توسط امیر مؤمنان علیهالسلام کشته شده و افراد دیگری از خاندانش را نیز در مخالفت با اسلام از دست داده بود، در فتح مکه به ناچار مسلمان شد و در جنگ حنین که شرایط را فراهم میدید، تصمیم به این کار گرفت، اما بینتیجه بود.
۲- از جمله موارد دیگر ترور رسول الله صلیاللهعلیهوآله که فریقین در کتب مختلف خود به آن اشاره کردهاند، ماجرای عقبه در بازگشت از جنگ تبوک است. عقبه معنای گردنه میباشد. در این ماجرا عدهای از منافقان که تعداد آنها را بین دوازده تا پانزده نفر دانستهاند، تصمیم گرفتند تا با توجه به اختلاف شدیدی که در سپاه اسلام بین مهاجرین و انصار پیش آمده بود، حضرت رسول الله صلیاللهعلیهوآله را در تاریکی شب، قبل از آنکه به مدینه برسند و در زمانی که یاور بزرگ ایشان علی بن ابیطالب علیهالسلام حضور ندارد، به قتل برسانند. برنامه آنها بدین صورت بود که بر خلاف دستور حضرت رسول الله صلیاللهعلیهوآله که خود ایشان به همراهی حذیفة بن یمان و عمار یاسر از راه کوهستان میرفتند و دستور داده بودند که سایرین از راه صحرا بروند، در گردنهای کمین کرده و با رم دادن شتر حضرت رسول الله صلیاللهعلیهوآله، ایشان را به قتل برسانند که به معجزه الهی این نقشه نیز نقش بر آب شد و حضرت رسول الله صلیاللهعلیهوآله نام این افراد را برای حذیفه و عمار بیان فرمودند.
این ماجرا در کتب بزرگان مکتب خلفا، مانند مسند احمد بن حنبل و مثل آن[۵] مکرراً بیان شده است.
فخر رازی نیز در تفسیرش (ج ۱۰، ص ۱۶۲) از ابوبکر اصم روایت میکند که دوازده نفر برای ترور حضرت رسول الله صلیاللهعلیهوآله در مدینه اقدام نمودند که ایشان، آنها را از قصدشان مطلع کرد و یک به یک نام برد. این دوازده نفر از نظر تعداد با آنچه در عقبه تبوک آمد و آنچه در عقبه هرشی خواهد آمد مطابقتی قابل توجه دارد.
۳- ترور دیگر حضرت رسول الله صلیاللهعلیهوآله در عقبه هرشی و در بازگشت از حجةالوداع، اتفاق افتاده است که چون روایات آن عموماً مربوط به محدثین مکتب اهل بیت علیهالسلام است، بعداً به بیان آن خواهیم پرداخت.
* جمعبندی مبحث:
با بررسی موارد بالا و موارد مشابه، مشاهده میشود که در بعضی از این توطئهها، عاملین ترور یا از کفار قریش و طائف بودند و یا از یهودیان سرزمین حجاز که دشمنی سرسختانه همه آنها با حضرت رسول الله صلیاللهعلیهوآله از مسلمات تاریخی است، اما در سایر موارد طبق صریح آنچه در کتب فریقین نقل شده است، توطئهگران از افرادی بودند که به ظاهر، مسلمان شده و حضرت رسول الله صلیاللهعلیهوآله را در ایام حکومت نبوی همراهی میکردهاند.
در نتیجه علاوه بر مشرکین و یهود که اقدام به ترور رسول الله صلیاللهعلیهوآله نمودند، برخی از افراد به ظاهر مسلمان که طبیعتاً جزء صحابه حضرت رسول الله صلیاللهعلیهوآله به حساب میآیند، نسبت به این کار اقدام کردند.
اما در مورد اسامی این افراد، منابع مذکور از مکتب خلفا بر چهار دسته هستند:
– دسته نخست که اکثریت را دارند، هیچ اشارهای به نام این افراد نکردهاند.
– دسته دوم آنها را جزء انصار دانستهاند و بدون آنکه دلیلی بیاورند، فقط مدعی شدهاند که نمیشود از بین مهاجرین، کسی در بین آنها حضور داشته باشد که به نظر میرسد این کار تلاشی بیهوده برای تبرئه مهاجران و قریشیان از این اتهام است.
– دسته سوم از کسانی نام بردهاند که همگی حضرت رسول الله صلیاللهعلیهوآله را از همراهی در جنگ تبوک رها کرده و در مدینه ماندند. این دسته هر چند در واقع جزء منافقین هستند، اما نمیتوانند جزء توطئهگران باشند، چرا که در مدینه حضور داشتند و نه همراه حضرت رسول الله صلیاللهعلیهوآله.
– دسته چهارم افرادی مانند محدث، مورخ و فقیه مکتب خلفا، ابن حزم هستند که در کتاب المحلی افرادی را نام برده و به نقد و بررسی آن میپردازد که إن شاء الله به زودی به آن خواهیم پرداخت.
اینک بد نیست مروری داشتهباشیم به ماجرای تروری که بنا بر نظر بسیاری از علمای مکتب خلفا و بلکه بسیاری از پیروان مکتب اهل بیت علیهمالسلام در نهایت به شهادت رسول الله صلیاللهعلیهوآله انجامید.
***********************************
[۱]– البدایة و النهایة (ج ۴، ص ۷۹)، السیرة النبویة لابن کثیر (ج ۳، ص ۱۳۶) و تاریخ طبری (ج ۲، ص ۲۱۷).
[۲]– السیرة النبویة لابن هشام (ج ۲، ص ۴۸۵)، البدایة و النهایة (ج ۳، ص ۳۸۱)، المعجم الکبیر (ج ۱۷، ص ۵۶)، کنز العمال (ج ۱۳، ص ۵۶۳)، تاریخ مدینة دمشق (ج ۲۴، ص ۱۱۲)، إمتاع الأسماع (ج ۱۲، ص ۱۸۰)، الکامل فی التاریخ (ج ۲، ص ۱۳۵)، الإصابة (ج ۴، ص ۶۰۳)، تاریخ اسلام ذهبی (ج ۲، ص ۷۱)، الاستیعاب (ج ۲، ص ۷۲۰) و تاریخ طبری (ج ۲، ص ۱۶۷).
[۳]– إعلام الوری (ص ۸۸)، فتح الباری (ج ۷، ص ۲۵۴)، عمدة القاری (ج ۱۷، ص ۱۲۵)، تغلیق التعلیق (ج ۴، ص ۱۰۶)، الکامل فی التاریخ (ج ۲، ص ۱۷۳)، البدایة و النهایة (ج ۴، ص ۸۶)، تاریخ ابن خلدون (ج ۲، ص ۲۸) و السیرة النبویة لابن کثیر (ج ۳، ص ۱۴۶).
[۴]– در إعلام الوری (ج ۱، ص ۲۳۱)، الطبقات الکبری (ج ۵، ص ۴۴۸)، مجمع الزوائد (ج ۶، ص ۱۸۴)، تاریخ اسلام ذهبی (ج ۲، ص ۵۷۷)، کنز العمال (ج ۱۰، ص ۳۸۸)، المعجم الکبیر (ج ۷، ص ۲۹۷)، الاستیعاب (ج ۲، ص ۷۱۲)، السیرة النبویة لابن هشام (ج ۴، ص ۸۹۵)، تفسیر ابن کثیر (ج ۲، ص ۳۵۹)، إمتاع الأسماع (ج ۱۴، ص ۱۵)، تاریخ مدینة دمشق (ج ۲۳، ص ۲۵۰)، الإصابة (ج ۳، ص ۲۹۸)، سیر أعلام النبلاء (ج ۳، ص ۱۳)، تفسیر الثعلبی (ج ۵، ص ۲۴) و تهذیب الکمال (ج ۱۲، ص ۶۰۴).
[۵]– مسند احمد بن حنبل (ج ۵، ص ۴۵۳)، کتاب الأم (ج ۴، ص ۱۷۵)، السنن الکبری (ج ۹، ص ۳۲)، معرفة السنن و الآثار (ج ۶، ص ۵۰۸)، صحیح مسلم بشرح النووی (ج ۱۷، ص ۱۲۵)، مجمع الزوائد (ج ۱، ص ۱۱۰)، عمدة القاری (ج ۹، ص ۶۵)، الدیباج علی صحیح المسلم (ج ۶، ص ۱۳۸)، الدر المنثور (ج ۳، ص ۲۵۹)، معجم الکبیر (ج ۳، ص ۱۶۶) التفسیر الکبیر للفخر الرازی (ج ۱۶، ص ۱۲۱ و ۱۳۶)، السیرة النبویة لابن کثیر (ج ۴، ص ۳۵)، البدایة و النهایة (ج ۵، ص ۲۵)، تفسیر ابن کثیر (ج ۲، ص ۳۸۷)، تفسیر القرطبی (ج ۸، ص ۲۰۷) و إمتاع الأسماع (ج ۲، ص ۷۶ و ج ۵، ص ۳۲۳ و ج ۷، ص ۲۴۰ و ج ۱۴، ص ۳۴۲).