((( این مطالب از لابهلای دروس مختلف استاد ریاحی استخراج شده است. )))
از آنجایی که بسیاری از افراد، تصور میکنند شناخت مناسبی از کتاب شریف نهجالبلاغه دارند، اما شناختشان یا بسیار سطحی و نادرست است، یا شناخت درستی دارند، اما به نظر میرسد نسبت به مسائلی مهم کم توجه هستند، ابتدا این کتاب ارزشمند را معرفی میکنیم تا بعد به مطلب خودمان برسیم.
کتاب نهجالبلاغه بر خلاف آنچه برخی از غیر اهل فن تصور میکنند و حتی دیدهام که بعضاً آن را به عنوان یکی از کتب اصول چهارصدگانه شیعه و حتی یکی از قدیمیترین آنها معرفی میکنند، تألیف امیر مؤمنان، علی بن ابیطالبj نیست، بلکه تألیف مرحوم شریف رضی است و بر اساس هیچ کدام از تعاریف اصول چهارصدگانه، جزء آنها محسوب نمیشود. یعنی نه توسط امامی نوشته شده است، نه به سفارش امامی بوده است، نه توسط امامی تصحیح شده است، نه توسط امامی تأیید شده است، نه به محضر امامی عرضه شده است، و نه حتی توسط اصحاب بیواسطه ائمه نوشته شده است و نه هیچ چیز دیگری.
ایشان بعضی از سخنان منسوب به امیرالمؤمنینj را در قالب خطبه، نامه یا سخن قصار که از نظرشان دارای بلاغتی بوده، جمعآوری نمودهاند که اهل فن در ادبیات عرب میگویند که بسیاری از موارد انتخابی ایشان، مواردی خوب از جهت بلاغت است.
با این قدمه، ادامه مطالب را در چند بند عرض میکنم:
۱- این کتاب تألیف امیر مؤمنانj نبوده و در اصل کتابی روایی است با موضوعی خاص که توسط عالمی بزرگوار به نام سید محمد بن حسین بن موسی الموسوی البغدادی، معروف به شریف رضی یا همان سید رضی جمعآوری شده است. در اصل کار ایشان شبیه کار سایر محدثین بزرگوار ما مانند ثقةالاسلام الکلینی، شیخ صدوق، شیخ الطائفه و دیگران بوده است. هر کدام اینها کتابهایشان را با موضوعاتی خاص از احادیث ائمهb نوشتهاند و ایشان هم چنین کرده است. البته کتاب ایشان صرفا از یک امام همام و با محوریت بلاغت است.
۲- همانطورکه سایر کتب حدیثی ما مانند کتب اربعه که سخنان جمیع معصومین را شامل میشود، جزء تألیفات و حضرات معصومینb به حساب نمیآید، این کتاب را هم نمیتوان جز تألیفات امیر مؤمنانj دانست. کتب اربعه اثر محمدون ثلاث است که بعضی از روایات معصومینb را بر مبنایی که مورد نظرشان بوده است، جمعآوری نموده است و مرحوم شریف رضی هم همین کار را کرده است. یا مثلاً مرحوم شیخ صدوق، کتاب عیون أخبار الرضاj را با محورینت روایات این امام همام و نیز روایات و گزارشهای پیرامون ایشان جمع کرده است و مرحوم سید رضی هم با هدفی خاص که عرض شد، همین کار را با سخنان منسوب به امیرالمؤمنینj انجام داده است، لذا اعتبار این کتاب بیشتر از کتب اربعه و بسیاری دیگر از کتب روایی ما نیست، بلکه حتی اگر بخواهیم پای جلالت و تخصص مؤلفین را وسط بکشیم، اگر قرار به مقایسه باشد، چه بسا اکثریت علمای ما، ضمن اعتراف به جلالت قدر مرحوم شریف رضی، ایشان در مرتبهای بعد از ثقةالاسلام الکلینی، شیخ صدوق، شیخ الطائفه و بعضی دیگر از اجلا قرار میدهند.
۳- این اقدام مرحوم شریف رضی، اولین اقدام در این زمینه هم نبوده است، بلکه کتابهای زیادی قبل از نهجالبلاغه با این موضوع خاص تألیف شده که هر کس تعدادی از سخنان امیر مؤمنانj را جمعآوری نموده است. از جمله افرادی که به این کار اقدام کردهاند، زید بن وهب (متوفای ۹۶ هجری)، اسماعیل بن مهران (متوفای ۲۰۰ هجری) و نصر بن مزاحم (متوفای ۲۰۲ هجری) بودهاند که هر کدام از اینها، بیش از یک قرن و نیم پیش از مرحوم شریف رضی میزیستند. یعنی چه بسا کار مرحوم شریف رضی، حتی ابتکار ایشان هم نبوده است.
۴- مرحوم شریف رضی در سال ۳۵۹ هجری در بغداد متولد و در سال ۴۰۶ هجری در همان شهر رحلت کرده است. یعنی بین تولد ایشان تا شهادت امیر مؤمنانj، حدود ۳۱۹ سال فاصله است و این یعنی نسل فاصله.
۵- تمام روایات موجود در این کتاب، مرسل بوده و مرحوم شریف رضی نگفتهاند که این مطالب به چه طریقی و از چه منبعی و با چه سندی بعد از بیش از ۳ قرن به ایشان رسیده و حتی صحت اعتبار همه مطالب آن را از منظر خودشان هم صریحاً بیان نکردهاند. این در حالی است که افرادی مانند ثقةالاسلام الکلینی درباره الکافی یا شیخ صدوق درباره الفقیه، حداقل اعتبار مطالب این دو کتاب را به صراحت عهدهدار شدهاند. مرحوم سید تنها اشاراتی دارند که بلاغت موجود در این عبارات میتواند، مبین انتساب آن به امیر مؤمنانj باشد و اهل فن میدانند که این طریقه از تشخیص، طریقهای کاملاً شخصی و غیر مطمئن است و افرادی غیر از معصوم نیز ممکن است کلماتی بسیار بلیغ و فصیح بگویند که مشابه آن یا نباشد یا اندک باشد. مصداق بارز این مسأله، بعضی از اشعار زمان جاهلیت عرب است که برخی میگویند هنوز مشابه آن نیامده است. حال آیا میتوان به صرف آنکه آن اشعار، در حد اعلایی از بلاغت و فصاحت و حتی فنون ادبی هستند و مشابهی ندارند، از نبی یا وصی بودهاند؟ در ضمن بسیاردیدهایم که افرادی با وام گفتن عباراتی از کلام الله و روایات معتبر، سخنانی داشتهاند که بسیار شبیه کلام معصومینb است. حقیر منکر مسألهای با عنوان شم الحدیث نیستم و اتفاقا خودم هم تا مراتبی از آن را حس میکنم، اما در ادعای شم الحدیثی که بعضی از افراد مدعی آن بودهاند، آن قدر اشکالات متعدد وجود دارد که نمیتوان به صرف آن کلامی را از معصوم دانست.
۶- کتاب نهجالبلاغه به جهت شخصیت بزرگ علمی و ادبی مرحوم سید رضی و نیز جایگاه برادر ایشان سید مرتضی که سالها رئیس العلمای شیعه در زمان خود بود و نیز جایگاه شاگردان بزرگ ایشان و به خصوص شیخالطائفه طوسی که معرف حضور همه هست و همچنین فرزند و نوادگان او که سالهای طولانی زعامت مدارس دینی و شیعیان عراق را عهدهدار بودند، در میان کتب مشابه، شهرتی پیدا کرد و خوشبختانه به زمان ما رسید و میدانیم که شهرت، شهرت میآورد، لذا قاعدتاً علت شهرت فوقالعاده نهج البلاغه هم از این باب باشد.
۷- بعضی روایات موجود در این کتاب، به صورت مسند یا مرسل در سایر کتب روایی موجود است و برخی موجود نیست، لذا مواردی از آن را میتوان در سایر کتب پیجویی کرد. مثلاً کتاب مصادر نهجالبلاغه در همین موضوع نوشته شده است که با مراجعه به آن، معلوم میشود بعضی از آنها معتبر است و بعضی نیست. تعداد قابل ملاحظهای هم که قابل پیجویی نیست، در حکم مرسل است.
۸- ناگفته نماند که مرحوم شریف رضی تعدادی از روایات کتاب را از منابع پیروان مکتب خلفا نقل کردهاند که این موارد هم بعضاً مسند و بعضاً مرسل است که این موارد نیز محتاج پیجویی خاص خود است.
۹- این نکته را هم یادآوری کنم که اگر خاطرتان باشد، در مباحثات علم الحدیث عرض کردم که مرحوم شریف رضی در کنار جمعی از محدثین متقدم ما، مانند نصر بن مزاحم، محمد بن احمد بن یحیی بن عمران، محمد بن جعفر الاسدی، محمد بن جعفر المؤدب، محمد بن حسان، احمد بن محمد البرقی، حسن بن محمد بن جمهور، ابن اخیالطاهر، علی بن حاتم القزوینی، ابوعمرو الکشی، محمد بن مسعود العیاشی، در پذیرش حدیث، جزء اخباریهای دوره اول بودند. البته تأکید میکنم از نظر پذیرش حدیث جزء اخباریهای دوره اول بودند که این مطلب در آثار مختلف ایشان و از جمله آثار مختلف شریف رضی کاملا مشهود است.
۱۰- جالب آنکه تعداد قابل ملاحظهای از مطالب این کتاب، نه در کتب قبل از شریف رضی موجود است و نه در کتب زمان او و نه حتی در کتابهای بعد از ایشان، مگر آنچه از خود نهجالبلاغه روایت شده است. لذا در خوشبینانهترین حالت ممکن باید گفت که این مطالب در کتابهایی بوده که تنها به دست او رسیده و بعد از او هم ازبین رفته است و در اختیار محدثین بزرگ و پرکاری مانند ثقةالاسلام الکلینی، شیخ صدوق، شیخ الطائفه طوسی و بسیاری افراد دیگر، حتی در قرون بعد از او نبوده است. البته شاید هم بعضی از این مطالب در کتب حدیثی نبوده است، بلکه مثلاً بین اهل وعظ و منبر رایج بوده و ایشان از آنها گرفته است.
۱۱- میبینیم که به صرف وجود مطلبی در نهجالبلاغه، نمیتوان آن را معتبر دانست، مگر آنکه کسی شهرت را جابر ضعف سند حدیث بداند که در این صورت باید پرسید کدام شهرت را جابر ضعف سند میداند. مثلاً اگر شهرت عملی را جابر ضعف سند بداند، باز فقط تعدادی از مرسلات نهج البلاغه معتبر میشود. یا مثلا اگر شهرت روایی بین متقدمین را جابر ضعف سند بداند، اصلا شامل این کتاب نمیشود. اما اگر فقط شهرت روایی را، بدون حد و مرز خاصی، جابر ضعف سند بداند، بله، کل کتاب قرنها است که در حد اعلایی از این گونه شهرت قرار دارد، اما اگر مثل ما، شهرت را جابر ضعف سند نداند، که حق هم چنین است، آنچه برایش سندی پیدا شود، بررسی میشود تا ببینیم معتبر است یا خیر و آنچه پیدا نشود، در حکم کلی مرسلات است و غیر معتبر.
حاج آقای کاظمزاده برایم نوشتند که در گذشته گفته بودم که چه کسانی در این مطلب با من موافق هستند و از جمله آنها مرحوم صاحب مدارک بوده است که مرسلات نهجالبلاغه را برای فتوا نپذیرفته بودند. من الآن چیزی خاطرم نیست، اما اگر بزرگواران افرادی را پیدا کردند که چنین نظری داشتند، لطفا با سند و مدرک برایم بگویند که به قول مرحوم آیتالله موحد، شریک جرمهایمان را هم بشناسیم.