$
* مقدمه عمومی بحث:
إن شاء الله از امروز بحث جدیدی را شروع میکنیم که در گذشتههای دور مطرح نبوده است و اخیراً مطرح شده است و اتفاقاً در این دوره و زمانه بحث مهمی است، چرا که اگر از بررسی دلایل معلوم شود، حرام است، نتایج متعدد و مهمی دارد و اگر معلوم شود، مجاز است، باز هم نتایج متعدد و مهمی دارد.
بحث ما درباره ازدواج معاطاتی است. اینکه نکاح معاطاتی نمیگویم، دلیلی دارد که ضمن بررسی مفاهیم اولیه لازم در این بحث، متوجه خواهید شد.
از آنجایی که در این بحث دستمان باز است و قرار نیست و قرار نیست پابهپای کتاب یکی از بزرگان حرکت کنیم، قاعده و ترتیب خودمان را رعایت میکنیم.
یعنی بعد از مقدمه، تعاریف اولیه و مبنایی، تاریخچه و خلاصه سایر مباحث مقدماتی، ابتدا سراغ دلایل مخالفان رفته و بعد، دلایل موافقان را بررسی میکنیم. در کدام هم ابتدا اجماع و شهرت و سیرهها را بررسی میکنیم، البته اگر مطرح باشند و بعد سراغ آیات و روایات میرویم. در پایان هم اگر لازم بود، دلایل از اصول عملیه و غیر آن را مورد واکاوی قرار میدهیم.
در بررسی آیات و روایات هم قاعده ما مشخص است، یعنی ابتدا ظواهر آیات را به تنهایی بررسی میکنیم، تا ببینیم چه چیزی از آنها استخراج میکنیم و بعد سراغ روایات تفسیری میرویم، تا ببینیم در فهم آیات چه کمکی به ما میکنند و در نهایت هم سایر روایات را مورد بررسی قرار میدهیم. در روایات هم ابتدا سند را بررسی میکنیم تا اگر انتسابش به معصوم علیهالسلام معتبر بود، به بررسی متن بپردازیم.
روایات تفسیری، روایاتی هستند که در متن آنها اشاره مستقیم به آیه مورد بحث شده است.
طبق معمول هم تلاش میکنم که روایتی از قلم نیفتد، لذا اگر در پایان هر بحث روایتی سراغ داشتید که در عرایض بنده نبود، بفرمایید که بررسی کنیم.
این را هم اضافه کنم که تلاشم بر این است که در بخش روایات، ابتدا موارد ضعیف السند بیان شود و پس از آن روایات معتبر مورد بررسی قرار گیرد.
* تعاریف اولیه:
قبل از آنکه وارد مباحث اصلی بحث مورد نظر شویم، لازم است مقدماتی را عرض کنم که در اینجا با بررسی تعاریف اولیه و کلیدی مورد نیاز آغاز میکنیم تا به اشتراکی برسیم که در حین بحث دچار خلط نشویم.
مفاهیم مانند عقد، ایقاع، نکاح، متعه و ازدواج تفاوت اینها، معامله و معاطات.
و اما اصطلاحات؛
– عقد: عقد در لغت عرب، به معنای گرهزدن و بستن و محکم کردن است. گره زدن و بستن محکم یک چیز به خودش باشد، یا گرهزدن و بستن چند چیز به یکدیگر.
عرب برای گردنبندی هم همین لفظ را به کار میبندد.
به عهد و قرار محکم هم عقد میگوید که رابطهاش با ریشه آن معلوم است.
عاقد هم اسم فاعل است، یعنی کسی که این گره یا عهد و قرار محکم را ایجاد میکند. جمع آن هم که عقود است.
در مقابل عقد، حلّ است، به معنای گشودن و باز کردن.
نکتهای را در اینجا باید عرض کنم که فقها برای عقد، شرطی قرار دادهاند که هم ظاهراً در کتب لغوی متقدم نیست و هم در هفت باری هم که مشتقات عقد در قرآن به کار رفته است، کاربرد ندارد، اما ظاهرا در آنچه در فقه به عنوان عقود شناخته می شود، شرطیت دارد و این شرط آن است که توافق دو طرف یا اطراف، در تحقق عقد شرط است، یعنی یک طرف قصد در ایجاد عقد کند و طرف دیگر نیز به قصد آن عقد را قبول کند که همان ایجاب و قبول میشود. مثلاً مرحوم ملا احمد نراقی در کتاب عوائد الأیام فی بیان قواعد الأحکام (از ص ۱۱ تا ص ۱۳) که به بیان معانی عقود پرداختهاند، متذکر این مطلب شدهاند. اینکه عرض کردم ظاهراً، به این جهت است که شاید ماحصل تحقیقی مجتهدانه و به دور از تحمیل نظرات اجلای گذشته، آن شود که چنین چیزی شرطیت نداشته باشد و چه بسا بعضی فقها به تبع دیگران پذیرفته باشند. خوب است کسی تحقیق جامعی در اینباره داشته باشد و شاید مرکز مدیریت آن را به عنوان پایاننامه سطح چهار هم قبول کند. نمونههای بارز عقود در فقه، معاملات است که ازدواج هم یکی از آنها است.
– ایقاع: ایقاع از ریشه وقع است. وقع به معنای قرار دادن و افتادن چیزی است. ایقاع، در فقه، آن است که فردی کاری را متعهد شود که نیازی به قبول طرف مقابل نباشد. نمونههای آن هم در فقه، طلاق و لعان و عتق و نذر و عهد و یمین و ایلاء و ظهار و شفعه و غیر اینها است.
– نکاح: نکاح از ریشه نکح است. در اینکه معنای لغوی آن چیست، اختلاف نظر وجود دارد. بعضی گفتهاند در اصل به معنای وطی و جماع است و در اصطلاح به معنای عقد نکاح به کار میرود. بعضی بر عکس را گفتهاند. یعنی گفتهاند در اصل به معنای عقد است و مجازاً به معنای وطی و جماع به کار رفته است. بعضی هم آن را به معنای بضع گفتهاند که کنایه از شرمگاه زن است. بعضی هم کار خود را راحت کردهاند و گفتهاند که مشترک میان آنها است.
نتیجه هر چه باشد، در ما نحن فیه که بحث فقهی است، تکلیف روشن است. طبق تعریفی که حقیر در مباحثات نکاح داشتم، منظور از نکاح چه آن را اصل بگیریم و چه مجاز، عقدی است شرعی که به واسطه آن رابطه زوجیت دائم یا همان همسری دائم که منوط به برقراری جماع، یعنی رابطه جنسی است، بین زن و مرد بر قرار میشود.
پس در نکاح، چند چیز شرط است:
۱- عقد است، یعنی منوط به ایجاب و قبول که قصد و نیت نیز در تقدیر آن است.
۲- زوجیت شرعی است.
۳- بین زن و مرد است.
۴- دائمی است، یعنی زمانی برای پایان آن معلوم نمیشود و پایانش منوط به شرایطی است.
۵- نمیتوان شرط کرد که رابطه جنسی در آن نباشد.
۶- وجود مهریه در آن لازم است.
– متعه: از ریشه متع است. برای متع حداقل دو معنای مستقل دانستهاند. یکی بالا رفتن، مانند متع النهار متوعا و ذلک قبل الزوال. دیگری بهرهمندی است که متاع از همین معنا است.
با توجه به آیات قرآن و به خصوص آیه ۲۴ سوره نساء، معلوم میشود که متعه، از معنای دوم است.
طبق آنچه در مباحثات فقهی قبلی که در ادامه نکاح انجام شد، گفتیم که متعه یا همان ازدواج موقت که در بین عوام، به اشتباه به صیغ هم معروف شده است، عبارت است از عقد شرعی موقت زوجیت بین زن و مرد که محدوده زمانی آن باید مشخص باشد.
پس بعضی شروط متعه مانند نکاح است و بعضی تفاوت دارد.
۱- عقد است، یعنی منوط به ایجاب و قبول که قصد و نیت نیز در تقدیر آن است.
۲- زوجیت شرعی است.
۳- بین زن و مرد است.
۴- موقت است و محدوده زمان آن باید مشخص باشد.
۵- منوط به برقراری رابطه جنسی نیست، یعنی میتوان شرط کرد که چنین رابطهای نباشد.
۶- لزوم تعیین مهریه قبل از برقراری متعه.
میبینیم که سه شرط اول مشترک است و سه شرط دیگر تفاوتهایی دارند. به همین جهت هم بود که گفتیم همه احکام این دو را نمیتوان به هم تعمیم دارد، چرا که فارقهایی بین آنها است. دوستانی که در آن مباحث بودند، قاعدتاً خاطرشان هست که مؤکداً عرض میکردم، درر صورتی میتوانن حکمی را از این دو به دیگری تعمیم داد که قطع داشته باشیم، تماماً وجه مشترک بین این دو است و بتوانیم القای خصوصیت کنیم ولی اگر بدانیم فارقها در آن دخیل هستند، یا ظن یا حتی شک داشته باشیم که ممکن است فارقها در آن دخیل باشند، مجاز به انجام آن نیستیم که و از مصادیق قیاس و بلکه بعضاً قیاس مع الفارق است.
إن شاء الله جلسه بحث را با تعاریف دیگر ادامه میدهیم.
و صلی الله علی محمد و آله