$
جلسه گذشته بخشهایی از آیه نفر را مرور کردیم. حالا ادامه آیه را بررسی کنم تا برسیم به روایات و جمعبندی. إن شاء الله.
– با توجه به عبارت «لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إذا رَجَعُوا إلَیْهِمْ» معلوم میشود که هدف از تفقه در دین، فقط خود افراد نیستند، بلکه قرار است با این تفقه، قومشان را هم انذار کنند. پس اگر کسی برای تفقه در دین اقدام کرد، اما این اقدام منجر به انذار قومش نشود و همچنان جای خالی یا به عبارتی کمبود وجود داشت، منظور امر الله تعالی در این آیه به طور کامل اطاعت نشده است و به همین جهت هم هست که رفتن بعضی از افراد به مراکز حوزوی مانند قم و نجف و غیر آن و اقامتشان برای همیشه در آن، اعم از طلاب فاضل تا مجتهدین و مراجع تقلید، برای من ابهاماتی دارد که توجیهات مختلف در مورد بسیاری از افراد، برایم اقناع کننده نیست و میبینیم که متأسفانه در اینگونه شهرها با تجمع و ازدحام طلاب اهل فضل، مجتهدین و مراجع تقلید مواجه هستیم، در حالی که در بسیاری از شهرها و روستاها، حتی همان شهرهایی که این افراد منسوب به همانجا هستند، با کمبود جدی مواجه هستیم که نتیجهاش را هم در سطح وسیعی میبینیم. مطالعات تجربی هم نشان میدهد که به دلایلی که قابل طرح و بررسی است، کمک گرفتن از ابزارهای مدرن مانند نت و غیر آن هم نتوانسته است این ضعف را جبران کند و حضور خود افراد واقعا لازم است. خلاصه اینکه این واجب کفایی به کفایت نرسیده است.
– مسأله دیگری اینجا مطرح کنم که فعلا خودتان روی آن فکر کنید تا بعدها نوبت به آن برسد. این مسأله که اگر کسی رفت و تفقه کرد و به چیزی رسید که یا دیگران نمیگفتند یا کم میگفتند و به عبارتی به چیزی رسید که شاذ بود، با توجه به وجوب انذار، واجب است که بگوید یا خیر، در این موارد به جهت شاذ بودن یا هر جهت دیگری، وجوب برداشته میشود. این مسأله که خیلی هم مهم است، هم در اصول عقائد مطرح است و هم در فروع فقهی که فعلا بماند تا بعد.
– منظور از «لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ» هم این است که این افراد باید به امید تأثیر، کار خودشان را طبیعتا به نحو احسن انجام دهند تا إن شاء الله تأثیر کند.
در اینجا هم نکتهای داخل پرانتزی عرض کنم که خودتان روی آن تأمل کنید. بارها شنیدهایم که ما مأمور به وظیفه هستیم و نه نتیجه. نمیخواهم بگویم حرف غلطی است، خیر در صدد بیان مطلب درست و مهمی بوده، اما در فرهنگ ما موجب سوء برداشت شده است. بهتر است بگوییم که ما مأمور به رسیدن به نتیجه هستیم، لذا باید وظیفه خود را به گونهای انجام میدهیم که إن شاء الله به نتیجه برسیم. البته میدانیم که از منظر مکتب اهل بیتb، رسیدن به نتیجه، از هر راه و به هر قیمتی، مجاز نیست.
– نکته آخر در مورد «لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ» اینکه میدانیم وقتی چیزی واجب شد، غایت آن هم واجب میشود. لذا در این آیه با توجه به وجوب انذار کردن برای منذِر، وجوب انذار پذیری برای منذَر هم معلوم میشود، البته به شرط آنکه منذَر، منذِر را قبول داشته باشد.
تا اینجا توضیح مختصری بود درباره خود آیه. حالا ببینیم چگونه به این آیه استناد کردهاند.
– معمولا فقهای ما از همین عبارات آخر است که برای جواز تقلید استفاده میکنند و میفرمایند که الله تعالی جواز رجوع غیر به فقیه در دین را نه تنها صادر، بلکه واجب کرده است.
ایشان می فرمایند که فقها و مجتهدین کسانی که هستند که در دین تفقه کرده و مقلدین را از ترک واجب و انجام حرام انذار میکنند و با توجه به قسمت پایانی آیه و کلمه لعل معلوم میشود که این مقلدین باید این منذری را که همان فقها و مجتهدین هستند، تصدیق کنند و لازمه این تصدیق پذیرش حرف آنها و عمل به آن است.
خلاصه اینکه با توجه به «لَوْ لای» ابتدای آیه، وجوب نفر معلوم میشود و وقتی وجوب مقدمه محرز شد، ذوی المقدمه نیز واجب میشود که نهایت آن پذیرش انذارها و عمل به آن است که میگویند در بحث مورد نظر ما، تبعیت از آراء و نظرات فقها است که موجب انذار از عذاب است و این تبعیت همان تقلید است.
– به استدلال به این آیه اشکالت زیادی شده که لزومی ندارد همه آنها مطرح کنیم. ما فعلا چند اشکال را مطرح و بررسی میکنیم. اگر دوستان لازم دانستند و اشکالات دیگری هم مطرح شد، إن شاء الله در خدمت خواهم بود.
– یکی از اشکالاتی که به این استدلال میشود اینکه شأن نزول آیه، جهاد است و جمله اول آیه در صدد بیان این مطلب است که نباید همه مسلمانان به جهاد بروند و جمله دوم درباره همین عدهای است که به جهاد میروند. بر اساس این شأن نزول باید عدهای از افراد به جهاد رفته و پس از مشاهده نشانهها و الطاف الهی و تفقه در آنها، هنگام بازگشت، آنها را به قوم خود منتقل کرده و آنها را انذار کنند تا بلکه آنها بر حذر باشند.
هر چند روایت یا دلیل معتبر دیگری بر این ادعا نیست، اما علی ای حال این شأن نزول بین مفسران فرقین مشهور است و بعید نیست این ذهنیت به جهت آیه بعدی آن باشد که درباره جهاد نازل شده است، لذا اگر کسی این شهرت را معتبر بداند، این شأن نزول را میپذیرد و در نتیجه یا باید اشکال را بپذیرد یا بهانههایی بتراشد که این اشکال را توجیه کند، کما اینکه در فرمایش بعضی بزرگان چنین توجیهاتی هست.
اما برای افرادی مانند ما که شهرت را متعارفاً معتبر نمیدانیم، این اشکال وارد نیست.
نکته مهم دیگر آنکه در همه احادیث معتبر ما که إن شاء الله روایت خواهم کرد، این آیه را در باب تعلیم و تعلم و تفقه در دین به معنای مصطلح آن بین ما به کار رفته است و اشارهای به جهاد نکردهاند و به همین جهت است که به اعتقاد حقیر این آیه مستقل از آیه بعدی است و بعید نیست که اصلا ربطی به جهاد نداشته باشد و استناد به سیاق آیات در اینجا معتبر نیست. در نتیجه آیه ۱۲۲ در باب وجوب کفایی تفقه در دین و مسائل مرتبط با آن است و آیه ۱۲۳ درباره قتال با کفار و مسائل مرتبط با آن.
– یکی دیگر از اشکالاتی که البته بر مبنای حقیر نقضی است و اشکال مهمی هم هست، این که تفقه در دین شامل اصول و فروع است. لذا اگر بخواهیم برداشت آقایان را در نظر بگیریم، آیه که میگوید گروهی باید بروند و در دین تفقه کنند، قاعدتا هر دو را در بر میگیرد، هم تفقه در اصول عقائد را و هم تفقه در فروع فقهی را، لذا اگر بخواهیم بگوییم که عبارت آخر آیه در بیان تقلید است، تقلید در اصول عقائد را هم شامل میشود، در حالی که بنا به نظر مشهور فقها که معمولا در یکی دو مسأله ابتدایی رسالهها هم آمده است، تقلید دراصول عقائد جایز نیست. لذا اگر جواز یا لزوم تقلید در فروع فقهی به معنای متعارف آن، از این آیه معلوم میشود، جواز یا لزوم تقلید در اصول عقائد هم به همان شکل معلوم میشود.
البته با توجه به نظر حقیر درباره تقلید و تفقه در اصول عقائد، در ضمن بحث خودمان اشاره خواهم کرد و در مباحث اصول عقائد هم مفصلا بحث و بررسی داشتیم، این اشکال وارد نیست، اما اگر کسی نظر مشهور را داشته باشد، اشکال جدی است و یا باید از آن فتوا عدول کند یا این طرف مسأله را کوتاه بیاید.
البته عدهای دلیلهایی تراشیدهاند تا اصول عقائد را از شمول این آیه خارج کنند تا این اشکال رفع شود و جالب اینکه حتی عدهای گفتهاند از همین عبارت آخر آیه معلوم میشود که آیه فقط ناظر به تفقه در فروع فقهی است و شامل اصول عقائد نیست. این حرف شبیه آن است که شیپور را از سر گشادش بزنیم که البته گاهی اوقات میزنیم. عموم این توجیهاتی که آقایان تراشیدهاند، بیمعنا و باطل است، خصوصا آنکه خواهیم دید روایات معتبر ما در مورد این آیه، به طور جدی ناظر به اصول عقائد هستند.
– اشکال دیگر، همان اشکال مرحوم آخوند است که فرمودند احتمال قوی این است آیه درباره ارجاع برای تحصیل علم باشد. من نمیدانم مرحوم آخوند این احتمال قوی را از کجا آوردهاند، اما اگر برای کسی چنین احتمالی حاصل شد، نباید آن را نادیده بگیرد.
در تکمیل عرض خودم این نکته را اضافه کنم که اگر به خاطر داشته باشید، بارها گفتهام که ما گاهی اوقات یقین داریم، گاهی اوقات قطع، گاهی ظن، گاهی شک و گاهی هم وهم. یقین در تعریف حقیر یک اطمینان صد در صدی به معنای ریاضی و واقعی کلمه بود. قطع یک احتمال بسیار قوی که احتمال مخالف آن به اندازهای کوچک و حقیر است که میتوان آن را ندیده گرفت، در حالی که در ظن، هر چند احتمال مخالف کم است، اما به اندازهای نیست که بتوان آن را ندیده گرفت. شک و وهم هم فعلا کاری نداریم. هم در بحثهای اصول عقائد که به مفهوم علم در آیات و روایات پرداختیم و هم چندجای اصول فقه، مفصل بررسی کردیم و نتیجه این شد که منظور از علم در آیات و روایت، علم به معنای فلسفی آن که همان حالت صد در صدی ریاضی و اتم کلمه است و به نوعی معادل یقین است، نیست. بلکه منظور همان علم به معنای متعارف بین مردم در همه ادوار است و شامل یقین و قطع است. امروزه هم همین تعریف متداول است و میبینیم که حتی اهل فن، به قطعیات علوم تجربی و انسانی و غیر اینها هم علم میگویند. خلاصه اینکه تقلید هم نوعی کسب علم است. علم نسبت به وظیفه خود در برابر اوامر و نواهی الهی.
این مطلب را به خاطر داشته باشید که در آیه سؤال هم با آن کار داریم.
آنچه تا اینجا عرض شد، مطالبی بود که از ظاهر آیه معلوم میشد، اما بنا بر قاعده خودمان لازم است ببینیم، نظر حضرات معصومینb درباره مفاهیم مورد بحث ما در این آیه چیست. مثلا اگر روایتی داشتیم که معلوم میشد، آیه صرفا ناظر بر فروع فقهی است، یا مثلا قسمت اول مربوط به جهاد است یا مواردی از اینگونه از باب تعبد میپذیریم و میگوییم حتما منظور الله تعالی چنین بوده است و اگر مطلب دیگری بود، همان را میپذیرفتیم.
همانطور که پیش از این عرض کردم، همه روایات معتبر مکتب اهل بیتb ناظر بر این است که این آیه مربوط به تفقه در دین به معنای متعارف بین ما است و نه اشارهای به جهاد دارد و نه صرفا مربوط به فروع فقهی است و نه عبارات آخر آن ربطی به تقلید از غیر معصومj دارد. بلکه در باب تفقه در دین، اعم از اصول فروع و انتقال آن به دیگران دارد.
إن شاء الله جلسه آینده روایات ذیل آیه را بررسی خواهیم کرد.
و صلی الله علی محمد و آله