$
جلسه گذشته چند روایت از مجموعه روایات چهارم را عرض کردم.
امروز هم چند مورد دیگر را روایت میکنم و بحث را ادامه میدهیم تا ببینیک تکلیف ما با مصادیق اهل الذکر چیست.
۴۳/۱۲- (البصائر، ص ۳۹): حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِالْجَبّارِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلیِّ بْنِ فَضّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ عَنْ زُرارَةَ عَنْ أبیجَعْفَرٍj فی قَوْلِ اللهِ تَعالَی: «فَسْئَلوا أهْلَ الذِّکْرِ إنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمونَ» مَنْ هُمْ؟ قالَ: «نَحْنُ.» قُلْتُ: «فَمَنِ الْمَأْمورونَ بِالْمَسْألَةِ؟» قالَ: «أنْتُمْ.» قالَ: «قُلْتُ: «فَإنّا نَسْألُکَ کَما أُمِرْنا وَ قَدْ ظَنَنْتُ أنَّهُ لا یَمْنَعُ مِنّی إذا أتَیْتُهُ مِنْ هَذا الْوَجْهِ.»» قالَ: «فَقالَ: «إنَّما أُمِرْتُمْ أنْ تَسْألونّا وَ لَیْسَ لَکُمْ عَلَیْنا الْجَوابُ، إنَّما ذَلِکَ إلَیْنا.»
* ترجمه: زراره از ابوجعفر (امام باقر)j درباره کلام الله تعالی: «فَسْئَلوا أهْلَ الذِّکْرِ إنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمونَ» (سؤال کرد که) آنها کیستند؟ فرمودند: «ما.» عرض کردم: «»پس چه کسانی مأمور به سؤال کردن هستند؟» فرمودند: «شما.» گفت: «عرض کردم: «پس همانا ما سؤال میکنیم شما را همانگونه که امر شدهایم و گمان میکردم که منع نمیشود از ما هنگامی که آن را از این راه بیاییم. (یعنی گمان میکردم که هرگاه از این راه وارد شوم، جواب خواهد داد.)»» (راوی) گفت: «پس فرمودند: «این است و جز این نیست که امر شدهاید که از ما سؤال کنید در حالی که جواب دادن به شما بر ما نیست، این است و جز این نیست که آن به سوی ما است.»»
* بررسی سند:
رجال سند این حدیث هم از ثقات هستند.
۴۴/۱۳- البصائر (ص ۳۷ و ۳۸): حَدَّثَنا الْعَبّاسُ بْنُ مَعْروفٍ عَنْ حَمّادِ بْنِ عیسَی عَنْ عَمْرِو بْنِ یَزیدَ قالَ قالَ أبوجَعْفَرٍj: ««وَ إنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَ لِقَوْمِکَ وَ سَوْفَ تُسْئَلونَ»، قالَ رَسولُ اللهِp: «وَ أهْلُ بَیْتِهِ أهْلُ الذِّکْرِ وَ هُمُ الْمَسْئولونَ.»»
* ترجمه: ابوجعفر (امام باقر)j فرمودند: ««وَ إنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَ لِقَوْمِکَ وَ سَوْفَ تُسْئَلونَ»، رسول اللهp فرمودند: «و اهل بیت او، اهل الذکر هستند و آنها افراد مورد سؤال هستند.»»
* بررسی سند:
رجال سند این حدیث نیز از ثقات هستند و سند کوتاه است.
۴۵/۱۴- البصائر (ح ۳۸): حَدَّثَنا یَعْقوبُ بْنُ یَزیدَ عَنِ ابْنِ أبیعُمَیْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ بُرَیْدٍ عَنْ مُعاویَةَ قالَ أبوجَعْفَرٍj فی قَوْلِ اللهِ تَبارَکَ وَ تَعالَی: «وَ إنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَ لِقَوْمِکَ وَ سَوْفَ تُسْئَلونَ»، قالَ: «إنَّما عَنانا بِها، نَحْنُ أهْلُ الذِّکْرِ وَ نَحْنُ الْمَسْئولونَ.»
* ترجمه: ابوجعفر (امام باقر)j درباره کلام الله تبارک و تعالی: «وَ إنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَ لِقَوْمِکَ وَ سَوْفَ تُسْئَلونَ» فرمودند: «این است و جز این نیست که ما منظور از آن هستیم، ما اهل الذکر هستیم و ما افراد مورد سؤال میباشیم.»
* بررسی سند:
رجال سند این حدیث هم از اجلای ثقات ما هستند.
محمد بن عباس بن ماهیار نیز شبیه این حدیث را در تأویل الآیات (ص ۵۴۵) از عبدالعزیز بن یحیی از محمد بن عبدالرحمن بن سلام از احمد بن عبدالله بن عیسی از پدرش از زراره روایت کرده است.
۴۶/۱۵- البصائر (ص ۴۳ و ۳۸): حَدَّثَنا عَبْدُاللهِ بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عیسَی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلی الْوَشّاءِ عَنْ أبیالْحَسَنِj قالَ: «عَلَی الْأئِمَّةِ مِنَ الْفَرائِضِ ما لَیسَ عَلَی شیعَتِهِمْ وَ عَلَی شیعَتِنا ما لَیسَ عَلَینا. أمَرَهُمُ اللهُ أنْ یسْألونّا، فَقالَ: «فَسْئَلوا أهْلَ الذِّکرِ إنْ کنْتُمْ لا تَعْلَمونَ»، فأمَرَهُمْ أنْ یسْألونّا وَ لَیسَ عَلَینا الْجَوابُ، إنْ شِئْنا أجَبْنا وَ إنْ شِئْنا أمْسَکنا.»
* ترجمه: ابوالحسن (امام رضا)j فرمودند: «بر امامان واجباتی است که بر شیعیانشان نیست و بر شیعیان ما چیزهایی که بر ما نیست. الله آنها را امر فرمود که از ما سؤال کنند، پس فرمود: «فسئلوا أهل الذکر إن کنتم لا تعلمون»، پس آنها را امر نمود تا از ما سؤال کنند در حالی که جواب بر ما (لازم) نیست، اگر خواستیم جواب میدهیم و اگر خواستیم، پرهیز میکنیم.»
* بررسی سند:
همه رجال سند این حدیث از اجلای ثقات هستند و انتساب این فرمایشات به معصومj معتبر است.
محمد بن حسن الصفار شبیه این حدیث را از احمد بن محمد بن عیسی از حسن بن علی الوشاء از امام رضاj از قول امام سجادj نیز روایت کرده است.
ثقةالاسلام الکلینی نیز این حدیث را از عدة من اصحابنا از احمد بن محمد بن عیسی به باقی سند روایت کرده است.
این نکته را هم اضافه کنم که این حدیث را بعضی از محدثین مانند علامه بحرانی به شکل دیگری روایت کردهاند و ما بر اساس اصل متن و که نسخه تصحیح شده است، روایت کردیم.
۴۷/۱۶- (البصائر، ص ۳۹): حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلیِّ بْنِ فَضّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ عَنْ زُرارَةَ عَنْ أحْمَدَ بْنِ موسَی عَنْ عَلیِّ بْنِ إسْماعیلَ عَنْ صَفْوانَ بْنِ یَحْیَی عَنْ أبیالْحَسَنِj قالَ: «قُلْتُ: «یَکونُ الْإمامُ یُسْألُ عَنِ الْحَلالِ وَ الْحَرامِ وَ لا یَکونُ عِنْدَهُ فیهِ شَیْءٌ؟» قالَ: «لا! قالَ اللهُ تَعالَی: «فَسْئَلوا أهْلَ الذِّکْرِ» هُمُ الْأئِمَّةُ «إنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمونَ».» قُلْتُ: «مَنْ هُمْ؟» قالَ: «نَحْنُ!» قُلْتُ: «فَمَنِ الْمَأْمورُ بِالْمَسْألَةِ؟» قالَ: «أنْتُمْ!» قُلْتُ: «فَإنّا نَسْألُکَ وَ قَدْ رُمْتُ أنَّهُ لا یَمْنَعُ مِنّی إذا أتَیْتُهُ مِنْ هَذا الْوَجْهِ.» فَقالَ: «إنَّما أُمِرْتُمْ أنْ تَسْألوا وَ لَیْسَ عَلَیْنا الْجَوابُ. إنَّما ذَلِکَ إلَیْنا.»»
* ترجمه: صفوان بن یحیی از ابوالحسن (امام رضا)j روایت کرد: «عرض کردم: «میشود امام از حلال و حرام مورد سؤال قرار گیرد و در آن چیزی نزدش نباشد؟»فرمودن: «خیر! الله تعالی میفرماید: «فَسْئَلوا أهْلَ الذِّکْرِ» که آنها ائمه هستند، «إنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمونَ».» عرض کردم: «آنها چه کسانی هستند؟» فرمودند: «ما!» عرض کردم: «پس مأمور به سؤال کردن چه کسانی هستند؟» فرمودند: «شما!» عرض کردم: «پس همانا ما از شما سؤال میکنیم و باورم این است که هنگامی که از این راه میأییم، منع نمیشویم.» پس فرمودند: «این است و جز این نیست که امر شدهاید که سؤال کنید در حالی که جواب بر ما نیست. این است و جز این نیست که آن به سوی ما است.»»
* بررسی سند:
رجال سند این روایت هم، همه از اجلای ثقات هستند.
روایات را شبیه این احادیث باز هم هست که با توجه به محدوده زمانی، موارد باقیمانده را که معتبر هم هست، فهرستوار عرض میکنم.
محمد بن حسن الصفار شبیه این روایات را با تفاوتهایی جزئی در متن، در البصائر (۴۰ تا ۴۳) به اسناد زیر روایت کرده است.
۱- از سندی بن محمد از عاصم بن حمید از محمد بن مسلم از امام باقرj.
۲- از محمد بن حسین بن ابیالخطاب و محمد بن عبدالجبار از حسن بن علی بن فضال از بعض اصحابش از محمد بن مروان از فضیل بن یسار از امام باقرj. در بعضی نسخ، حسین بن علی بن فضال آمده است که خطای در استنساخ است.
۳- از احمد بن محمد بن عیسی از حسین بن سعید الاهوازی از سلیمان بن جعفر الجعفری از امام رضاj.
۴- از احمد بن محمد بن عیسی از عبدالله بن مسکان از از فردی که نام برد از امام باقرj.
۵- از احمد بن حسن بن علی بن فضال از علی بن فضال از عمرو بن سعید از مصدق بن صدقه از عمار الساباطی از امام صادقj.
۶- از عباد بن سلیمان از سعد بن سعد از صفوان بن یحیی از امام رضاj.
۷- از محمد بن جعفر بن بشیر از مثنی الحناط از عبدالله بن عجلان که البته مضمره است و قاعدتا از امام باقر یا امام صادقc است.
۸- از عبدالله بن جعفر از محمد بن عیسی از حسن الوشاء از امام رضاj.
۹- از احمد بن محمد بن عیسی از حسین بن سعید الاهوازی از ابوداود المسترق از زراره از امام باقرj.
ثقةالاسلام الکلینی در الکافی (ح ۵۵۵) نیز روایتی دارد در این مضمون دارد که آن را از عدة من اصحابنا از احمد بن محمد بن عیسی از بزنطی از امام رضاj روایت است. این حدیث را محمد بن حسن الصفار در البصائر (ص ۳۸) از ابن عیسی به باقی سند هم روایت کرده است که هر دو طریق عالیالسند است.
در فرازی از زیارت جامعه که بر مبنای حقیر معتبر است، اشارهای به این موضوع شده است.
این روایات بر مبنای حقیر، همگی در مراتب مختلفی از اعتبار هستند و ممکن است بعضی افراد در سند بعضی از آنها خدشه کنند، اما بسیری هم بلاخلاف معتبر و حتی عالیالسند هستند.
اگر تا همینجا دقت بفرمایید به گمان بنده دو مطلب واضح است.
۱- در حد تواتر است که اهل الذکر، ائمهb هستند و اینکه بعضی از بزرگان معاصر این روایات را به جهت مخالفت با قرآن کنار گذاشتهاند، وجهی ندارد و اشتباه میباشد.
اگر مطالبی که ضمن بررسی ظواهر آی هعرض کردم، مرور کنید، میبینید که این روایات نه تنها مخالف ظاهر قرآن نیست، بلکه اتفاقا موافقت ویژهای هم با آن دارد. مشکل آقایان این است که شأن نزول مشهور که توضیحاتی پیرامون آن عرض کردم، ناخواسته در ذهن آنها نقش بسته و در اصل در این مور هم مانند موارد متعدد دیگر، قرآن را به قرآن تفسیر نکردهاند، بلکه ذهنیات خود را که ناشی از روایات مشهور معتبر و غیر معتبر و یا نظرات فلاسفه و عرفا و غیر اینها است به شدت دخیل دادهاند. پیش از این هم عرض کردم که این مورد از جمله مواردی است که تفسیر قرآن به قرآن با محوریت معانی ذکر در قرآن، درست بوده و مورد تأیید مصومینb هم قرار گرفته است.
۲- به گمان حقیر در این روایات کاملا واضح است که ائمهb اهل الذکر را منحصر در خود میدانند و نه تنها علمای اهل کتاب، که علمای اسلام اعم از فریقین را هم از دایره این اهل الذکر مورد نظر قرآن خارج میکنند.
البته باز هم ممکن است کسی بگوید که خیر! از نظر من چنین چیزی معلوم نیست و ائمهb تنها خود را به عنوان مصادیق آن معرفی کردهاند حصری در کار نیست.
إن شاء الله سه حدیث دیگر هم روایت میکنم که تا به جمعبندی برسیم.
* روایت پنجم:
۴۸/۱۷- قرب الإسناد (ص ۳۵۰): أحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عیسَی عَنْ أحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أبینَصْرٍ قالَ: «کَتَبْتُ إلَی الرِّضاj: «إنّی رَجُلٌ مِنْ أهْلِ الْکوفَةِ وَ أنا وَ أهْلُ بَیْتی نَدینُ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِطاعَتِکُمْ وَ قَدْ أحْبَبْتُ لِقاءَکَ، لِأسْألَکَ عَنْ دینی …» فَکَتَبَ: «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحیمِ. قَدْ وَصَلَ کِتابُکَ إلَیَّ . . . وَ قالَ أبوجَعْفَرٍj: «إنَّما شیعَتُنا مَنْ تابَعَنا وَ لَمْ یُخالِفْنا وَ مَنْ إذا خِفْنا خافَ وَ إذا أمِنّا أمِنَ، فَأوَلئِکَ شیعَتُنا وَ قالَ اللهُ تَبارَکَ وَ تَعالَی: «فَسْئَلوا أهْلَ الذِّکْرِ إنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمونَ» وَ قالَ اللهُ: «وَ ما کانَ الْمُؤْمِنونَ لِیََنْفِروا کافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیََتَفَقَّهوا فی الدّینِ وَ لِیَُنْذِروا قَوْمَهُمْ إذا رَجَعوا إلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرونَ». فَقَدْ فُرِضَتْ عَلَیْکُمُ الْمَسْألَةُ وَ الرَّدُّ إلَیْنا وَ لَمْ یُفْرَضْ عَلَیْنا الْجَوابُ. قالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «فَإنْ لَمْ یَسْتَجیبوا لَکَ فَاعْلَمْ أنَّما یَتَّبِعونَ أهْواءَهُمْ وَ مَنْ أضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَیْرِ هُدیً مِنَ اللهِ». یَعْنی مَنِ اتَّخَذَ دینَهُ رَأْیَهُ بِغَیْرِ إمامٍ مِنْ أئِمَّةِ الْهُدَی . . .»»
* ترجمه: احمد بن محمد بن ابینصر روایت کرد: «به (امام) رضاj نوشتم: «همانا من فردی از اهل کوفه هستم و من و خانوادهام الله عز و جل را به اطاعت شما دینداری میکنیم و دیدار شما را دوست میدارم تا از شما درباره دینم سؤال کنم …» پس (در جواب) نوشتند: «بسم الله الرحمن الرحیم. نامهات به من رسید . . . و ابوجعفر (امام باقر)j فرمود: «این است و جز این نیست که شیعیان ما کسانی هستند که ما را تبعیت کنند و ما را مخالفت نکنند و کسانی که چون بیمشان دهیم، بترسند و چون ایمنشان گردانیم، ایمن شوند، پس آنها شیعیان ما هستند و الله تبارک و تعالی فرمود: «فسألوا أهل الذکر إن کنتم لا تعلمون» و فرمود: «و ما کان المؤمنون لینفروا کافة فلو لا نفر من کل فرقة منهم طائفة لیتفقهوا فی الدین و لینذروا قومهم إذا رجعوا إلیهم لعلهم یحذرون». پس واجب شده است بر شما مسأله و باز گرداندن به سوی ما، در حالی که بر ما جواب واجب نشده است. الله عز و جل فرمود: «فإن لم یستجیبوا لک فاعلم أنما یتبعون أهواءهم و من أضل ممن اتبع هواه بغیر هدی من الله». یعنی کسی که دینش را به رأی خودش گرفت به غیر امامی از امامان هدایت . . .»»»
* بررسی سند:
احمد بن محمد بن عیسی و بزنطی از اجلای ثقات هستند.
ثقةالاسلام الکلینی هم شبیه این حدیث را در الکافی (ح ۵۵۵) از عدة من اصحابنا از ابن عیسی به باقی سند روایت کرده است که هر دو طریق عالیالسند است.
* توضیح و جمعبندی:
مطالب این هم مانند روایات قبل است، با این اضافه که تأکید اکید و مضاعفی دارد بر اینکه شیعه کسی است که ایشان را تبعیت کند و امر و نهی آنها را اطاعت کند، انذار و بشارت آنها را جدی بگیرد و سؤالات خود را به آنها ارجاع دهد، به سوی آنها حرکت کنند و بعد از تفقه در دین، برای انذار قوم خود مراجعه کنند و غیر اینها.
بسیار خب! دو حدیث دیگر را یادداشت کردهام که خدمتتان روایت کنم که بماند برای جلسه آینده تا به جمعبندی نهایی در مورد آیه سؤال برسیم و بعد از تعطیلات هم إن شاء الله ادامه کفایه را بخوانیم و پیش برویم.
و صلی الله علی محمد و آله